raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/23
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. تولد شاه پریدخت سواحل شعر(فروغ فرخزاد). پنجشنبه 15 دی 1384. و از اهالی امروز بود. و با تمام افقهای باز نسبت داشت. و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید. به شکل حزن پریشان واقعیت بود. مسیر نبض عناصر را. به ما نشان داد. و دستهاش هوای صاف سخاوت را. و مهربانی را به سمت ما کوچاند. و بارها دیدیم که با چقدر سبد. برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت. و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید.
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/19
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. پنجشنبه 28 مهر 1384. نیمه شب در دهلیز خموش. ضربه ی پایی افكند طنین. دل من چون دل گلهای بهار. پر شد از شبنم لرزان یقین. گفتم این اوست كه باز آمده است. جستم از جا و در آیینه ی گیج. بر خود افكندم با شوق نگاه. آه،لرزید لبانم از عشق. تار شد چهره ی آیینه ز آه. شاید او وهمی را نمی نگریست. گیسویم در هم و لبهایم خشك. شانه ام عریان در جامه ی خواب. لیك در ظلمت دهلیز خموش. رهگذر هر دم می كرد شتاب.
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/archive/1384/10
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. تولد شاه پریدخت سواحل شعر(فروغ فرخزاد). پنجشنبه 15 دی 1384. و از اهالی امروز بود. و با تمام افقهای باز نسبت داشت. و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید. به شکل حزن پریشان واقعیت بود. مسیر نبض عناصر را. به ما نشان داد. و دستهاش هوای صاف سخاوت را. و مهربانی را به سمت ما کوچاند. و بارها دیدیم که با چقدر سبد. برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت. و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید.
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/18
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. جمعه 8 مهر 1384. نفرین به زیست : تپش کور! دچار بودن گشتم و شبیخونی بود: نفرین! نفرین به زیست : دلهره ی شیرین! صدای شکست در تهی حادثه می پیچد. تاریخ: جمعه 8 مهر 1384 . ساعت: 09:09 ق.ظ. قالب : سایه سیاه. صفحه نخست : . درج در علاقه مندی ها : . تبدیل به صفحه خانگی : . پرینت از این صفحه : . ایمیل من : . شبگرد غریب ( 24. اسفند 1384 ( 1. دی 1384 ( 1. آذر 1384 ( 1. آبان 1384 ( 2. مهر 1384 ( 2.
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/archive/1384/5
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. سه شنبه 25 مرداد 1384. تمام روز در آیینه گریه می کردم. بهار پنجره ام را. به وهم سبز درختان سپرده بود. تنم به پیله تنهایی ام نمی گنجید. و بوی تاج کاغذی ام. فضای آن قلمرو بی آفتاب را. نمی توانستم، دیگر نمی توانستم. صدای کوچه، صدای پرنده ها. صدای گم شدن توپهای ماهوتی. و های و هوی گریزان کودکان. که چون حبابهای کف صابون. در انتهای ساقه ای از نخ صعود می کردند. و باد،باد که گویی. برای دلهایی که...
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/22
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. جمعه 25 آذر 1384. می گذرم از میان رهگذران مات. می نگرم در نگاه رهگذران کور. این همه اندوه در وجودم ومن لال. این همه غوغاست در کنارم و من دور. هیچ نه انگیزه ای که هیچم پوچم! هیچ نه اندیشه ای که سنگم چوبم! همسفر قصه های تلخ غریبم. رهگذر کوچه های تنگ غروبم. آن همه خورشیدهاکه در من می سوخت. چشمه اندوه شد ز چشم ترم ریخت! کاخ امیدی که برده بودم تا ماه. آه که آوار غم شد و به سرم ریخت!
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/page/1
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. چهارشنبه 10 اسفند 1384. هان ،چه خبر آوردی؟ از كجا ، وز كجا كه خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، ام ا ، ام ا. گرد بام و در من. بی ثمر می گردی. انتظار خبری نیست مرا. نه ز یاری نه زدیار و دیاری باری،. برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس،. برو آنجا كه تو را منتظرند . در دل من همه كورند و كرند. دست بردار ازین در وطن خویش غریب . قاصد تجربه های همه تلخ،. با دلم می گوید. كه دروغی تو، دروغ. در دلم می گریند.
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/author/1
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. چهارشنبه 10 اسفند 1384. هان ،چه خبر آوردی؟ از كجا ، وز كجا كه خبر آوردی؟ خوش خبر باشی، ام ا ، ام ا. گرد بام و در من. بی ثمر می گردی. انتظار خبری نیست مرا. نه ز یاری نه زدیار و دیاری باری،. برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس،. برو آنجا كه تو را منتظرند . در دل من همه كورند و كرند. دست بردار ازین در وطن خویش غریب . قاصد تجربه های همه تلخ،. با دلم می گوید. كه دروغی تو، دروغ. در دلم می گریند.
raygray.mihanblog.com
[روز اول]
http://raygray.mihanblog.com/post/archive/1384/8
من به آوار می اندیشم و به تاراج وزشهای سیاه و به نوری مشكوك كه شبانگاهان در پنجره می كاود و به گوری كوچك . شبگرد غریب. پنجشنبه 26 آبان 1384. دیر گاهی است در این تنهایی. رنگ خاموشی در طرح لب است. بانگی از دور مرا می خواند. لیک پاهایم در قیر شب است. رخنه ای نیست در این تاریکی:. در و دیوار به هم پیوسته. سایه ای لغزد اگر روی زمین. نقش وهمی است ز بندی رسته. نفس آدمها سر به سر افسرده است . تاریخ: پنجشنبه 26 آبان 1384 . ساعت: 06:11 ق.ظ. سلام ای شب معصوم! یکشنبه 8 آبان 1384. و این جهان به لانه ماران مانند است.