khaterateomre91.blogfa.com
خاطرات عمره دانشجوییخاطرات عمره دانشجویی -
http://khaterateomre91.blogfa.com/
خاطرات عمره دانشجویی -
http://khaterateomre91.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
1.4 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
12
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.379 sec
SCORE
6.2
خاطرات عمره دانشجویی | khaterateomre91.blogfa.com Reviews
https://khaterateomre91.blogfa.com
خاطرات عمره دانشجویی -
خاطرات عمره دانشجویی - خاطرات عمره دانشجویی(11)
http://www.khaterateomre91.blogfa.com/post/11
با اینکه ساعت صبحونه 6 و نیم صبح بود ولی امروز استثناء گفتن چون ساعت 6 و نیم زیارت دوره میخواییم بریم صبحونه ساعت 6 سرو میشه منم سریع از زیارت که برگشتم مستقیم رفتم رستوران برای خوردن صبحونه. با عجله و نجویده نجویده صبحونه رو خوردم و رفتم اتاق تا در کسری از ثانیه آماده بشم و بیام جلوی در هتل تا سوار اتوبوسا بشیم و راه بیفتیم .اماظاهرا هنوز خبری نبود . با اینکه ساعت 7 شده بود ولی هنوز بعضی از بچه های کاروان رو میدم که سلانه سلانه و با هزار ناز و عشوه دارن از زیارت میان تازه میخوان برن صبحونه کوفت کنن.
خاطرات عمره دانشجویی - خاطرات عمره دانشجویی(5)
http://www.khaterateomre91.blogfa.com/post/5
الصلاه علی الطفلین یرحمکما الله. نماز که تموم شد نیروهای خدماتی مسجد النبی که اکثرا هم مهاجر و تبعه کشور هایی مثل سنگاپور و پاکستان هستن و پیرهن های آبی می پوشن در کسری از زمان و با سرعتی مثال زدنی دور تا دور ستون های منتهی به روضه را پرده کشیدند (اونا این کار رو بعد از نماز صبح و نماز ظهز و نماز مغرب انجام میدن چون این ساعت ها ویژه ورود خانما به روضه است). در بقیع هر روز بعد از نمار صبح باز می شد وساعت 9 هم بسته می شد و بعد از ظهر هم بعد از نماز عصر تا ساعت 5. محمد علی را اولین بار توی آسانسور دیدم هر چ...
خاطرات عمره دانشجویی - خاطرات
http://www.khaterateomre91.blogfa.com/tag/خاطرات
با اینکه ساعت صبحونه 6 و نیم صبح بود ولی امروز استثناء گفتن چون ساعت 6 و نیم زیارت دوره میخواییم بریم صبحونه ساعت 6 سرو میشه منم سریع از زیارت که برگشتم مستقیم رفتم رستوران برای خوردن صبحونه. با عجله و نجویده نجویده صبحونه رو خوردم و رفتم اتاق تا در کسری از ثانیه آماده بشم و بیام جلوی در هتل تا سوار اتوبوسا بشیم و راه بیفتیم .اماظاهرا هنوز خبری نبود . با اینکه ساعت 7 شده بود ولی هنوز بعضی از بچه های کاروان رو میدم که سلانه سلانه و با هزار ناز و عشوه دارن از زیارت میان تازه میخوان برن صبحونه کوفت کنن.
خاطرات عمره دانشجویی - خاطرات عمره دانشجویی(6)
http://www.khaterateomre91.blogfa.com/post/6
بعد از جلسه آموزشی رفتم اتاق و خوابیدم. بیدار که شدم اذان ظهر رو گفته بودن و می دونستم دیگه به نماز جماعت نمی رسم به همین خاطر ترجیح دادم بیشتر استراحت کنم.مخصوصا اینکه از ظواهر اینطور بر میومد که بچه های اتاق 108 بیرون بودن و یا اینکه اونا هم مثل من خسته بودن و استراحت را به سر و صدا ترجیح داده بودن. روی تخت دراز کشیده بودم وتوی حالت خواب و بیداری بودم که حمزه اومد. البته در مورد چیزای دیگه ای هم بحث کردن . در مورد اینکه عمر و ابوبکر آدمای خوبی بودن و در مورد اینکه چقدر اینا به نماز اهمیت می دن و .
خاطرات عمره دانشجویی - خاطرات عمره دانشجویی(4)
http://www.khaterateomre91.blogfa.com/post/4
دوشنبه 11/2/91 ساعت 3و نیم بامداد. قرار شد همه برن اتاقاشون و بخوابن تا ساعت 3و نیم صبح همه بیدار بشیم و با هم دسته جمعی برای زیارت اول بریم مسجد النبی.اگرچه حس خودخواهی و استبدادم در مقابل این تصمیم مقاومت می کرد ولی به خاطر مصلحت هایی زیاد جالب نبود که ساز خودمو بزنم و باید با جمع همراه می شدم. تازه چشمام گرم خواب شده بود که صدای ناهنجار یه نفر که داشت توی راهرو صدا می زد "نمازه. نماز" چرتمو پاره کرد. تا اذان صبح هنور چند دقیقه ای وقت بود .بعضیا شروع به خوندن قران کردن و بعضیا هم مشغول نماز شب شدن ...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است... - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/276
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. محمد علی پور شیخ(1).
موقع وزن گناهانم ترازو بشکند... - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/278
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. تا طلسم هرچه جادو بشکند!
همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس.... - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/275
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. پانته آ صفایی بروجنی(4).
از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد... - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/280
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. محمد علی پور شیخ(1).
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/277
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ پشت سر من حرف زیاد است!
عاشقی با اگر و شاید و اما نشود... - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/279
مسابقه وبلاگ نویسی ابلاغ غدیر. صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. لطف تو شاملم آیا بشود؟
تکیه بر شانه های پیاده رو.... - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/271
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. تکیه بر شانه های پیاده رو. به نام خداو با سلام. محسن حسن...
فرقی دو نیمه ... وای نه دنیا دو نیمه شد - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/274
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. اس ام اس تولد.
دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند - صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران)
http://mardebarfi.parsiblog.com/Posts/282
صدای پای خیال (گزیده غزل معاصر ایران). دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم. از خودش باید بپرسی من نمی دانم چه شد. عاشقی با اگر و شاید و اما نشود. موقع وزن گناهانم ترازو بشکند. پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است. همیشه داشته لبخند بر دهان اتوبوس. فرقی دو نیمه . وای نه دنیا دو نیمه شد. خوشبخت کلافی که سری داشته باشد. میلاد تقوایی راد. سید ابوالفضل مبارز. نوشته های پسر شمالی. جواد حاجی بنده. دوستانت پا به پای دشمنانت می زنند. سید حمید رضا برقعی(4).
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
12
khateratenagofte.persianblog.ir
خاطرات ناگفته
قول وقرار با خدا. نویسنده : اهوی خیال. ساعت ٧:٤٦ ق.ظ روز ۱۳٩٤/٢/۳۱. نوشتن سخته وقتی که وسط زمان باشی نمیدونی از گذشته بنویسی یا اینده. اول سال شب تحویل با خدا عهد کردم که گذشت کنم اونم کمک کنه زندگی خوبی داشته باشم وکم کم به ارزوهام برسم یه جورایی توقعاتمو کم کنم. اولین کار هم برگشتن به زندگی 6ماه پیشم باشه که قبول کردم با مهرداد ازدواج کنم اما بعدش منصرف شدم همش عذاب وجدان داشتم و احساس میکردم نمیتونم خوشبخت باشم چون اونو ازار دادم. نویسنده : اهوی خیال. هوا چقدر خوب و دونفره ست. که داده ات نعمت است و.
خاطرات نگفته
تولدتولد.تولد.تولد.تولد. اینم هدیه خواهرشوهری به نی نی من. چند روز تعطيلي . درد و دلهاي من(سپيده). خاطرات يك دختر پرماجرا (مهتاب). من و اقاي همسر. دختركي كه من باشم(الی). محرمانه هاي يك خاله زنك. من و همسري جونم(نازي). بچه ها من این اخرین پستیه که براتون میزارم. اخه خونه نت ندارم . من تمام پست هام رو تو شرکت که نت داشتیم میزاشتم براتون. از اونجایی که تهران پورسانت شرکت مارو نمیداد میخوایم شرکت رو جمع کنیم و من مجبور به خداحافظی با شما میشم. بله دوستان این شد از کار ما. حالا نمیدونم برم عکاسی یا نه. اخه ب...
لحظات خوب و بد زندگیم...
لحظات خوب و بد زندگیم. خاطرات دیروز امروز فردا. عسیسم ۲ تا پست اول ثابته. برو پایین مطالب جدید رو بخون. کجااااااااااااااااا میری نظر یادت رفت. آفرین نظر بده برو. نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۲ساعت 10:10 توسط نازی. یه مدت بود تصمیم گرفته بودم یه دفتر خاطرات تهیه کنم. اما یا دفاتر گم میشد یا خیلی بدخط میشد. خط من بد یست هاااااااااااااااا). بلاخره به این نتیجه رسیدم که یه وب درست کنم و چند وقت یک بار خاطراتم رو درج کنم تا نه از بین بره نه نامرتب باشه. نظر یادت نره عزیزم. وارد شین برای گفتگو.
خاطرات انتظار
خخخخخخخ افرین خیلی خوشحالم کردی اخلاقت همونیه که بودی دلم تنگ شد هعیییی. اخخخخ گفتی پارک.دلم برا بیرون تنگ شده بود اگه تونستم میام.البته تو وب مینویسم کی.ولی فک نکنم. تا سه چار روز دیگ که بتونم.اما اگه تونستم به امید قول تو توی پارک میام. چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت 20:12 توسط دل شکسته(M.Ni). من اسمان پر از ابرای دلگیرم. من آسمان پر از ابرهای دلگیرم. اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم. من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم. که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم. من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع. چهارش...
خاطرات عمره دانشجویی
نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم شهریور 1392ساعت 12:3 توسط ایلیا. به نام خدا و با سلام. امروز دقیقا یکسال از سفر عمره گذشت. امیدوارم بتونم علیرغم گذشت یکسال از سفر وقت بذارم و خاطراتم رو تایپ کرده و روی وبلاگم قرار بدم. نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت 1392ساعت 14:7 توسط ایلیا. با اینکه ساعت صبحونه 6 و نیم صبح بود ولی امروز استثناء گفتن چون ساعت 6 و نیم زیارت دوره میخواییم بریم صبحونه ساعت 6 سرو میشه منم سریع از زیارت که برگشتم مستقیم رفتم رستوران برای خوردن صبحونه. اینا بخشایی از صحبت های مدیر کاروانم...
khateratepaeizi.persianblog.ir
به آنان که پاییز را دوست دارند بگویید پاییز بهاریست که عاشق شد
لحظه دیدار نزدیک است. خدا هم صبور بود. خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود:. به آنان که پاییز را دوست دارند بگویید پاییز بهاریست که عاشق شد. نویسنده: حمیدی - ۱۳۸۸/٦/٤. طراوتی به دل ببخش برای آنکه خسته است. ز هر هجوم و حمله ای ز خود به خود شکسته است. نگاه پر سکوت تو که بر دلم نشسته است. همان ندای عشق توست که بر دلم نشسته است. روانه شو بسوی من که دل به تو رسیده است. که از غم نبودنت به خون دل گریسته است. به پاکی وجود تو قسم که دل سروده است. ترانه ایی به عشق تو ترانه ای که صادق است. ره میخانه شود باز جوابم چه کنم.
خاطرات پاییزی
تاريخ دوازدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 15:38 PM. تاريخ دوازدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 15:27 PM. چقدر نوشته های اینجا بلند گریه می کنند! انگار تقصیر هم ندارند! انگار زیاد منتظر ماندند ، و شاید حدیث بی قراریست و یا عاشقانه هایی که نوشتن ندارد و من هنوز رویا می بافم. تاريخ یازدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 0:47 AM. تاريخ یازدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 0:12 AM. دیده اید گاهی در واگن مخصوص خانمها در قطار مترو، کسی از راه می رسد و از شش نفری که در یک ردیف نشسته اند می خواهد کمی جمع و جور بنشینند تا او هم بنشیند؟ بعضی زن ها مودبانه وارد زندگی زن های دیگر می...
خاطرات سفرهای من
شنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۵. خاطرات مارماریس عروس ترکیه. نوروز سال 1395 بود که با توجه به تبلیغات گسترده ای که آژانس ها برای شهر مارماریس در کشور ترکیه انجام داده بودن یه بار دیگه تصمیم گرفتیم که به ناچار بریم ترکیه خلاصه بعد از کلی تحقیق هتل پنج ستاره all مارتی ریزورت رو انتخاب کردیم که تقریبا بهترین هتل مارماریس بود که برای هر نفر 2840000 هزار تومان پرداخت کردیم و میشه گفت بهترن زمان رفت و برگشت رو انتخاب کردیم . آب و هوای مارماریس. با توجه به اینکه ما سفرمون تو فصل بهار و تعطیلات نوروز بود هوای اونجا...
khaterateparakandeh.blogfa.com
دربارهٔ...
وقتی رسیدیم به پارک، من دیگه تقریبا ساکت ساکت شده بودم. یه پسر فال فروش از کنارمون رد شد. حامد صداش کرد. پسرک با لبخند تلخی اومد جلمون و گفت، "آقا، چی کار داری؟ الان نمیفروشم." من و حامد خندمون گرفت. من پرسیدم، "مگه تو هم ساعت کار داری؟ پسرک عصبانی شد و گفت، "خانوم مسخره نکن. نه ساعت کار ندارم، اما اون جا رو ببین، بچهها دارن گ ل کوچیک میزنن. منم دروازه بان هستم. میبینی! نوشته شده در یکشنبه یکم اردیبهشت 1392ساعت 2:54 توسط تانیا احمدی. برای تو که در آغوش من جان دادی. روز های بی قراری. دلم می خواهد به او بگ...
خاطرات عشقمون
ای کاش همه ی موانعمون فقط با اسم الله برداشته شه.دوست دارم تا بی نهایت های زندگیم. دوستای خیلی عزیز و مهربونم. من این وبو حذف نمیکنم و کم کم پست هامو عوض میکنم. الآن دوتا داستان گذاشتم.از اونجایی که دلم نمیخواد نظراتتون رو از دست بدم پستای قبلیمو ویرایش میکنم. توی این وبی که پایین نوشتم خاطراتمو مینویسم. توی همین وبی که الآن هستی داشتان های آموزنده مینویسم. یکم بهم مهلت بدین بخدا خیلی کار رو سرم ریخته. طول میکشه تا خودمو جمع و جور کنم. ولی بدونید که من خیلیییییییییییییییییییییییییییییی دوستتون دارم.