sayeh-sayeh.blogfa.com
سایهسایه - پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/
سایه - پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
10
SSL
EXTERNAL LINKS
124
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.172 sec
SCORE
6.2
سایه | sayeh-sayeh.blogfa.com Reviews
https://sayeh-sayeh.blogfa.com
سایه - پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
سایه
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/8909.aspx
پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا. یگانه . . . همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی. و گر دوباره بر آیی هزار چندانی. چه مایه جان و جوانی که رفت در طلبت. بیا که هر چه بخواهی هنوز ارزانی. ز دل نمی روی ای آرزوی روز بهی. که چون ودیعه ی غم در نهاد انسانی. خراب خفت تلبیس دیوان نتوان بود. بیا بیا که همان خاتم سلیمانی. روندگان طریق تو راه گم نکنند. که نور چشم امید و چراغ ایمانی. هزار فکر حکیمانه چاره جست و نشد. تویی که درد جهان را یگانه درمانی. چه پرده ها که گشودیم و آنچنان که تویی.
سایه
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/8911.aspx
پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا. در فتنه ی رستاخیز . . . کنار امن کجا ، کشتی شکسته کجا. کجا گریزم از اینجا به پای بسته کجا. ز بام و در همه جا سنگ فتنه می بارد. کجا به در برمت ای دل شکسته کجا. فرو گذاشت دل آن بادبان که می افراشت. خیال بحر کجا این به گل نشسته کجا. چنین که هر قدمی همرهی فروافتاد. به منزلی رسد این کاروان خسته کجا. دلا حکایت خاکستر و شراره مپرس. به بادرفته کجا و چو برق جسته کجا. خوش آن زمان که سرم در پناه بال تو بود. کجا بجویمت ای طایر خجسته کجا. دل مشغولی ...
سایه
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/9001.aspx
پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا. آواز بلند . . . وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی. تا با تو بگویم غم شب های جدایی. بزم تو مرا می طلبد ، آمدم ای جان. من عودم و از سوختنم نیست رهایی. تا در قفس بال و پر خویش اسیرست. بیگانه ی پرواز بود مرغ هوایی. با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست. تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی. عمری ست که ما منتظر باد صباییم. تا بو که چه پیغام دهد باد صبایی. ای وای بر آن گوش که بس نغمه ی این نای. بشنید و نشد آگه از اندیشه ی نایی. نوشته شده در ساعت توسط سایه.
سایه
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/9002.aspx
پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا. چشمی کنار پنجره انتظار . . . ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو. در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو. نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست. نقشی بلندتر زده ایم ، آن نگار کو. جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است. آن آشنای ره که بود پرده دار کو. ماندم درین نشیب و شب آمد ، خدای را. آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو. ای بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت. آن پیک ره شناس حکایت گزار کو. چنگی به دل نمی زند امشب سرود ما. آن خوش ترانه چنگی شب زنده دار کو.
سایه
http://sayeh-sayeh.blogfa.com/8912.aspx
پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا. گریه لیلی . . . چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین. گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین. بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست. یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین. مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقیا. چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین. رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار. ای گشوده دست یغمای خزان ،اکنون ببین. دیگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه. تیغ هجران است اینجا ، موج موج خون ببین. نوشته شده در ساعت توسط سایه. گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
10
بوسه های بی صدا -
http://silentkiss.blogfa.com/post-48.aspx
بوسه های بی صدا. هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یکجا جمع نمی شود. که در این ۳ واژه ی کوتاه است:. نوشته شده در جمعه شانزدهم آذر ۱۳۸۶ساعت 19:56 توسط محمد. بابا ما دیگه کی هستیم؟
بوسه های بی صدا
http://silentkiss.blogfa.com/8610.aspx
بوسه های بی صدا. دیگر ستاره ای به من چشمک نمی زند. پایان روزهای خوش است . پایان دوست داشتن های مهتابی. پایان تمام خاطرات آبی. پایان تمام رویاهای به او رسیدن. و شروع زندگی دوباره. شروع آشنایی نو . نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم دی 1386ساعت 23:44 توسط محمد. بابا ما دیگه کی هستیم؟
بوسه های بی صدا - حادثه
http://silentkiss.blogfa.com/post-44.aspx
بوسه های بی صدا. توی این دنیای نامرد. یه دختر نابینا بود که یه دوست پسر داشت. دختره دوست پسرش و خیلی دوست داشت. اگه من ۲ تا چشم داشتم واسه همیشه باهات می موندم. یه روز یه نفر پبدا شد که چشماشو داد یه دختره. دختره وقتی تونست دوست پسرش و ببینه دید که اونم نابیناست. به پسر گفت: دیگه دوست ندارم ببینمت.از پیش من بورو. پسره وقتی داشت میرفت لبخند تلخی زد و با گریه گفت:. مواظب چشم های من باش. نوشته شده در دوشنبه نهم مهر ۱۳۸۶ساعت 13:47 توسط محمد. بابا ما دیگه کی هستیم؟
Escape
http://www.escape-forever.blogfa.com/8707.aspx
یه روز در نهایت صداقت رفت. انسانی که شباهت دوری با خود داشت. کمیته گزارشگران حقوق بشر. گویا دانایی تنها به کنایه و تمجید خلاصه گشته است ، گویا دانایی تنها در کلام های خرد طعنه آمیز رنگ گرفته است . تنها در پس کلامهای ندانسته به دنبال دیدن. رخسارها بی معنی است و کلامهای خرد چندش آور محو گشته. اینک تنها دیدن ، تنها بودن و تنها نام آوری روزهای فراموش شده است. نوشته شده در 87/07/10. ساعت 21 توسط اشکان. Powered By BLOGFA.COM.
Escape
http://www.escape-forever.blogfa.com/8803.aspx
یه روز در نهایت صداقت رفت. انسانی که شباهت دوری با خود داشت. کمیته گزارشگران حقوق بشر. برایم نا آشنا است ، برایم بی مفهوم است، برایم کودکانه می نماید. فریادی که با خشم، با برافروختگی وبا رعشه های نا به هنگام زاده شده است . ودر هر نوایی ، گوشه ای از خواستنی نا به هنگام. گویی فراموش شده است ، گویی در تمام نگاههای ایستاده هر کدام چون کالایی خواستنی مبادله می گردندو هر حرکتی در نگاهی با برافروختگی خلاصه. عشق گم شده است ، دلسپردگی در تصاحب از میان رفته است و آن احساسهای پرمقام دیگر در ذهن جایی ندارد.
Escape
http://www.escape-forever.blogfa.com/8807.aspx
یه روز در نهایت صداقت رفت. انسانی که شباهت دوری با خود داشت. کمیته گزارشگران حقوق بشر. چهره ات را دیده ای. نگاهی خیره در آستانه سطحی خود نمود. تصویرت را، پلکهای چین برداشته ات را. ودر لحظه ای، تمامی آنچه را که سالها در وجودت و در نگاهی ملتمسانه باز داشته ای. هم اینک برون خزیده است. آنچه که سالها در پس چهره ات و در ورای دیدگان نا آگاه ات مبحوس داشته ای. و حال در لحظه ای خرد از برای کوتاهی های نا معقول از خود بازخواستی دلخراشانه. نوشته شده در 88/07/18. ساعت 18 توسط اشکان. Powered By BLOGFA.COM.
Escape
http://www.escape-forever.blogfa.com/8808.aspx
یه روز در نهایت صداقت رفت. انسانی که شباهت دوری با خود داشت. کمیته گزارشگران حقوق بشر. اگر فرصتی است از برای زدودن ، قدرت خشمهای نابودگرت را بزدا و آنگاه با امید ، با آسودگی و با خیال شن های نرم دریاهای بیکران را لمس کن و حال که با چشمهای برق برداشته ات به کران می نگری در حیطه وجودت به دنبال خیال بگرد و بگذار که در آسودگی محض آنچه را به آن سزاوار بودی در دست های پر سپاست احساس نمایی وبا فریادی ازشوق به آنچه دست یافته ای اشک ریزی. اینجا زمان بازپس گیری لیاقت هاست. اینجا منزلگه آسودگی هاست.
سونات پائیزی - تو ...
http://atash22.blogfa.com/post-44.aspx
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. تو دستای تو باید. به سیگارم حسادت کرد. نوشته شده در چهارشنبه چهارم آبان ۱۳۹۰ساعت 9:5 توسط حسنا. Design By : Night Melody. من با نگاه سرد و مردابی ام عشق را به اوج می رسانم.باورکن. هر چه می خواهد دل تنگت بگو. پایانه های فرسوده شعور. فریادی از جهنم درون. نوازش های پر خواهش. اینم قصه ی عشق ماست . بی راهه هم راهیست. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody.
بوسه های بی صدا
http://silentkiss.blogfa.com/8606.aspx
بوسه های بی صدا. از دلم صدا .از زبانم سکوت. دل شکایت ها دارد از این دنیا. از او که گویی با من دوست بود و اما در درون دشمن. از او که ارزش دوستی را نمی دانست. از او که حرمت دوستی را زیر پا گذاشت. ای کاش همه بدانند که دوستی چیست. که کسی را دوست بنامم که عظمت دوستی را بداند. چگونه درد خود را فریاد بزنم؟ چه کسی صدای مرا می شنود؟ باز هم مجبورم طبق عادت با سکوت فریاد بزنم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم شهریور 1386ساعت 22:32 توسط محمد. هیچ صدایی در این دنیا بلندتر از سکوت نیست. پس من چگونه با تو حرف بزنم؟
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
124
ღ ♥ ღ زمزمه هایی درسکوت شبღ ♥ ღ
ღ ღ زمزمه هایی درسکوت شبღ ღ. آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همین جاست بخند دست خطی که توراعاشق کرد شوخی کاغذی ماست. شب سکوت . گریه . تنهایی. خط خطی های دوری تو . اتاقی پر از مچاله های کاغذ. درد من از خاطره هاست از لحظه های بی حضور دستهایت. عشق فقط یک رویا نیست التهاب لحظه های دلواپسیت. چگونه باور کنم چشمانت همرنگ پاییز است. در امتداد لحظه های خاموش امروز چقدر بی قرارم. این سیاهی تیرگی از غربت خورشید است؟ کجا رفته ای ای همیشه با من کاش ساحل پایان نبود. شب سکوت . گریه . تنهایی. تو فقط دست تکان دادی. اینی که...
تاریک روشنی هام
اگر به هر دلیل می خواستی. له شدن روح کسی را ببینی. آنجا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست. جایی ست نه کاملا تاریک. و نه به اندازه ی کافی روشن. جایی ست با نور کم. تاریخ دوشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۲. الان دیگر به آخرهاش رسیده. به آن وقت که دیگر فقط میشود نشست و خیره شد به همه ی اتفاق های روبه رو. بی حرف. بی اعتراض. تاریخ دوشنبه سی و یکم فروردین ۱۳۹۴. گاهی اوقات آدم ها هی پر میشوند و هرچه دست و پا میزنند برای خالی شدن بی فایده ست! پاییز و قلبم مثل برگی در حال کنده شدن. تاریخ چهارشنبه هفتم آبان ۱۳۹۳. تنها ...
cute girl
نوشته شده در شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۰ساعت 15:0 توسط سایه. شماهاییی که میاین وب چرا نظر نمیزارین؟ اگه قراره بیاینو نظرنزارین خاهشا اصلا نیاین. نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۰ساعت 21:47 توسط سایه. سلام دوست جونی هام.خوبید؟ من که خییییییییییییییییییییییلی خوفم. راستی ببخشید که یه مدت بود نمیتونستم اپ کنم چون با درسام مشغول بودم. والا اینطوریشو ندیده بودیم دیگه.از ۳ مهر که مدرسه باز شده از ۴ مهر امتحان دارن میگیرن. یه خورده مارو درک نمیکنن.اخه یکی نیس به اینا بگه بابا ما هم ادمیم اخه.بگذریم. نه نه نه نه.
my love
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام فهیمه جونم تولدت مبارک. نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۱۱/۰۱ساعت 0:2 توسط سایه. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۶ساعت 10:38 توسط سایه. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۶ساعت 10:37 توسط سایه. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۶ساعت 10:35 توسط سایه. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۴ساعت 12:28 توسط سایه. فردا قراره بعداز مدتها دوری ببینمت عشقم فرداحتما جلو همه ادما محکم بغلت میکنم ومیبوسمت تا همه بدونن تو دنیا هنوز عشق هم هست. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۲۹ساعت 12:9 توسط سایه. ان کوچه ها که...
تنها
وقتی که شب تو کوچه هاست. پنجره قاب غصه هاست. مرگ تموم لحظه هاست. وقتی رو پلک سایه ظلمت رد میشه. آینه قلبش میگیره، زندونیه ابد میشه. اگه بازم شب بباره. حسرت فردا رو لبش. قصه شب بی انتهاست. قصه گرگ و بره هاست. سیاهای و سکوت شب. مرگ صداست مرگ صداست. غربت ما شروع میشه. مرگ دلا شروع میشه. گم میشه راه آسمون. قهر خدا شروع میشه. پنجره ها بسته چرا. حنجره ها خسته چرا. اگه بازم شب بباره. حسرت فردا رو لبش. قصه شب بی انتهاست. قصه گرگ و بره هاست. سیاهای و سکوت شب. مرگ صداست مرگ صداست. چشمای تو فانوس شب. داغ دل اطلسی پر.
سایه
پرتوی بی پیرهنم جان رها کرده تنم/ تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا. چشمه ی خارا . . . ای عشق مشو در خط گو خلق ندانندت. تو حرف معمایی خواندن نتوانندت. بیگانه گرت خواند چون خویشتنت داند. خوش باش و کرامت دان کز خویش برانندت. درد تو سرشت توست درمان ز که خواهی جست. تو دام خودی ای دل تا چون برهانندت. از بزم سیه دستان هرگز قدحی مستان. زهر است اگر آبی در کام چکانندت. در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو. تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت. تو آب گوارایی جوشیده ز خارایی. ای چشمه مکن تلخی ور زهر چشانندت. نقش و نگار کعب...
باران
تا توانی پاک،روشن،مثلباران،مثل مروارید باش.(فریدون مشیری). هر آنچه را که می نویسم تقدیم می کنم به روح افرادی چون فروغ فرخزاد,فریدون مشیری,دکتر شریعتی و همه ی کسانی که احساس پاکشان را نوشتند. پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۸۹ توسط باران. شرط دل دادن،دل گرفتن است.وگرنه يكي بي دل مي ماند و ديگري دو دل! خفته در نیمه ی راهم این من. خفته در نیمه ی دوران حیات. کوله بار غم ایام به دوش. خسته از راه درازی که گذشت. وحشت آلود ز راه در پیش. پسر پرسید : بستنی با شکلات چند است؟ خدمتکار گفت : ۵۰ سنت . وقتی که هیچ چیز نداری.
سایه شب
نوشته شده در جمعه ششم دی 1392ساعت 14:44 توسط seLen. تو ای سمبل معرفت! این هم رسم توست،دوستی بی کلام. ندیدم کسی ،هیچ مانند تو. یک روز خوب ،یک روز بدبی مرام. نوشته شده در جمعه ششم دی 1392ساعت 14:28 توسط seLen.
"سیاهپوش سایه ها"
پ ست ثاب ت. سه شنبه سی و یکم مرداد 1391. س لام به اینجا خ وش اوم دین. 1ن ظ ر داد ن اجباریه حتی شما دوست عزیز. 2داد نه ن ظ ر ت بلیغاتی م منوع. 3ن ظ راته خ صوصی ن خونده ح ذف میشن. 4دیگه قانونی موجود نیست. جمعه بیست و پنجم بهمن 1392. چند سالی است حوالی 25 بهمن ( 14 فوریه ) که می شود ، هیاهو و هیجان را در خیابانها می بینیم . مغازه ها از اجناس کادویی لوکس و فانتزی غلغله می شود همه جا اسم. یکشنبه بیستم بهمن 1392. چهارشنبه چهارم دی 1392. چرا موس از سمت چپ مانیتور میره بیرون اما از سمت راست نه؟ ۲ - نلسون ماندلا.
سایه و سوگند
ستاره شدیم تا به آسمانها سفر کنیم اما. آسمان جایش سخت تنگ است. چقدر دور تر از احساسم ایستاده ای! از این فاصله تو ، حتی صدایم را نمی شنوی چه برسد به دلتنگی! ساعت 23:33 نويسنده سایه. جهان خالی تر از آن است. که جای خالی تو را حس نکنم! چه خالی شده ام. خیالت هم سهم دیگران شده باشد! ساعت 22:0 نويسنده سوگند. این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست. منتظر آمدن همه نباش. آدم ها فراموش نمی کنند. فقط دیگر ساکت می شوند. آموخته ام که وابسته نباید شد. نه به هیچ کس.نه به هیچ رابطه ای. آدم ها لالت می کنند. این جا زمین است .
نقش خورشید ......
من در اندیشه ی تو غروب را به نظاره نشسته ام تا تو را در گستره ی ذهنم نقاشی کنم و یادت را در دفتر خاطرات سکوتم با شبنمی از بوسه بپوشانم. سایه سیاه. سه شنبه 27 دی 1384. به نام آنکه نامش بهترین سرآغاز است. با عرض سلام خدمت دوستان عزیزم که تا به امروز لطف فراوانی به من داشتند و همیشه کلبه ی کوچیک منو با حضورشون ستاره بارون می کردن . خدمت همه ی دوستان با یک دنیا پوزش که تو این چند هفته نتونستم جواب این همه محبتشون رو بدم. چشم انتظار حضور همیشه سبزتون هستم . با تقدیم یک دنیا خوشه های محبت . سایه سیاه. خسته تن ...