dastkhatt.mihanblog.com
سیاه مشقسیاه مشق -
http://dastkhatt.mihanblog.com/
سیاه مشق -
http://dastkhatt.mihanblog.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
2.6 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
170
SITE IP
5.144.133.146
LOAD TIME
2.625 sec
SCORE
6.2
سیاه مشق | dastkhatt.mihanblog.com Reviews
https://dastkhatt.mihanblog.com
سیاه مشق -
dastkhatt.mihanblog.com
سیاه مشق - حكایت مرد خراسانی
http://dastkhatt.mihanblog.com/post/79
حكیمی سخاوتمند ، مردی خراسانی به خدمت گرفت تا در امور عیش و نیاز راه بر او هموار نماید و چون ضرورتی پیش آید آن مرد به حضور او شتابد و آن مهم به انجام رساند و كارهای سخت منزل را بر او آسان گرداند . حكیم ، مرد را در اتاقی كنار اتاق خود مسكن داد و بر او محبتهای بسیار نمود و او را چون برادر دوست همی داشت و مرد نیز در امر دوستی و خدمت سعی بسیار نمود و حكیم را از جان دوستتر میداشت و در مراقبت از او سخت كوشا بود . حكیم چون این خوش خدمتی از مرد بدید او را به خرید ریسمانی به ارتفاع چاه و كمی بیشتر امر كرد . مرد خ...
سیاه مشق - مطالب مرداد 1389
http://dastkhatt.mihanblog.com/post/archive/1389/5
مطلبی جهت نمایش یافت نشد از آرشیو مطالب استفاده کنید. تعداد کل صفحات:[cb:pages total]). روانشناسی.آرایشی.جنسی.مذهبی. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. آخرین بروز رسانی :.
سیاه مشق - با شاملو ( حدیث بیقراری ماهان - دفتر یكم - قسمتی از سرود ششم )
http://dastkhatt.mihanblog.com/post/85
با شاملو ( حدیث بیقراری ماهان - دفتر یكم - قسمتی از سرود ششم ). معنی و تفسیر قسمتی از شعر " سرود ششم " :. چندان دخیل مبند که بخشکانیام ازشرم ناتوانی خویش :. نوجی در آبکندی ،. و جز اینام هنری نیست. که آشیان تو باشم ،. معنی همراه با تفسیر :. دخیل بستن = بستن پارچه ای به درخت یا ضرح مقدس برای برآورده شدن. نوج = درخت صنوبر ، كاج. آبكند = جایی كه رود یا سیل گود كرده باشد. معانی لغات از لغتنامه دهخدا. معنی خط به خط شعر :. من درختی مثل همه ی درختها هستم نه چیزی كه به از او انتظار معجزه داشته باشی. متن كامل شعر :.
سیاه مشق - كتابهای خوب
http://dastkhatt.mihanblog.com/post/84
1- درسهایی از ادبیات نویسنده نابوكف ترجمه محمد تقی سلیمانی. 2- فن داستان نویسی نویسنده محسن سلیمانی. 3- داستانهای محبوب من دوره 4 جلدی نویسنده علی اشرف درویشیان. 4- داستانهای كوتاه ایرانی ( شامل 23 داستان ) نویسنده محمد بهارلو. 5- مجموعه داستانهای كوتاه ایران و سایر كشورهای جهان نویسنده گان اصغر الهی پوران صارمی . . . 6- چنین گفت زرتشت نویسنده نیچه مترجم داریوش آشوری. 7- ناتور دشت نویسنده سالینجر. 8- دلتنگی های نقاش. خیابان چهل و هشتم نویسنده سالینجر. 10- صادق هدایت داستان نویس جعفر مدرس صادقی.
سیاه مشق - دستمال خیس
http://dastkhatt.mihanblog.com/post/87
نمیدونم تا حالا روح دیدی یا نه! روح ، كساییكه میشناختیشون ولی نمیدونستی فوت شدن . یه شب باهاشون حرف بزنی و بعد بفهمی قبلا مردن . تا حالا برات پیش نیومده نه؟ به شوخی گفته بودم : " یه شبنامه بده حاجی ، توی روزنامه ها كه چیز بدرد بخوری ننوشته ، از قرار معلوم بیشتر اتفاقا داره شبا میافته! از حرفم منظوری نداشتم ، همینطور خواستم چیزی گفته باشم . فکرش را نمیکردم شوخی بی مزه ام او را یاد گذشته ها بیندازد . شوخی ام را جدی گرفته بود ، صندلی اش را آورده کنار دکه اش نشست حرف را ادامه داد . فهمیدی کدوم خونه رو میگم؟
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دلم شعری میخواهد برای بودنت , بوییدنت... - پاییز ...
http://www.masimahmudi.blogfa.com/post-9.aspx
دلم شعری میخواهد برای بودنت , بوییدنت. چقدر دلتنگ تو ام. دلتنگ عاشقانه هایمان زیر باران. پاییز هم از راه رسید. مرا در غروب خزان. همچنان چشم به راه تو. بر سر کوچه ی تنهایمان. پای آن کاج بلند. پاییز را عاشقانه در. گرمی هیچ نگاهی در این پاییز. مرا آرام نخواهد کرد. لحظه ای دستان تو را. همچو باران روی گونه هایم. دلتنگ عاشقانه هایمان زیر باران. اولین عاشقانه . 1 مهرماه 90. نوشته شده در سه شنبه پنجم مهر ۱۳۹۰ساعت 20:7 توسط MaSiMa. سیده معصومه محمودی (مصی). متولد اول اسفند 1368. دانشکده علوم پزشکی تهران.
دلم شعری میخواهد برای بودنت , بوییدنت... -
http://www.masimahmudi.blogfa.com/post-10.aspx
دلم شعری میخواهد برای بودنت , بوییدنت. سردتر از روزهای با هم بودن. توان گرم شدن ندارند. دلتنگ یک دوستت دارم ساده. به دنبال گرمی نفس هایت. به این درو آن در می زنم. در این شب های سرد پاییزی. لحظه ای آغوشت را. به خوابم می آمدی. شب های بی سحرم. هوای با تو بودن. همچنان سرد گرمای وجودت . غروب 2 آبان ماه 90. نوشته شده در سه شنبه دهم آبان ۱۳۹۰ساعت 17:9 توسط MaSiMa. سیده معصومه محمودی (مصی). متولد اول اسفند 1368. دانشجو - زیست شناسی ( سلولی مولکولی ). دانشکده علوم پزشکی تهران. اینجا دل ها عریان است .
در میان راه -
http://www.ashe.blogfa.com/post-73.aspx
شب هنگام که درکوچه پس کوچه های شهری غریب آواره میگشتم. فریادی بلند شد که :. من آبستن به حقیقتی بزرگم ،. وهنگام زائیدن آنست ،. هرچه زودتر، مامائی ببالینم بشتابد . گویا آن کوچه ، کوچه مردگان بود ،. چون هردری را کوفتم ،. و مامای حقیقت را جستم ، که به کمک بشتابد ،. ازهیچ دری پاسخی نیامد ،. تامردی بدخیم وخشمگین،ناگهان ازدری سربیرون آوردوگفت :. دراین شهر، کسی حقیقت نمیزاید، که نیاز به مامایش باشد. وهنگامی خسته وکوفته ببالین او شتافتم ،. اومرده بود ، هرچند فرزندی بس زیبا زائیده بود. وپس ازچندی خبریافتم ،.
در میان راه
http://www.ashe.blogfa.com/9104.aspx
خیام اگر ز باده مستی خوش باش. با لاله رخی اگر نشستی خوش باش. چون عاقبت کار جهان نیستی است. انگار که نیستی چو هستی خوش باش. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۴/۰۶ساعت 23:8 توسط Aboozar. لب بر لب کوزه بردم از غایت آز. تا زو طلبم واسطه عمر دراز. لب بر لب من نهاد و می گفت به راز. می خور که بدین جهان نمی آیی باز. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۴/۰۶ساعت 23:7 توسط Aboozar. با يار چو آرمیده باشی همه عمر. لذات جهان چشيده باشی همه عمر. هم آخر کار رحلتت خواهد بود. خوابی است که ديده باشی همه عمر. افلاک که جز غم نفزايند دگر.
جمام
http://tems13.blogfa.com/8901.aspx
هیچکس سخن نگفت نه میزبان ، نه میهمان و نه گلهای داوودی! غروب روز سیزده بدر سال شصت به دنیا آمدم و میخواهم که تا ثانیه آخر عمرم زندگی کنم! اسب وحشی سفید (حمید جعفری). فراتر از دیافراگم (مرتضی تهامی پور). روزمرگی ها (وحید میرشکار). حرومزاده ها من هنوز زنده ام (یاسر ریگی). ده نگ (امید حبیبی). شعری کوردی له ژوره که مدا (فردین میرزایی). بدون نام (لیلا جعفری). روزانه های یک دوشیزه. زنی ک ه من باش م . رساله صد پند (شیخنا و مولانا عبید زاکانی). ای عزیزان عمر را غنیمت شمرید. وقت از دست مدهید. از همسایگی زاهدان دو...
جمام - جاده های شمال
http://tems13.blogfa.com/post-22.aspx
هیچکس سخن نگفت نه میزبان ، نه میهمان و نه گلهای داوودی! غروب روز سیزده بدر سال شصت به دنیا آمدم و میخواهم که تا ثانیه آخر عمرم زندگی کنم! اسب وحشی سفید (حمید جعفری). فراتر از دیافراگم (مرتضی تهامی پور). روزمرگی ها (وحید میرشکار). حرومزاده ها من هنوز زنده ام (یاسر ریگی). ده نگ (امید حبیبی). شعری کوردی له ژوره که مدا (فردین میرزایی). بدون نام (لیلا جعفری). روزانه های یک دوشیزه. زنی ک ه من باش م . یه مدتیه که خیلی گرفتارم و نمیتونم آپ کنم. پس پیش به سوی گیلان و احتمالا شهر زیبای فومن.
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست... - زمین هنو ز می چرخد زمین هنوز ...
http://www.dozakhesard.blogfa.com/post-26.aspx
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست. من اشکهای بسیاری ریخته ام. و حرفهای بسیار نگفته ام. کاش غرق شویم در هم مجنون شویم. این سکوت خفه ام کرده. قصه های عامه پسند. بهترین های موسیقی ایران. شریک کودکی های من. فصلنامه فرهنگی جشن کتاب. چرت کوتاه روی موزائیک های یخ زده. اهنگسرا خرید البوم موسیقی. منظومه های سهراب سپهری. نور و نار عرفان نظر اهاری. بروبکس معرفی گروه های جدید موسیقی. ساخت فلش مديا پلير. زمین هنو ز می چرخد زمین هنوز . زمین هنوز می چرخد. زمین هنوز می چرخد. Powered By BLOGFA.COM.
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست...
http://www.dozakhesard.blogfa.com/9108.aspx
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست. من اشکهای بسیاری ریخته ام. و حرفهای بسیار نگفته ام. کاش غرق شویم در هم مجنون شویم. این سکوت خفه ام کرده. قصه های عامه پسند. بهترین های موسیقی ایران. شریک کودکی های من. فصلنامه فرهنگی جشن کتاب. چرت کوتاه روی موزائیک های یخ زده. اهنگسرا خرید البوم موسیقی. منظومه های سهراب سپهری. نور و نار عرفان نظر اهاری. بروبکس معرفی گروه های جدید موسیقی. ساخت فلش مديا پلير. باید ببرم صورتش را بشویم. دلداریاش بدهم که فکر نکند. بگویم که میگذرد که غصه نخورد. باید خودم را ببرم بخوابد.
بامداد بی مداد - جنون پاییز همه گیر است
http://www.montveritayeman.blogfa.com/post-157.aspx
جنون پاییز همه گیر است. نوشته شده در سه شنبه ۷ آبان۱۳۹۲ساعت ۲۲:۳ بعد از ظهر توسط زنگی مست. می نویسم پس هستم. لطفا بچه هایم را سلاخی کنید. اگه آماده ی رشد کردنی بزن قدش. یه رقص جانانه راه میندازیم و . به آفتاب می رسیم. سرنشین قایق از آنسوی رود برایم دست تکان می دهد . به لبخندی ,جاری می شوم. درد دارم حض ضار گرامی! من یک آونگ ام؟ محتاطانه گام بردارید. اینجا زیستگاه یک جوانه است. آویزان شده ام از آسمان با طنابی سست. آویزان میان زمینم,تو. و سکونت در ماه.). همیشه همه چیز دست زنگی مست است.)زنگی مست باش.
بامداد بی مداد - ...
http://www.montveritayeman.blogfa.com/post-170.aspx
دلم به زمستان(ت) گرم بود. به لبخند یک پرنده. که آخرین آوازش را خواند و از شاخه ای پرید. رو به کوچه ای. شاخه،شانه ی تو بود؟ ببین چقدر گره می شود زد تو را به همه چیز؟ تو را ،.به پرنده ها. تو را ،. به خورشید. تو را،. به باران پشت پنجره. تو را،. به امیدی که سال هاست کنج صندوقچه ای جا خوش کرده است. دیگر ،دست برداشتم از خاکی که تو را. گوش ها دیگر جواب قلب ها را نمی دهند. صدای سنگریزه ها روی شیشه های پنجره ها،در تاریخ جا مانده است. جای خالی آدم ها را پر خواهند کرد. چیزی به دست کسی نخواهد رسید. می نویسم پس هستم.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
170
...دست خطِ خط خطی...
دست خط خط خطی. Mon 17 Feb 2014. برای بزرگ مرد کوچک.برای آتیلا. Mon 17 Feb 2014. Tue 11 Feb 2014. دیگه هیچی مهم نیس. Sun 9 Feb 2014. زینب عصبانی می شود. Sun 2 Feb 2014. Wed 29 Jan 2014. Fri 24 Jan 2014. همیشه دوست داشتم به یکی بگم:. Mon 20 Jan 2014. Wed 15 Jan 2014. دو ده دقیقه تا هفت و آغاز آخرین سال دهه اول زندگی. Wed 15 Jan 2014. نفس های بی هدف(ساغر). برای بزرگ مرد کوچک.برای آتیلا. روز چهارشنبه 23/بهمن.ساعت 11:44. سرکلاس دین و زندگی یک چشمم به ساعت است و یکی هم به چراغ قرمز پیجر کلاس که سبز شود. می روی...
دست خط باران...
باران بهانه است آسمان را هوس بوسه زدن بر خاک است. عاشق رهبرم هستم، شهید ردانی پور شهید خاصمه، ایران رو فوق العاده دوست دارم، میگم تا زبان شیرین فارسی هست چرا باید کلمات خارجی بکار ببریم؟ گاهی بندگیم می لنگه ولی خدای مهربون هرگز تنهام نزاشته، هیچکسی بدون خطا نیست،منم مثل بقیه. وای عزیزترینم *مادر* مادرم یه فرشته واقعیه، دنیا بدون ناز نگاهش تاریکیه محضه، بهترین دوستم/ن.س/ هست که براش آرزوی سلامتی دارم، کاش برای شهادت انتخابمون کنن. حرف های مادرانه* *. روزهای من طلبه. قالب وبلاگ دفتر یادداشت. و به خال کنج ل...
چتر خیـــــس
باران بهانه بود . عطر واژه ها تا هفت کوچه را برمیدارد وقتی دست به قلم میشوم برای نوشتن نامت . دوست دارم واژه ها را تک تک بچینم از روی کاغذ. شبیه گلی خوشبو وبزنم لای موهایم و بچسبانم به دستانم تا عطر خوش نامت موهایم . دست هایم را فراگیرد. سجاده ای پهن میکنم و واژه های دست چین شده را میچینم دورش تا باهم به نماز بایستیم . پنجره را باز میکنم و خنکای نسیم صورتم را نوازش میکند و میبینم. بوته های گل رز غنچه داده اند . همیشه همین طور است! حرف تو که میشود بوته ها گل میدهند . هوا به جنب و جوش می افتد! و گوش دادم ب...
سنا دستخط زیبای خدا
سنا دستخط زیبای خدا. نازنینم روز اول شهریور از خواب ناز بیدار شدی و بدون هیچ معطلی کنترل مشکی تلویزیون را که شباهت زیادی به گوشی تلفنمان دارد برداشتی روی گوشت گذاشتی و گفتی بابا! و فکر می کنم این زیباترین وتنها کادوی تولدی بود که می توانستی به پدرت بدهی . و البته زیباترین کادویی که پدرت می توانست بگیرد از کسی که عاشقانه دوستش دارد . دستهای خودم را دیدم. با ناخنهای بلند مرتب نشده و پوست بدون کرمش! نمی دانم. باید کاری کنم . باید چه کاری کنم؟ ولی اول باید ناهار بخورد . وای! نکند دلگیر شوی زیبای بیست ساله ام!
مشق شب
ساعت ٦:۳٤ ب.ظ روز ۱۳۸۸/۱٢/۸. اجازه بدین از اینجا شروع کنم. وقتی خداحافظی کردم ورفتم (پریدم)تصمیم گرفتم دنبال خودم بگردم.دنبال خدا. همین که از این زمین خاکی جدا شدم و تونستم اوج بگیرم یه چیزی رو با تمام وجود احساس کردم. اینکه دلمو جا موند! ولی امید مانع برگشتم شد.به هر حال در ابتدای سفر به صحنه ی جالبی برخورد کردم. جاتون خالی روبه رو قرص زرد خورشید بود مثل آبنبات چوبی ، ابرا هم. اونجا بود که واسه اولین بار لبخند شیرین خورشید رو دیدم. زیبای مطلق.بزرگی خدا رو می شد لمس کرد. همینطور که تو آسمون واسه خودم حال.
سیاه مشق
وقتی رعشه ام تمام میشد به حال میامدم میدیدم بالای سرم نشسته انگشتانش را لای موهایم برده نوازشم میكند . موهایش یكدرمیان سفید بود كنار لبها و چشمها چیینهای عمیقی داشت ، برآمدگی آبی زیر پوست رنگ پریده و چروكیده ی دستانش تا ابتدای انگشتان باریك بلند و بی رمقش كشیده میشد ، مثل رگهای برگهای درخت گیلاسمان در پاییز . مثل پاییز زیبا و سرد بود ، آرام با غمی سنگین . مادرم مرا در بغل میفشرد ، صورتم را به صورتش میچسباند، انگشتانش را لای موهایم میبرد گریه میكرد و دعا میخواند . آنروز هم شاخه های درخت گیلاس را كه هیچوقت...
بهرنگ تاج بخش | نوشتههای یک نویسنده ، روزنامهنگار ، رزومهنگار ( بس که دنبال کار گشت ) ، سمسار و نظافتچی
نوشتههای یک نویسنده ، روزنامهنگار ، رزومهنگار ( بس که دنبال کار گشت ) ، سمسار و نظافتچی. باز هم اين»تعطيل» لعنتي. تمام نمي شود انگار . همچين كش مي آيد تا نهايت مغزت كه سردرد بهانه مي كني . كه غر مي زني . كه دلت تمام نوشداروهاي دنيا را مي خواهد و ادامه… به خواندن ادامه دهید →. هر کسی از ظن خود شد یار من. یک: معمولا چنین کاری نمیکنم. یعنی تا به حال نکرده بودم. اینکه بیایم نقد نقد بنویسم و خود را حاکم شرعی تصور کنم بر مسند نشسته و تشخیص سره از ناسره بدهم. این… به خواندن ادامه دهید →. از ماست که در ماست.
روزی که ... من آن روز را انتظار میکشم حتی اگر نباشم
روزی که . من آن روز را انتظار میکشم حتی اگر نباشم. دستخط هایی از جنس ما که بی چرا زندگانیم نه آنان که به چرای مرگ خود آگاهند. دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388. نمیخواستم این وبلاگ رو واسه یه مدتی به روز کنم ولی اگه این رو نگم احتمالا میترکم امشب شنیدم روزنامه اعتماد ومجله ایراندخت رو به سردبیری محمد قوچانی توقیف یا (هر چی اسمشه) کردن! شنبه 19 دیماه سال 1388. سه شعراز شاعر محبوبم یغماگلرویی. یه دختر تو تراس رو به رویی. یه دختر تو تراس رو به رویی ، یه شال سبزو هر روز می تکونه. یه دختر تو تراس رو به رویی ، یه شا...
دست کوچولو
تاريخ : جمعه ۱۳٩۳/۱٠/٥ ٦:٠٤ ب.ظ نویسنده : دست کوچولو. پاییز تمام شد , وای که چقدر من در این سه ماه از پاییز لذت بردم , هرجا برگ های ریخته شده و درخت های زرد و نارنجی و قرمز شده را دیدم لذت بردم. باغ ها بی برگ شده اند , ولی انقدر از پاییز لذت برده ام , وقتی به درختان عریان شده می نگرم , آنها را هنوز زیبا می بینم , چون یاد زیبایی گذشته اشان هنوز مرا به وجد می آورد. هنوزم عطر برگها را وقتی که نم نم باران انها را خیس می کرد و می شست را فراموش نکرده ام. حتی دودهای شهرم را به باد فراموشی سپرده ام. گویی همه خن...
دستکرد
یکشنبه دوم دی ۱۳۸۶. آن کس که می داند چگونه هوای نوشته های من را تنفس کند، می داند که "هوا" هوای بلندی هاست، هوای سلامت آفرین. باید برای آن آمادگی داشت، در غیر این صورت سرماخوردگی، خطر کوچکی نخواهد بود. یخ زدن نزدیک است، تنهای دهشتناک است -اما با چه صلح و آرامشی همه چیز در زیر نور آرمیده! انسان چه آزادانه نفس می کشد! تا چه اندازه زیر پای خویش را حس می کند! فلسفه، تا آنجا که من آن را درک کرده و زیسته ام، زیستن اختیاری در یخ و کوه های بلند است. نوشته شده توسط نشریه در ساعت 20:35 لینک. شنبه نوزدهم آبان ۱۳۸۶.
DAS TLMAČE, s.r.o.
TLMAČE, s.r.o. Naša spoločnosť so sídlom v juhozápadnej časti Slovenska (mapa). Zahájila svoju činnosť koncom 90-tych rokov. Hlavným predmetom podnikania je zabezpečovanie údržby a opráv strojných zariadení (mechanická údržba i elektročasť). Okrem týchto činností sa spoločnosť zaoberá výrobou rôznych strojárskych výrobkov (oceľové konštrukcie, nádrže, časti kotlov, dopravníky, potrubia vzduchu a spalín.). Do našeho predmetu podnikania patria aj rôzne práce v oblasti stavebníctva a elektroinštalácií.
