zendegibarayerood.persianblog.ir

esamane.blogfa.com

ابر و بارون

http://www.esamane.blogfa.com/8907.aspx

بگو بگو که چه کارت کنم بگو. با صدای محسن نامجو. که چه کارت کنم بگو. که چه کارت کنم ز گریه جویم و دل را. که شکارت کنم بگو. که شکارت کنم به غمزه مویم و آه. که فغانت کنم ببین. که فغانت کنم ز خنده چینم و لب را. که نشانت کنم ببین. که نشانت کنم ز فتنه کینم و آه. نماز شام غریبان چو گریه آغازم. به مویههای غریبانه قصه پردازم. به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار. که از جهان ره و رسم سفر براندازم. من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب. مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم. خدای را مددی ای رفیق ره تا من. که نگارت شوم بیا.

esamane.blogfa.com

ابر و بارون

http://www.esamane.blogfa.com/8906.aspx

و نه خواهری. که از ابتدا هم. من ماشین ندارم. این هم از ابتداهم. کافی است چشمانم را ببندم. خدا می شوم. خلق می کنم و هر جا که می خواهم هستم. روزی همین خیالها نجاتم می دهند. نوشته شده در شنبه 6 شهریور1389ساعت 12:9 توسط یلدا شب طولانی. این منم، نه من اینم! غزل پست مدرن (مهدی موسوی عزیز و عجیب). سوفیست ایران (محمد رمضانی فرخانی عجیب و عزیز). بلند فکر می کنم. خودم و علی کوچیکه. همین نزدیکی ها میرا. مسیح بر کوه زیتون. دوست جدید و عجیب.

esamane.blogfa.com

ابر و بارون

http://www.esamane.blogfa.com/8811.aspx

ما موجودات عجیبی هستیم! فقط کافیه بگذاری عشق بیدار بشه. اون خودش راه خودش رو باز می کنه و تو رو پیش میبره. 1) این جملات چی به دنیا اضافه می کنن؟ چه چیز تازه ای در خودشون دارن، چی دارن که تو رو با خودشون همراه کنن و به دنبال بکشن؟ 2) یک پروانه میتونه روزها و روزها، کیلومترها راه رو ، تنها به خاطر بوی ضعیفی که از جفت آینده اش حس می کند پروازکنه. مگر مغزش چقدر گنجایش داره؟ از آینده اش چه تصوری داره؟ چه فکری می کنه؟ از همه مهمتر چی حس می کنه؟ فکر کنم فقط به خاطر حسش حرکت میکنه. یک حس. 3) ( تو چی حس می کنی؟

esamane.blogfa.com

ابر و بارون

http://www.esamane.blogfa.com/8904.aspx

صاف و ساده ام. بی یار و توشه. دست خالی و دل خالی. فقط هستم. آنچنان که می خواهی. خواهی بگو. خواهی بگذر. خواهی خون ریز. نوشته شده در دوشنبه 28 تیر1389ساعت 13:39 توسط یلدا شب طولانی. برای تو که این همه خوبی. من کیم؟ تو با من چی کار داری می کنی؟ نوشته شده در چهارشنبه 23 تیر1389ساعت 15:59 توسط یلدا شب طولانی. این منم، نه من اینم! غزل پست مدرن (مهدی موسوی عزیز و عجیب). سوفیست ایران (محمد رمضانی فرخانی عجیب و عزیز). بلند فکر می کنم. خودم و علی کوچیکه. همین نزدیکی ها میرا. مسیح بر کوه زیتون. دوست جدید و عجیب.

joodiabote.blogfa.com

حرف های جودی ابوت

http://www.joodiabote.blogfa.com/9105.aspx

حرف های جودی ابوت. تاريخ : پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ 12:0 نویسنده : جودی ابوت. کاش خدا صدامو بیشتر بشنوه الان. Weblog Themes By Pichak. سلام دوستان من جودی هستم جودی ابوت البته جودیی که الان خونه اش توی تهرانه با کلی ماجرا من در اون قسمت ها با بابا لنگدراز خیلی حال میکردم اما حالا می خوام از خدا جونم بگم خدایی که مثله هیچکسه دیگه ای دوسش ندارم! منو دوسته خودتون بدونید و ایده هاتون رو برای بهتر شدن بهم بگید ممنونم دوست جون هام. اگر به هر دلیلی مو فق به گذلشتن نظر نشدید این آیدی من هستش:. به نام نامی سکوت.

m2hm.persianblog.ir

((پشت هیچستان))

http://m2hm.persianblog.ir/1388/4

باشگاه اس ام اس بازان. تفکرات یک روان پریش. ماجراهای من و زندگی. طراحی و دکوراسیون داخلی. آمار این خراب شده. به لبخند تو محتاجم. دل من زار میگرید. دادو بیداد ملت . 1777;۳۸۸/٤/٢٢ - ناامید.

esamane.blogfa.com

ابر و بارون

http://www.esamane.blogfa.com/8908.aspx

کل یوم هو فی شأن. من باز خودم شدم. حتی بهتر از قبل. من می فهمم. فهمیدن آرامش است. فهمیدن عشق است. من اصلا آمده ام تا فهمیدن را تجربه کنم. نوشته شده در دوشنبه 24 آبان1389ساعت 11:4 توسط یلدا شب طولانی. خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا. زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را. یکی مثل نسیم سرد می گوید:. کنارت هستم ای تنها. و دل آرام می گیرد. اینو اینجا خوندم بببینیدش:. یکی می گفت همه آدما یک آدمند و اون داره خودشو توی آینه های مختلف نگاه می کنه. اینم خوبه نه؟ این منم، نه من اینم! بلند فکر می کنم.

esamane.blogfa.com

ابر و بارون

http://www.esamane.blogfa.com/8903.aspx

من که هنوز تو را صدا نکرده ام! اگر الان نیستی پس به چه دردی می خوری. نوشته شده در یکشنبه 23 خرداد1389ساعت 15:40 توسط یلدا شب طولانی. من فرق کرده ام. این را دوستان و اطرافیانم هم می گویند. دیگر آن آدم نیستم. وقتی خودم نیز به گذشته ها فکر می کنم وحشت برم می دارد. اصلا تصورش را هم نمی توانم بکنم. نه قطعا آن من نبودم. من آن آدم نیستم. الان من کس دیگری ام. از نفهمیدن های اوست که حالا ما اینجا تنهاییم. فقط ما هستیم و یک فضای خالی. فقط یک حسیم که می داند هست. یک بودن بیکار . یک حال منبسط خالی. بلند فکر می کنم.

esamane.blogfa.com

ابر و بارون - قصه های غصه

http://www.esamane.blogfa.com/cat-2.aspx

نوشته شده در سه شنبه 21 دی1389ساعت 15:29 توسط یلدا شب طولانی. آن روز که مادرم مرد. آن روز که مادرم مرد. آن روز که مادرم را می شستند. قمری ها و پروانه ها به دیدارش آمدند. شاپرکی بدرقه اش کرد. و بعد از آن هر پروانه ای مرا به یاد او می اندازد. او فرشته من بود. مرا به دست فرشته ای دیگر سپرد. که ناخودآگاهم برای حفاظت از من به عمق فراموشی غوطه ورم می کند. از آن زمان تا حالا. تا انتها فکر نکرده ام که مردن یعنی چه. مادرم مرده یعنی چه. نصفه رهایش می کنم و. شروع می کنم به سوت زدن و خود را به آن راه زدن.