habbeangur.blog.ir
از این روزها :: حبه انگور
http://habbeangur.blog.ir/category/از-این-روزها
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. سازت را با بهار کوک کن. جوانه های سبز طلایی بر شکوفه های عطرآگین سیب، بهار می آید بی بهانه. لبخند می زنم، صدای در می آید، دستم را می گذارم کنار لیلی. صابر را صدا می زنم، چشمانم را می بندم، صدای ماهی نازکم را حس می کنم. صدایش را می شنوی؟ چشمان پر از شوقش می گوید نه. صدای تکان خوردن آب مگر چقدر بلند است؟ ساز می زنم برایش، در آب می رقصد، نرم، شاد، کودکانه. پنجره ها را باز می کنم، همه ی خانه پر از عطر بهار می شود. یک بهار با ماهی کوچکمان :-). پن به دعوت بهار نارنج. ۱۸ حبه چیده شد.
habbeangur.blog.ir
یاد ایام :: حبه انگور
http://habbeangur.blog.ir/category/یاد-ایام
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. کوچکتر که بودم یک سری عقاید خرافی پیچیده داشتم :- مثلا می گفتم اگه از این ور خیابون رفتم اون ور، فلان طور شد، معلم درس نمی پرسه، اگه نشد، می پرسه :) ) ) ) ). یا وقتی می رفتیم پیک نیک تمام مدت دنبال شبدر چهار پر می گشتم :-. یا هر وقت دعا می کردم، باید آمین می گفتم که اگه مرغ آمین از بالا سرم رد شد، سریع دعایم قبول بشه :-. یا تو خیابان دنبال گل قاصدک می کردم و به تعدادی که می گرفتم احساسم این بود که 20 میگیرم :-. می دونید مشکل خرافات (مذهبی یا غیر مذهبی) چیه؟ در راستای ریشه کن...
habbeangur.blog.ir
صابرانه :: حبه انگور
http://habbeangur.blog.ir/category/صابرانه
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. صابر آشپز فوق العاده ای است، و اوج شکوفایی خلاقیتش در پخت غذاهای من در آوردی است :-) در بقیه زمینه ها نکات کنکوری را به صورت hint جویا می شود :-). امروز در حال درست کردن سوپ جو (در جریانید که غذا پیشنهاد من بوده، در نتیجه من درآوردی نیست). صابر: خب رب بریزم یا شیر؟ قبل جو بریزم یا بعدش؟ من: همون رب، آخرش بریزی بهتره. صابر: ج ک رو کی بریزم؟ صابر: ج ک دیگه :-) چرا جو داریم، ج ک نداریم؟ جو، ج ک، جیم، جان :-) ) ). ۲۲ حبه چیده شد. دوشنبه ۲ اسفند ۹۵. مرخصی پایان سال :-. گفت: همون ...
ghalam-zan.blog.ir
دستهبندی :: تــراکمِ انــدیشه ها
http://ghalam-zan.blog.ir/1395/10/08/دسته-بندی
قلم نگاری های ذهن من. یکی از مزیتهای اتوبوسسواری این است که میتوانی با دید قوی به همه ی آدمها نظارت داشته باشی و بعد هی توی ذهنت دستهبندی جدید برای آدمها درست کنی و باز دفعهی بعد که سوار اتوبوس شدی بفهمی واقعا این عجایبالخلقهها را نمیشود شناخت. امروز که آقای سالخوردهی دستمالفروش به شیشهی ماشینها میکوبید، دستهبندی جدیدی ارائه کردم که شرح آن به این صورت است. دستهی اول: آدمهایی شبیه آن آقایی که لبخند زد، دستش را به نشانهی احترام روی سینه گذاشت، سر خم کرد و بابت اینکه دستمال نمیخواهد عذرخواهی کرد. دو: آنها ک...
habbeangur.blog.ir
مهلا :: حبه انگور
http://habbeangur.blog.ir/category/مهلا
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. مهلا بزرگ شده، دیشب آمده بودند خانه مان دورهمی و سمانه از تجاربش درباره سیسمونی برایم می گفت (دنبال یک لیست از ضروریات سیسمونی بودم و بعد از کلی صحبت به این نتیجه رسیدم که هیچ کدامش ضروری نیست :دی). مهلا با یک عروسک بافتنی در بغل آمده بود، به همراه یک عروسک برای لیلی. می پرسم: اسم عروسکت چیه، عمه؟ می پرسم: این که برای لیلی آوردی اسمش چیه؟ ناناز شماره یک یا دو؟ لباشو غنچه می کنه، دو تا انگشتش را میاره بالا و میگه: دو :-). حالا ناناز شماره دو، منتظر اومدن لیلی است :-). ۲۸ حبه ...
habbeangur.blog.ir
یک سال بدون... :: حبه انگور
http://habbeangur.blog.ir/category/یک-سال-بدون
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. سمانه نی نی را صدا میکنه جانک، جانک عمه داره وارد مرحله تکون خوردن میشه، وقتی مامانش نرمش میکنه خودش رو گلوله میکنه یه کناری و منتظر میشینه برای شیطونی :). این روزها، صابر برون گرا و پریسای درون گرا روزگاری سپری می کنند با هم، پر فراز و نشیب :) کاش من درونگرای درونم که عاشق برونگراهاست، کمی مقاوم تر بود، در آغاز ماه رضایت. این ماه دو جمله تاثیر گذار یاد گرفتم:. الف) مردم را طوری قضاوت کن، که اگر خودت در آن موقعیت بودی از قضاوت بقیه ناراحت نشوی. ۰ حبه چیده شد. پن اگه یه دوشنب...
ghalam-zan.blog.ir
بایگانی آبان ۱۳۹۵ :: تــراکمِ انــدیشه ها
http://ghalam-zan.blog.ir/archive/1395/8
قلم نگاری های ذهن من. چیزتیغ تیغی، شکوفه نزد. یه روزی روزگاری، رادیو کاکتوس کوچولوی ما پا گرفت. ساختیمش.شدیم یه جمع کاکتوسی.جمع آدمایی که تیغ داشتن و وسط بیابون بودن اما همه یه روز غنچه میزدن. اون روزا، خیلیا ما رو گوش دادن. خیار درازه، موزم همینطور رو گوش دادن.سلام و شکوفه های اول برنامه ها رو گوش دادن.قصه هامونو گوش دادن. قرار گذاشتیم برای نوه هامون از کاکتوس بگیم. ولیکاکتوسم تموم شد.شاید با یه دلخوری کوچولو.شاید چون همه دل نبسته بودن. دل که نبندی، کارت تمومه. چهارشنبه ۲۶ آبان ۹۵ , ۱۲:۲۲. مظلومیت و تنه...
habbeangur.blog.ir
مهاجرت :: حبه انگور
http://habbeangur.blog.ir/1394/05/12/مهاجرت
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. این مثلا اولین پست این وبلاگ هست که در دوشنبه روزی نوشته می شود، که به سنت دیرینه دوشنبه پنج شنبه ها که از اسفند سال 92 در وبلاگ قبلی گذاشته بودم و متاسفانه همه اش پریده (یعنی 104 پست فقط در پارسال) قرار است احترام گذاشته شده و ادامه داده شود :). خب سر و شکل اینجا هنوز مرتب و مطابق میل نیست، ولی سرویس دهنده قبلی هم آن قدر ضعیف شده که من رغبت نمی کنم حتی یک پست دیگر آنجا بنویسم. همین، فقط خواستم بگویم سلام :). پن من از اینجا. آمده ام، از حبه انگور بلاگفا :). دوشنبه ۱۲ مرداد ۹۴.
ghalam-zan.blog.ir
بایگانی مهر ۱۳۹۵ :: تــراکمِ انــدیشه ها
http://ghalam-zan.blog.ir/archive/1395/7
قلم نگاری های ذهن من. چند بار آمدم برای محرم بنویسم و نشد؟ چند بار با بغض ده خط.بیست خط نوشتم و نشد؟ کلمه ی روشنفکر، روزی برایم خیلی بزرگ بود و تلاش می کردم شبیهش باشم! تلاش می کردم روشنفکر باشم و از دید من روشنفکر یعنی آدمی که با منطق همه چیز را حل می کند و دید باز و آگاهی نسبت به همه چیز دارد. تا اینکه دیدم روشنفکر بودن یعنی سیگار کاپتان بلک کشیدن و کنار سگ جماعت خوابیدن و تمام اعتقادات هر آدمی که با تو مخالف باشد را کوبیدن و شعر های سپید گفتن و کافه گردی. و همانجا تصمیم گرفتم در تاریکی خودم بپوسم!
ghalam-zan.blog.ir
جای ما اینجاست یا آنجا، چه فرقی میکند؟ :: تــراکمِ انــدیشه ها
http://ghalam-zan.blog.ir/1395/10/20/جای-ما-اینجاست-یا-آنجا،-چه-فرقی-می-کند
قلم نگاری های ذهن من. جای ما اینجاست یا آنجا، چه فرقی میکند؟ حقیقت اینکه، من سالیان سال نیست که وبلاگنویسم، اما با این فضا غریبگی نمیکنم. آن موقع، اول دبیرستان بودم دختربچهای که دوباره تنها شده بود. چرا دوباره؟ من تمام مقاطع تحصیلی ابتدایی را به تنهایی سپری کردم. دقیقا به جز خودم، هیچکس اطرافم نبود. گاهی، بچههایی که دوستانشان غیبت کرده بودند، تصمیم میگرفتند زنگ تفریحشان را با من بگذرانند و خب من از همان دوران، عادت نداشتم به کسی بگویم: برو گمشو حوصلهتو ندارم! ازشان میگرفتم. #خل. یه عالم کتاب دست من داری.