zahedeh.blogfa.com

cafekhali.blogfa.com

کافه خالی - قایقی باید ساخت

http://www.cafekhali.blogfa.com/post-31.aspx

پشت دریا شهری است . داشتم دنباله جمله واسه انتهای نشریه " روشنفکر " می گشتم، یه شعری از سهراب به ذهنم رسید، اونو سریع یادداشت کردم و برای بچه های نشریه بردم، یکی از بچه ها گفت : یادمه این شعرو اصفهانی تو یکی از آلبوماش خونده بود ، در آن تصمیم گرفتم برم و اون آلبومو بعد مدتها گوش بدم، به چیزه جالبی رسیدم، همه اتفاقات امروزمو توی این آلبوم شنیدم . شما رو هم شریک می کنم. امروز سالگرد دکتر علی اسدی لاری. این ترک آلبوم منو یاد این حادثه مینداخت، برای دکتر اسدی لاری :. از غم دوست در این میکده فریاد کشم. داد و ...

cafekhali.blogfa.com

کافه خالی - شبح اپرا

http://www.cafekhali.blogfa.com/post-26.aspx

کرسیتین ، کریستین ، کریستین . فریاد هایش در در تمام دالان های اعماق زمین می پیچد ،او که موسیقی زندگی را آموخت ، او که آموزگار زندگی موسیقی روشنایی بود برای کریستین و خود موسیقی تاریکی را برای زندگی اش برگزیده بود، در خواب و رویا با کریستین همرا بود ، صدای خویش را به صدای کریستین پیشکش می کرد ، فرزند شیطانی که دنیا و انسان های آن به او هیچ رحمی نکرده بودند . بگیرد که تمامی نت های غم زده موسیقی تاریک او را روشن کند . نابغه موسیقی و هنر. اما این چیزی نبود که طینت وارونه انسان ها را به حسادت بر می انگیخت &#4...

cafekhali.blogfa.com

کافه خالی - نقدی بر کار دلواپسی از آقای مجتبی شجاع

http://www.cafekhali.blogfa.com/post-36.aspx

نقدی بر کار دلواپسی از آقای مجتبی شجاع. این مطلب به عنوانی نظری قرار بود باشد در ذیل مطلب دوست بزرگوارم آقای افگار پیرامون موضوع اما به دلیل زیاد شدن آن تصمیم گرفتم که بنده این نقد را در این وبلاگ قرار دهم امیدوار است به عنوان یک نقد سازنده مورد توجه قرار گیرد :. یک کار در زمینه موسیقی به طور کلی از سه دیدگاه مور بررسی قرار می گیرد:. نوشته شده در ۸:۴۱ قبل از ظهر توسط امین. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. شاید های زندگی من ، آنقدر که باید شاید نیستند . قلم آبی - دنیا ( دنیا بازیار). رد پای تو ( زاهده جعفری).

cafekhali.blogfa.com

کافه خالی - خداحافظ تنهایی

http://www.cafekhali.blogfa.com/post-28.aspx

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. وقتی که بهتر به اطرافت نگاه کنی . همش دنبال این نباشی که اگه عینکتو برداری دیگه هیچی نمی بینی . همه چی تارو مبهم بشه . پشت قاب عینکت همه نگاهتو پنهان کنی . شاید از چیزایی که باید می دیدی ، بی بهره بشی . تو فکر این باشی که اینجوری با عینک دنیا قشنگ تره . ولی تو همه این نگاه ها نبینی که تا حالا کور بودی. آره اینبار جور دیگر باید دید . نه نیازی به چشم سر هست ، نه به عینک . کور بودن آدمو اینها تضمین می کنن . چشم ها را باید شست . درست پشت دریا شهری بود .که نمی دیدیش .

cafekhali.blogfa.com

کافه خالی - حالت تهوع ...

http://www.cafekhali.blogfa.com/post-21.aspx

دیگه داره حالم بهم می خوره . از خودم از جرز دیوار که زرتی بهش می خندم . حالا هی بپرس ، خوبی؟ خوب نگران میشه . نگران چی میشی . از دود سیگار . از اون آقا سوسکه که همیشه دنبالشیم که بگیریمش . سریع جیم میشه . بارون قشنگی میاد . دارم خیس می شم . محکم می خوره تو سرم . از این مهتابی دستشویی که هر وقت روشنش می کنی . انگاری داری تو دیسکو می ر. حالا هی وقتشو بگیر . نمی فهمی ، فشار روش زیاده . سخته آدم مگه چقدر پتانسیل داره . از صدای خروپف این هم اتاقیم که انگار یه تریلی 18 چرخ داره از رو یه پل چوبی رد میشه . از بو...

nefrat26.blogfa.com

...

http://www.nefrat26.blogfa.com/89062.aspx

اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. روزی تو آمدی ،من آمدنت را جشن گرفتم. هل هله من چون ناقوسی تمامی شهر را به ارتعاش درآورد. خواب من تعبیر شده بود. تو رویای نیمه شب های من بودی. تو منجی سالهای پیله ای من بودی. ای کاش آغوشت را کنار میز تنهایی ام می گذاشتم تا لحظه های دلتنگی به تو پناه بیاورم. تو که با سپیدی برف آمدی . دیروز همه قاصدک ها آمدنت را به من نوید دادند ودر چشمانم میرقصیدند. امروز که خورشید نگاهم خاموش گشته با فانوس خیال به دنبال قاصدکی در پیچ و خم های نگاهم گم شده ام. چشمانم را گشود...

nefrat26.blogfa.com

... - پرین...

http://www.nefrat26.blogfa.com/post-10.aspx

اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. دلم برای کودکی ام. برای بازی با قاصدکها تنگ شده است. همیشه پرین قصه هایم بودم. در چهارخانه های آبی رنگ پیراهن پدرم خانه شکلاتی می ساختم. و سفید برفی رویاهایم می شدم. گاهی هم پیراهن جوانی مادرم را که در صندوقچه قدیمی ته انباری بود به تن می کردم. و با کفشهای پاشنه دار مادرم که مرا چند سانتی به خدا نزدیک تر می کرد. خودم را در جلد عروسی می دیدم که شازده دامادش به سفر رفته بود. این کفشها برای من بزرگ است،توان ایستادن ندارم. و به جای چای می نوشیدم. حتا اگر نوازش...

nefrat26.blogfa.com

... - 20 سال قبل از تولد نفرت...

http://www.nefrat26.blogfa.com/post-2.aspx

اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. 20 سال قبل از تولد نفرت. دشت پر از گل های بهاری. از اون دور دورا صدای .این صدایه چیه؟ آره بچه.آرزویه یه مامانو یه بابا. به جا نمیارم.ای بابا تو هم که ته گیجییییییییی! یادت نیست دختره همسایه که فلانی عاشقش شد دیگه. آره آره داره یه چیزایی یادم میاد. همون که.حالا بسه دیگه اون دیگه الان خودش مامانه یه بچس .نکنه این بچه . نه بابا از این بزرگتره،رفته سر بازی. چقد دوست داشتنیه،میبینی انگار نه انگار که ما داریم نیگاش میکنیم. تو فهمیدی با کی حرف میزد؟

nefrat26.blogfa.com

...

http://www.nefrat26.blogfa.com/89061.aspx

اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. دلم برای کودکی ام. برای بازی با قاصدکها تنگ شده است. همیشه پرین قصه هایم بودم. در چهارخانه های آبی رنگ پیراهن پدرم خانه شکلاتی می ساختم. و سفید برفی رویاهایم می شدم. گاهی هم پیراهن جوانی مادرم را که در صندوقچه قدیمی ته انباری بود به تن می کردم. و با کفشهای پاشنه دار مادرم که مرا چند سانتی به خدا نزدیک تر می کرد. خودم را در جلد عروسی می دیدم که شازده دامادش به سفر رفته بود. این کفشها برای من بزرگ است،توان ایستادن ندارم. و به جای چای می نوشیدم. حتا اگر نوازش...

nefrat26.blogfa.com

... - خداحافظ خوابگاه....

http://www.nefrat26.blogfa.com/post-9.aspx

اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. سرم رو که بالا آوردم تو یه جاده بودم. به عقب به راهی که به ظاهر اومده بودم نگاهی کردم. یه جاده پر از پیچ و خم. تنهایی در آن جاده محبوس شده بود. به جاده روبرو نگاهی کردم. حافظه ام خالی بود. باید به جلو بروم. باید مصمم قدم در راه بگذارم. منتظره نیرویی که بتوانم بر ترسم بر اظطرابم بر بر بر . آری امشب آخرین شب حضور من در خوابگاه علم و صنعت است. چندین ماه،یک عمر،اینجا برایم پر از خاطرات فراموش نشدنیست. دلم برای تک تک آدمهایی که کنارم بودن برای اتاقم.