zendebegor.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://zendebegor.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://zendebegor.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
1.3 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
24
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.297 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | zendebegor.persianblog.ir Reviews
https://zendebegor.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/post/104
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1580;معه ٢٢ آبان ۱۳۸۸. نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست،. گر چه به ظاهر جسم خسته است. تاب و توانش بیش از اینهاست. نویسنده: سما ساعت ۱۱:۱٩ ب.ظ. کلام هرروز : وقتی احساس غربت میکنید یادتان باشد خدا همین نزدیکیست. حرف های بی مخاطب. یه باور.فقط همین. یکی بود, یکی نبود,غیر از خدا ,هیچکس نبود. جمعه ٢٢ آبان ۱۳۸۸. مامانی وني نی نازش. هستم تاکه باشم حتی اگر تنهای تنها. روزن روزن (روزنهها و روزانهها). ماجراهای من و زندگی. شايد کم بهتر(کوثر عزيزم).
ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/1389/8
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1740;کشنبه ٢۳ آبان ۱۳۸٩. کوچه باغ شهریور پر از خاطره ست. از گلبرگهای باغچه ی شهریوری تا سایه سار درختان سرفرازش. ازسپیده دم متبرک به اذان عاشقی تا شامگاه ایستاده به نمازش. از آسمان بارانی تا گلبرگهای شبنم زده اش. از دلتنگی یه غریبه تا صدای قلب بی قرارش. از صدای پای یه آشنا تا سلام مهربانش. از دست های یخ زده و محتاج من تا دست های گرم و صمیمی تو. از تمنای چشمهای من تا آغوش پر سخاوت تو. از لحظه های بی تو بودن تا لحظه های با تو شدن. کوچه باغ شهریور.خدای عاشقی نگهبانت.
ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/1388/12
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1588;نبه ٢٩ اسفند ۱۳۸۸. هو الحی و الحنان. بنام ایزد مهرورز و مهر انگیز. ای دگرگون کننده دلها و دیده ها. ای گرداننده روز وشب. ای دیگر سازنده بودنها و تواناییها. دگر گون ساز بودنمان را به بهترین بودنها. قرار بود روزگار را غریب نام نبرم،با همه اتفاقات غریب ، اون رو روزگاری شیرین با طنزایی غیر منتظره مینامم.گفتنی نیست اما خوب "من،شب،سکوت"سابق یا همون "ما و خدایی که درین نزدیکیسیت"امروز،از تو چه پنهون مدتی رمز عبورش دزدیده شده بود! یا به عبارت امروزی تر حک شده بود! باشد که با نگاهی.
ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/1389/2
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1588;نبه ٤ اردیبهشت ۱۳۸٩. یه باور.فقط همین. وقتی به خودت فکر میکنی میخوای ببینی کجای روزگار داری قدم میزنی؟ همینجایی که هستی یا یه جای دورتر؟ لحظه لحظه از روزگار داره میگذره و تو در تعلل به سر میبری! ذوق تو وجودت تورو خوشحال و سر خوش نگه داشته،میدونی که این ذوق دروغین و اشتباهی نیست،و همین بهت یه ندا میده که:مسیر درسته! اما پس چرا باز تعلل هست و قدم زدن آهسته! به یه نتیجه میرسی که تو هم مثل بقیه آدمی! باز به یه نتیجه دیگه میرسی آدم و حوا باهم بودن! حرف های بی مخاطب.
ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/1388/10
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1583;وشنبه ٧ دی ۱۳۸۸. یکی بود, یکی نبود,غیر از خدا ,هیچکس نبود. یک حرف بی معنا. یک قدم به عقب. یک شاخه گل سرخ. یک قدم به جلو. یک لحظه . فقط یک لحظه.همه زندگی من وتو فقط توی یک لحظه شکل میگیره.یک! کمترین عدد،کمترین مقدار،کمترین کمیت،برای من وتو که پرادعا هستیم و یک هیچی نیست برایمان. خیال باطل نیست. غرض است ونشانه."یک لحظه" شروع مسیر هر راه نرفته است.مسیری درست و معین یا مسیری نادرست ومبهم. روی هر "یک" تأمل کنیم.حتی شده یک لحظه،فقط یک لحظه! حرف های بی مخاطب. جمعه ٢٢ آبان ۱۳۸۸.
ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/1389/3
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1588;نبه ٢٩ خرداد ۱۳۸٩. حرف های بی مخاطب. حرفهایی هست از جنس نگفتن. وباز هم من و این حرفهای بی مخاطب. می خوای مخاطبی رو پیدا کنی،اما انگار دیگه کسی نیست که مخاطبت باشه! اونوقت که یه ورق و کاغذ بر میداری و شروع میکنی به نوشتن تا مخاطبت همون ورق و کاغذ باشن. آرزوم بود که مخاطبم رو پیدا کنم،اما به همین سادگی بی مخاطب موندم. انگار یه جورایی همه آدما مثل هم شدن،با تفاوتهای زیاد و شباهتهای کم! و این شباهت ها اونقدر پر رنگه که همه مثل هم شدن! از جنس این شباهتها قضاوته و چه اسف بار!
حرف های بی مخاطب - ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/post/112
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1588;نبه ٢٩ خرداد ۱۳۸٩. حرف های بی مخاطب. حرفهایی هست از جنس نگفتن. وباز هم من و این حرفهای بی مخاطب. می خوای مخاطبی رو پیدا کنی،اما انگار دیگه کسی نیست که مخاطبت باشه! اونوقت که یه ورق و کاغذ بر میداری و شروع میکنی به نوشتن تا مخاطبت همون ورق و کاغذ باشن. آرزوم بود که مخاطبم رو پیدا کنم،اما به همین سادگی بی مخاطب موندم. انگار یه جورایی همه آدما مثل هم شدن،با تفاوتهای زیاد و شباهتهای کم! و این شباهت ها اونقدر پر رنگه که همه مثل هم شدن! از جنس این شباهتها قضاوته و چه اسف بار!
کوچه باغ شهریور - ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/post/115
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1740;کشنبه ٢۳ آبان ۱۳۸٩. کوچه باغ شهریور پر از خاطره ست. از گلبرگهای باغچه ی شهریوری تا سایه سار درختان سرفرازش. ازسپیده دم متبرک به اذان عاشقی تا شامگاه ایستاده به نمازش. از آسمان بارانی تا گلبرگهای شبنم زده اش. از دلتنگی یه غریبه تا صدای قلب بی قرارش. از صدای پای یه آشنا تا سلام مهربانش. از دست های یخ زده و محتاج من تا دست های گرم و صمیمی تو. از تمنای چشمهای من تا آغوش پر سخاوت تو. از لحظه های بی تو بودن تا لحظه های با تو شدن. کوچه باغ شهریور.خدای عاشقی نگهبانت.
ماه ٍ پنهان
http://mahe-penhan.persianblog.ir/ymsgr:sendim?setarehhh2001
تواي باران هرچه ميخواهي براين شب مغرور ببار اما آرام كه شكسته است شيشه پنچره سامانم حالا مسافري تنهايم وميدانم عشق تنها حروفي بي رنگ است. اين روزاي محرم و عزاداريها باعث مي شه آدم ياد گناهاش و كاراي يك سال گذشته اش بيافته فكر مي كنيم گناه نكرديم حتي يك نگاه نا مهربانانه به يك دوست باعث گناه مي شه چون شايد چيزي نگه اما دلش مي گيره .( خوبه هر از گاهي به آسمان نگاه کنيم .). گناهام مثل لباس خواريه به تنم و دوري از تو درمانده ام کرده و زياد شدن لجن گناهانم ماهي قرمز دلم را از من رانده است . من اولين گنهکار تو...
یکی بود, یکی نبود,غیر از خدا ,هیچکس نبود - ما و خدایی که درین نزدیکیست...
http://sama20.persianblog.ir/post/108
ما و خدایی که درین نزدیکیست. 1583;وشنبه ٧ دی ۱۳۸۸. یکی بود, یکی نبود,غیر از خدا ,هیچکس نبود. یک حرف بی معنا. یک قدم به عقب. یک شاخه گل سرخ. یک قدم به جلو. یک لحظه . فقط یک لحظه.همه زندگی من وتو فقط توی یک لحظه شکل میگیره.یک! کمترین عدد،کمترین مقدار،کمترین کمیت،برای من وتو که پرادعا هستیم و یک هیچی نیست برایمان. خیال باطل نیست. غرض است ونشانه."یک لحظه" شروع مسیر هر راه نرفته است.مسیری درست و معین یا مسیری نادرست ومبهم. روی هر "یک" تأمل کنیم.حتی شده یک لحظه،فقط یک لحظه! حرف های بی مخاطب. جمعه ٢٢ آبان ۱۳۸۸.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
24
✿❤زنده باد زنــــدگی✿❤
نظرررر یادتون نره پست ثابت. اين قسمتو گذاشتم واسه اونايي كه ميان تو وبلاگ به اولين. پستي كه ميرسن يه كامنت زوووووركي ميذارن و در ميرن! مثلابعد۲ماه (آقا گفتم مثلا ولی هر روز) آدم مياد چك كنه. وبلاگشو كه ببينه چندتا كامنت داره.با. كلللللللي ذوق و شوق ميري ميزني. رو نظرات.بعد چي ميبيني؟ من آپم بدو بيا! بدو بيا وبلاگ من! حالا خييييلي با مرام باشه ميگه وبلاگ جالبي داري. كه اونم معلوم نيس كجاي وبلاگو ميگه. يا مثلا طرف مياد عوض اينكه درباره مطلب كامنت بده واسه. حالا بماند یه سریا هم که اصلا نظر نمیدن خلاص.
زندگی رابسازید نه اینکه بازندگی بسازید!
زندگی رابسازید نه اینکه بازندگی بسازید! آنکه بازندگی می سازد زندگی رامی بازد. قرار نبوده چنین آشفته و سردرگم شویم . هویت وفرهنگ در فرآیند جهانی شدن. به نام خالق گل سرخ. به نام خدای یکتا. بهترین عشق بهترین زندگی. گالري عکس هاي زیبا. عکس های خنده دار. سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می. آیند و گل ها لبخند می زند. و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز. دوباره.من.تو.ما. کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟ پیوند ما در دوباره. یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان.
یه روزی یه جایی یه کسی صبر داشته باش...
یه روزی یه جایی یه کسی صبر داشته باش. من همسفر شراب از زرد به سرخ. من همره اضطراب از زرد به سرخ. یک روز به شوق هجرتی خواهم کرد. چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ. نوشته شده در یکشنبه 2 مهر1391ساعت 23:1 توسط الهام. دعایم گرچه گیرا نیست. نمی دانم چه میخواهی. از او خواهم برای تو. هرآنچه در دلت خواهی. نوشته شده در چهارشنبه 25 مرداد1391ساعت 23:57 توسط الهام. چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی . نکنه برای همین شام نخورد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیت ش را می فهمی. نون سنگک خشخاشی دو آتشه هم یکی اش. مگه همه م...
خط سوم
یک شب در خواب دیدم. خدا از من پرسيد: دوست داري با من مصاحبه كني؟ پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشيد. خدا لبخندي زد و پاسخ داد:. زمان من ابديت است. چه سؤالاتي در ذهن داري كه دوست داري از من. من سؤال كردم: چه چيزي درآدمها شما را بيشتر متعجب ميكند؟ اينكه از دوران كودكي خود خسته ميشوند و عجله دارند كه زودتر بزرگ. شوندو دوباره آرزوي اين را دارند كه روزي بچه شوند. اينكه سلامتي خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست ميدهند و سپس. پول خود را خرج ميكنند تا سلامتي از دست رفته را دوباره باز يابند. سپس من سؤال كردم:.
لونه ی سگ ...
لونه ی سگ . ادامه ی مطلب رمز داره . تو ادامه آدرس وبلاگیه که من توش می نویسم . هرکی می خواد رمزو بگه . نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۲ساعت 1:36 توسط سگ ولگرد . اینجا و تک تک خاطراتش واسه همیشه تموم شد . ۶ / ۳ / ۱۳۹۲. نوشته شده در دوشنبه ششم خرداد ۱۳۹۲ساعت 12:55 توسط سگ ولگرد .
زنده به گور
می روم اما مرا با اشک همراهی مکن. بر نخواهم گشت دیگر معذرت خواهی مکن. من که راضی نیستم ای شمع گریان تر شوی. کار سختی می کنی از خویش می کاهی، مکن. صبحدم خاکسترم را با نسیم آغشته کن. داغ را محصور در بزم شبانگاهی مکن. امشب آب نه ، آتش گذشته از سرم. با من آتش گرفته هر چه می خواهی مکن. پیش پای خویش می خواهی که مدفونم کنی. در ادای دین خود این قدر کوتاهی مکن. غزل از سید مهدی موسوی. نوشته شده در شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 10:45 توسط بوف کور. از کتاب بوف کور. خانه ام آتش گرفت. تو را با غیر می بینم.
صلوات شمار دیجیتال ویژه ماه رمضان
صلوات شمار دیجیتال ویژه ماه رمضان. صلوات شمار دیجیتال ویژه ماه رمضان. إ ن الل ه و م ل ائ ك ت ه ی ص ل ون ع ل ى الن ب ی ی ا أ ی ه ا ال ذ ین آم ن وا ص ل وا ع ل ی ه و س ل م وا ت س ل یم ا. خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستند ای مومنان شما نیر بر او درود و سلام بفرستید. صلوات شمار دیجیتال خاتم. یک صلوات شمار بینظیر و کوچک که بر روی انگشت بسته می شود. صلوات و دیگر ذکرهای شما را محاسبه می کند. برترین امکان این صلوات شمار این است که. اگر شما بعد از مدتی صلوات نفرستید به صورت اتوماتیک خاموش شده. براى قضاى حا...
خواب
مادر مرده بود و من بعد از سال ها به خانه برگشته بودم. سال ها گذشته. بود اما جوان بودم. نوشته های مادرم را می خواندم و غم مثل فواره توی. دلم بالا و پایین می رفت و اشکم را جاری می کرد. خانه ایوانی داشت رو به حیاط. حیاطی پر از درخت و گل و گیاه. خدیجه و. دوستانش توی حیاط اسب سواری می کردند. قول تشنگشان سروش بود. مثل قول چراغ جادو با آن کله ی کچل و ریش نیم دایره اش. از آنها می ترسیدم اما رفتم که مسابقه بدهیم. پیراهن ساده ای پوشیده. بود مهربانی ای عجیب. شاید برای این بود که. دیروز عاطفه هی از مهربانی شایانش گفت.
زنده به گور
دلتنگی های یک زنده به گور. ای عشق جاودان من. به آن امید که باد، از لبان تو گذر کند. به باد بوسه می زنم! از آن زمان که زندگی. گشود بال بسته ی پروازم را. از آن روز که حرم چشم تو. طعم خوش زیستن آموخت به من. من به این عشق. من به دلبستگی ام می بالم. جشن میلادت مبارک بادا. من به این روز. من به تو می بالم. پن: دلم تنگ برات، به اندازه ی عطر شب بوهای حافظیه! تاريخ یکشنبه ۱۶ خرداد۱۳۸۹ساعت 22:58 PM. نويسنده زنده به گور. باز هم من بی تو. به دود رقصان سیگار خیره ام. پرم از حسرت ها. تو کجایی که بگیری دستم؟ احساس سرخوش...
زنده به گور
باور شخصی نمیتواند ابزاری باشد برای سرکوب اجتماع. باور شخصی نمیتواند ابزاری باشد برای سرکوب اجتماع. پاسخ شاهین نجفی به یکی از هواداراش که ازش خواسته بود به اعتقایدش احترام گذاشته شه :. کامنت نرگس : من اهنگاتو دوست دارم خودتو دوست دارم ولی حسینم را جان میدهم کاش فقط یکم یکم به اعتقاد ما احترام بزاری انوقت همه چیز تمومی عاقای نجفی. شاهین نجفی : ما بارها و بارها گفته ایم که به باور شخصی افراد کاری نداریم . اما باور شخصی تعریف دارد و این یعنی چی . جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ ] [ 2:40 ] [ M ].