zahrakhani.blogfa.com
هیچـــکسهیچ کس -
http://zahrakhani.blogfa.com/
هیچ کس -
http://zahrakhani.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
38
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.265 sec
SCORE
6.2
هیچـــکس | zahrakhani.blogfa.com Reviews
https://zahrakhani.blogfa.com
هیچ کس -
هیچـــکس
http://www.zahrakhani.blogfa.com/1394/04
قصه ما به سر رسید! قصه ما آدم ها. قصه زخم و فراموشی است. یکی زخم می زند. دیگری فراموش می کند. یکی زخم می زند. دیگری فراموش می کند. یکی زخم می زند. دیگری فراموش نمی کند دیگر! قصه به سر می رسد. نوشته شده در چهارشنبه سوم تیر ۱۳۹۴ به قلم زهرا خانی. قصه ما به سر رسید! دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد. با این همه کس و ناکس. یادداشت های یک شکوفه. من و روزبه و مانی.
هیچـــکس - دندان لق!
http://www.zahrakhani.blogfa.com/post/236
از دست دادن تو. شبیه از دست دادن اولین دندان شیری. پیش از آن که اتفاق بیفتند. نوشته شده در شنبه بیستم دی ۱۳۹۳ به قلم زهرا خانی. قصه ما به سر رسید! دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد. با این همه کس و ناکس. یادداشت های یک شکوفه. من و روزبه و مانی.
هیچـــکس
http://www.zahrakhani.blogfa.com/1392/12
بر بالاترین شاخه درخت زمستان. نغمه ای شیرین را. مزه مزه می کردند. آن اتفاق سبز ناگزیر. نوشته شده در پنجشنبه یکم اسفند ۱۳۹۲ به قلم زهرا خانی. قصه ما به سر رسید! دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد. با این همه کس و ناکس. یادداشت های یک شکوفه. من و روزبه و مانی.
هیچـــکس - دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد...
http://www.zahrakhani.blogfa.com/post/244
دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد. به دلم سنجاق کنم باید. گوشی برای شنیدن نیست. مثل برفی که آب می شود. هر چه میان ما بود. به رودخانه ها ریخته شد. درختی سبز می شود. با میوه های نارس اندوه. و ساقه هایی که با هم. نوشته شده در جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴ به قلم زهرا خانی. قصه ما به سر رسید! دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد. با این همه کس و ناکس. یادداشت های یک شکوفه. من و روزبه و مانی.
هیچـــکس
http://www.zahrakhani.blogfa.com/1392/11
ابرها پایین می آیند. برای بلعیدن سایه ها. سایه ام هم که نباشد. دخلم را می آورد. نوشته شده در چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۲ به قلم زهرا خانی. برای نزدیک تر شدن به تو. دور شدم از خود. رها کردی دستم را. نه به تو می رسم. نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۲ به قلم زهرا خانی. سنگي كه بر دوش مي كشم. نوشته شده در جمعه هجدهم بهمن ۱۳۹۲ به قلم زهرا خانی. تو نیستی و برف. پیوسته می بارد در این اتاق. تو نیستی و من. بیهوده دل خوش کرده ام. که مثل این چای سرد. نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۲ به قلم زهرا خانی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
نامه های باد
http://www.khanifariba.blogfa.com/9212.aspx
باید برای کسی بگویم. زن گفت: " چرا ماهی خریدی؟ من که گفتم دوست ندارم ماهیهای توی تنگ رو تماشا کنم.". مرد گفت: " برو سفرهی هفتسین بچین. آب تنگ رو هم عوض کن. ماهیها یه کم کسلن.". زن گفت: " چرا ماهی خریدی؟ مرد گفت: " گیر دادیا! بعد از سال تحویل میبریم میاندازیمشون توی استخر پارک، خیالت تخت.". زن گفت: " الان ببریم! مرد گفت: " بعد از سال تحویل. حالا برو هفتسین بچین.". آب استخر در قسمت جنوبی به نهر میریخت. آب نهر، رها میشد در زمین های اطراف پارک. برای آبیاری. از كتاب آدامس با طعم اكاليپتوس. من ميتوانم چشمهايم ...
نامه های باد
http://www.khanifariba.blogfa.com/9205.aspx
باید برای کسی بگویم. روزهايي هست كه دستت را باد ميگيرد و دنبالش ميدوي. روزهايي هست كه به خودت نميرسي. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۲ساعت 10:50 توسط فریبا خانی. زنگ تلفنم را عوض كردم به صداي سيرسيركي. از زير درختان توت كه رد شدم ديدم هي تلفنم زنگ ميزند. هيچ ميس كالي نداشتم. سيرسيركهاي واقعي در يك روز بلند تابستان در كوچه پس كوچههاي تهران دم كرده واقعا ميخواندند. چه قدر خوشحالم كه سيرسيركها واقعياند و فقط زنگ تلفن نيستند. نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۲ساعت 9:51 توسط فریبا خانی. نوشته...
نامه های باد - چين وجود نداشت، چهارشنبه سوري وجود داشت!
http://www.khanifariba.blogfa.com/post-138.aspx
باید برای کسی بگویم. چين وجود نداشت، چهارشنبه سوري وجود داشت! من ميتوانم چشمهايم را ببندم. بعد خود را در يك كوچهي هشت متري تصور كنم. من كوچكم 6 ساله، كوچه از ابتدا تا انتها پر از كپههاي آتش است. در اين كوچه كسي ماشين ندارد. دو نفر ماشين دارند كه روز چهارشنبه سوري آن را توي كوچه پارك نميكنند ميبرند توي حياط خانههاشان. كوچه در اختيار آتش است. كپه، كپه آتش. ميشود چهارشنبه سوري. خشن ميشود. زنهاي حامله بچه سقط ميكنند. قاشقزنها. نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۲ساعت 13:18 توسط فریبا خانی.
نامه های باد -
http://www.khanifariba.blogfa.com/post-130.aspx
باید برای کسی بگویم. بعضي وقتها فكر ميكنم، وجود ندارم اين موجودي كه دارد راه ميرود، از خواندن خبرها حرص ميخورد، بادمجان سرخ ميكند، سرك به اينترنت ميكشد.توي مترو آويزان ميله است، وجود خارجي ندارد. انگار يك من چرخ كرده است. يك ك په سلول درهم و برهم. خيلي وقتها، احساس ميكنم كه ميتواند باد، مرا چون گردي از اينجا ببرد. هر ذرهام جايي. نوشته شده در سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲ساعت 23:37 توسط فریبا خانی. باد را دوست دارم. مدام در حال حرکت است. یکجا نمیایستد. صدایمان را میشنود و به دوردستها میبرد. Design by : Night Skin.
نامه های باد - زني را ميشناسم...
http://www.khanifariba.blogfa.com/post-131.aspx
باید برای کسی بگویم. زني را ميشناسم كه سالهاي جوانياش در زندان گذشته است. او به جرم مواد مخدر زنداني بوده است. موادي كه متعلق به همسرش بوده. ميگويد. وقتي مامورها ريختن خانهي ما همسرم به من گفت بگو مواد مال توست جرم زنها كمتر از مردان است ممكن است مرا اعدام كنند تو را نه. زن هم كه عاشق شوهرش بوده است به مامورها ميگويد: همهي مواد مال من است. بعد سالها در زندان ميماند. شوهرش ماه اول به ملاقاتش ميآيد. پانزده سال برايش ميب رند. بعد شوهرش ديگر ناپديد ميشود. Design by : Night Skin.
نامه های باد - خوابهاي من
http://www.khanifariba.blogfa.com/post-136.aspx
باید برای کسی بگویم. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۲ساعت 13:16 توسط فریبا خانی. باد را دوست دارم. مدام در حال حرکت است. یکجا نمیایستد. صدایمان را میشنود و به دوردستها میبرد. من فریبا خانی هستم. نوشتن را دوست دارم. روزنامهنگارم و گاهی قصهای نیز مینویسم. Design by : Night Skin.
نامه های باد -
http://www.khanifariba.blogfa.com/post-137.aspx
باید برای کسی بگویم. ابرها تا دامنههاي كوههاي البرز پايين آمدهاند، يادم ميماند. باران نمنم ميبارد، يادم ميماند. هوا پر از اكسيژن و تميزي است، يادم ميماند. و خاطرهي زيبايي از كنارم رد ميشود، سلام مي دهد و من سربالايي خيابان تورج را براي رسيدن به محل كارم لبخند ميزنم. از پنجرهي اتاقي كه در آن كار ميكنم كوههاي غرق مه پيداست، و رديف كبوترچاهيهايي كه دنبال هم ميدوند! دودكش ساختمان روبه رو هم گرم دود است! نوشته شده در سه شنبه بیستم اسفند ۱۳۹۲ساعت 10:11 توسط فریبا خانی. Design by : Night Skin.
نامه های باد
http://www.khanifariba.blogfa.com/9206.aspx
باید برای کسی بگویم. دختري با موهاي شانه كرده. چهارساله بودم كه در بازار گم شدم. مادرم را گم كردم و شروع كردم به گريه و زاري. زني با مهرباني دستم را گرفت و گفت: عجب دختر خوبي؟ مامانت و گم كردي؟ به او نگاه كردم شبيه مادرم نبود. مادرم را بيشتر دوست داشتم. بعد دست م را گرفت و برد به يك ميوه فروشي كه براي خانهاش انگور بخرد. من هم با بيخيالي با مادر جديدم هر جا ميرفت، ميرفتم. شانسي كه آورديم خانهي زن درست سر راه مغازهي پدرم بود و من توسط مادرم كه به سر و صورتش ميكوبيد، پيدا شدم. به خاطر خدا به من كمك كنيد!
نامه های باد
http://www.khanifariba.blogfa.com/9208.aspx
باید برای کسی بگویم. ديشب خواب خوبي ديدم. خواب ديدم كه در يك جادهي پاييزي در قلب يك جنگل هستم. راه نميرفتم اما جاده خودش حركت ميكرد. برگريزان بود. زردها و نارنجيها. به سرو صورتم ميريخت. خواب ديدم جاده مرا با خود ميبرد. از خواب كه بيدار شدم، خسته نبودم. شاد بودم. كاش خوابهايمان هميشه زيبا باشند. لااقل در خواب نفس راحتي بكشيم:). نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۲ساعت 11:47 توسط فریبا خانی. زن هم كه عاشق شوهرش بوده است به مامورها ميگويد: همهي مواد مال من است. بعضي وقتها فكر ميكنم، وجود ندارم اين موجود...
نامه های باد - چايت سرد نشود...
http://www.khanifariba.blogfa.com/post-134.aspx
باید برای کسی بگویم. روز پركاري در پيش داري. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 9:43 توسط فریبا خانی. باد را دوست دارم. مدام در حال حرکت است. یکجا نمیایستد. صدایمان را میشنود و به دوردستها میبرد. من فریبا خانی هستم. نوشتن را دوست دارم. روزنامهنگارم و گاهی قصهای نیز مینویسم. Design by : Night Skin.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
38
Everything Can Be Change
Everything Can Be Change. This is just for fun, and expend how I feel now, so enjoy it and I hope you like it ;). Posted 3 years ago. Posted 3 years ago. Posted 3 years ago. Posted 3 years ago. Lindsey Wixson shot by Will Davidson for Oyster. Posted 3 years ago. Pomegranate and lemon spritzer. Posted 3 years ago. Pumpkin cake truffles with sea salt. Posted 3 years ago. Strawberry filled layer cake. Posted 3 years ago. Posted 3 years ago. Coconut m&m cookie bars. Posted 3 years ago. Page 1 of 136.
عطش عشق
عكس*داستان*موسيقي و. فقط با زهرا. حرف دلمو بزنم یا نه؟ حرف ها دارم اما . . . بزنم یا نزنم؟ با توام، با تو! همه ي حرف دلم با تو همين است دوست . . . حرف دلم را بزنم یا نزنم؟ عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم. زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟ گفته بودم که به دریا نزنم دل اما. کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟ از ازل تا ابد پرسش آدم این است:. دست بر میوه ی حو ا بزنم يا نزنم؟ به گناهي كه تماشاي گل روي تو بود. خار در چشم تمنا بزنم يا نزنم؟ دست بر دست همه عمر در اين ترديدم:. زنده یاد قیصر امین پور. نبودش @ @ @ @ @.
روش تحقیق دربرنامه ریزی فرهنگی
روش تحقیق دربرنامه ریزی فرهنگی. دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی فرهنگی. خلاصه نویسی پایان نامه ها. انتظار دانشجو از کلاس روش تحقیق. تعریف علم و روش تحقیق. خرید تاتو موقت شیمر. خلاصه فصل 6کتاب لیندف. تاريخ : جمعه سیزدهم دی 1392 17:39 نویسنده : زهرا خلجی. خلاصه فصل 6 كتاب ليندلف. پرسيدن ، گوش كردن و گفتن. مصاحبه كيفي در بهترين شكل آن ، رويدادي است كه در آن مصاحبه گر ، ديگران را تشويق مي كند تا آزادانه علايق و تجربيات خود را واگو نمايند. هدف هاي مصاحبه هاي كيفي. فهم مفهوم پردازي هاي بومي از ارتباط. بازبين...
Zahrakhan onLine | Just another WordPress.com weblog
Just another WordPress.com weblog. Kabar hari ini…. Menurut Kamus Besar Bahasa Indonesia, merupakan wakil dari perasaan kasih, sayang, atau rindu yang sangat dalam. Namun dalam konteks atau kadar kalimat tertentu, ia bisa juga mewakili perasaan sedih. Cinta adalah salah satu sumber kekuatan unik dalam diri manusia. Ia menjadi tenaga penggerak hati dan jiwa. Cinta adalah kekuatan yg mampu. Mengubah duri jadi mawar. Mengubah cuka jadi anggur. Mengubah sedih jadi riang. Mengubah amarah jadi ramah. Bagi seor...
هیچـــکس
قصه ما به سر رسید! قصه ما آدم ها. قصه زخم و فراموشی است. یکی زخم می زند. دیگری فراموش می کند. یکی زخم می زند. دیگری فراموش می کند. یکی زخم می زند. دیگری فراموش نمی کند دیگر! قصه به سر می رسد. نوشته شده در چهارشنبه سوم تیر ۱۳۹۴ به قلم زهرا خانی. دیگر کسی به درد دل ما گوش نخواهد کرد. به دلم سنجاق کنم باید. گوشی برای شنیدن نیست. مثل برفی که آب می شود. هر چه میان ما بود. به رودخانه ها ریخته شد. درختی سبز می شود. با میوه های نارس اندوه. و ساقه هایی که با هم. غرق در گذشته ام. تنها نگاه هامان می دانند. نوشته شد...
دختران جهنمی
من برگشتم ازهمتون معذرت میخوام خیلی مشکل داشتم. نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم دی 1392ساعت 5:3 PM. اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی. غرورت را برای تکه نانی. به زیر پای نامردان بیاندازی. و شب آهسته و خسته. تهی دست و زبان بسته. به سوی خانه باز آیی. زمین و آسمان را کفر میگویی. اگر در روز گرما خیز تابستان. تنت بر سایهی دیوار بگشایی. لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر. و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد. زمین و آسمان را کفر میگویی. اگر روزی بشر گردی. ز حال بندگانت با خبر گردی. نقش روي دام...
وبلاگ زهرا خانوم
تصویر زیبای زهرا خانوم خودمون! نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 27 مهر 1391 توسط زهرا خانوم نظرات . زهرا خانم (دختر خوشگل). از همین الان به بعد شروع به کار می کند تا مطالبی خوب و جالب در مورد کودکان و خودش بنویسد. نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 16 آذر 1390 توسط زهرا خانوم نظرات . تصویر زیبای زهرا خانوم خودمون! زهرا خانم (دختر خوشگل). به نظر شما تربیت کودک باید از چه زمانی آغاز شود؟ قبل از انعقاد نطفه. 1 تا 3 سالگی. 3 تا 7 سالگی. بعد از 7 سالگی. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. آخرین بروز رسانی :.
شهر پروانه ها
آرام ترین تپش قلبم رو تقدیمش می کنم-بدونه آرام بخش وجودمه. مطلب ثابت از پست هایی که دیدن می کنین نظر بدین. سلام به همه دوستای خوبم که از وبلاگم دیدن میکنین. همه عکسا باز میکنه اگه باز نکنه گزینه show picture رو بزنین. جمعه 3 شهریور 1391 ] [ 09:11 ب.ظ ] [ ZAHRA. دوباره آسمان این دل ابری شده . دوباره این چشمهای خسته بارانی شده . دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم. میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند. در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا .
خانــــــــم دکـــــــــتر آیــــنده
تاريخ چهارشنبه چهاردهم اسفند 1392ساعت 14:6 نويسنده زهرا. تاريخ چهارشنبه چهاردهم اسفند 1392ساعت 14:4 نويسنده زهرا. تو نمیکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز :. نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوش رنگتر میشد! موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم! یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود ، هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود! گوشه ی پایین ورق های دفتر مشقمون نقاشی میکشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن! روزای سرد و بارانی ناظم میگفت مستقیم برین کلاس!
SOCIAL ENGAGEMENT