yerozi.blogfa.com

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - کلینیک خدا

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-29.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. به کلينيک خدا رفتم تا چکاپ هميشگي ام را انجام دهم، فهميدم که. خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پايين آمده. زماني که دماي بدنم را سنجيد، دماسنج 40 درجه اضطراب. آزمايش ضربان قلب نشان داد که به چندين گذرگاه عشق نياز. دارم، تنهايي سرخرگهايم را مسدود کرده بود . وآنها ديگر نمي توانستند به قلب خالي ام خون برسانند. به بخش ارتوپد رفتم چون ديگر نمي توانستم با دوستانم باشم و. آنها را در آغوش بگيرم. ازاشتباهات اطرافيانم فراتر ببرم. سلام به ه...

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - داستان

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-17.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران. تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این. خانه به آن خانه. می رفت تاشاید بتواندپولی بدست آورد.روزی. سکه1۰سنتی برایش باقیمانده است و. این درحالی بودکه شدیدا. احساس گرسنگی می کرد.تصمیم. گرفت ازخانه ای مقداری. تقاضا کند.بطوراتفاقی درب خانه. ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را. از کرد.پسرک با دیدن چهره. زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ،. فقط یک لیوان آب. گفت : چقدر باید به شما بپردازم؟ راباز...

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - شعرغدیر

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-23.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. یکی ازبخشهای مراسم پرشورغدير،درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض كرد:يا رسول الله،اجازه می فرماييد شعری. راكه درباره علي بن ابي طالب(به مناسبت اين واقعه عظيم). حضرت فرمودند: بخوان به بركت خداوند. ای بزرگان قريش،سخن مرا به گواهی وامضای پيامبر گوش كنيد. وسپس اشعاری را كه درهمانجا سروده بود خواند كه به عنوان. يك سند تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. أ ل م ت ع ل م وا أ ن ا لن ب ي م ح م دا. ل د ى د و ح خ م ح ين ق ام م ن اد يا. دراين...

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - ماهمه آفتابگردانیم...

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-20.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. گل آفتابگردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . اگرآفتابگردان به خاک خیره شود به تیرگی، دیگ آفتابگردان نیست. آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد. اینهاراگل آفتابگردان به من گفت ومن تماشایش میکردم که خورشید. کوچکی بود درزمین وهرگلبرگش شعلهای بودودایرهای داغ دردلش. آفتابگردان به من گفت:وقتی دهقان بذرآفتابگردان رامی کارد،. است که او خورشید را پیدا خواهد کرد. آفتابگردان هیچ وقت چیزی راباخورشید اشتباه نمیگیرد اما انسان. خط خط...

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/8910.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. به چه رنگه ، به چه حاله. مثل يك جام شرابه. نميدوني چه عميقه ، چه سخنگو. مثل اشعار مسيحايي حافظ يه كتابه. نميدوني كه چه رنگه چه قشنگه. مثل يك جام بلوره. شايدم چشمه نوره، زرنابه . نميدوني كه دل من توي اون چشماي شوخت. روي اون بركه آروم يه حبابه. نميدوني وديگري هم نميدونه كه يه دنيا. هر كي گفته ،هر كي ميگه ،همه حرفه. تو رو ميخواد بفريبه . جز دل من كه پر از عشق و جنونه. حرف اون چشم سيارو. چشم ديگه نميخونه . خارخنديدوبه گل گفت:سلام وجوابي نشنيد.

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - اشعارعاشقونه

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-31.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. به چه رنگه ، به چه حاله. مثل يك جام شرابه. نميدوني چه عميقه ، چه سخنگو. مثل اشعار مسيحايي حافظ يه كتابه. نميدوني كه چه رنگه چه قشنگه. مثل يك جام بلوره. شايدم چشمه نوره، زرنابه . نميدوني كه دل من توي اون چشماي شوخت. روي اون بركه آروم يه حبابه. نميدوني وديگري هم نميدونه كه يه دنيا. هر كي گفته ،هر كي ميگه ،همه حرفه. تو رو ميخواد بفريبه . جز دل من كه پر از عشق و جنونه. حرف اون چشم سيارو. چشم ديگه نميخونه . خارخنديدوبه گل گفت:سلام وجوابي نشنيد.

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - عیدغدیر

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-24.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. یکی گوید سراپا عیب دارم. یکی گوید زبان از غیب دارم. نمی دانم که هستم هرچه هستم. قلم چون تیغ می رقصد به دستم. نه د ئب ل نه ف ر زد ق نه ک م یت م. ولیکن خاک پای اهل بیتم. الا ساقی مستان ولایت. بهار بی زمستان ولایت. از آن جامی که دادی کربلا را. بنوشان این خراب مبتلا را. چنان مستم کن از یکتا پرستی. که از آهم بسوزد ملک هستی. هزاران راز را در من نهفتی. ولی در گوش من اینگونه گفتی. زاحمد تا احد یک میم فرق است. جهانی اندرین یک میم غرق است. به جز دس...

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - سوالات هوش

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-19.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. جدیدترین و سخت ترین سوالات هوش امسال! لطفا ابتداسوالات راپاسخ دهیدوسپس جواب ها روببینین. خودتون رو هم گول نزنید. مسئله1-فرض کنیدراننده یک اتوبوس برقی هستید.درایستگاه. اول 6نفروارداتوبوس می شوند،در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون. می روندوپنج نفرواردمی شوند.راننده چندسال دارد؟ مسئله 2-پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ۳ تا از آنها در. شرف پرواز هستند .حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی. مسئله 3-چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی. جواب مسئله 6-یک 2...

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - که برگردم...

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-18.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. تو از بيراهه ی هجرت جدايم كن كه برگردم. اگر دلخواه تو هستم صدايم كن كه برگردم. مرا از جاده ی دوری اميد يك رهايی نيست. تو كفش بازگشتم را به پايم كن كه برگردم. كبوترهای پروازم به بام خود گرفتارند. تو مقصد را نشانم ده، هوايم كن كه برگردم. به هر جا كه نظر كردم فقط حرف من من هست. كجايی تو قفس بشكن رهايم كن كه برگردم. ترا مثل خودم ديدم به قرآن خدا سوگند. كمرگاه غرورم من دوتايم كن كه برگردم. رفيق آخرين من بيا تا ساحل ديدار. خودت گفتی نگاهت آشناست.

fanoosedaryai.blogfa.com

من آن موجم که عشقت ساحلم شد - قصه ی آدم ونردبان آسمان

http://www.fanoosedaryai.blogfa.com/post-30.aspx

من آن موجم که عشقت ساحلم شد. تقدیم به کسیکه وجودم سرشاراز حس اوست. قصه ی آدم ونردبان آسمان. بادتندی می وزید وریگهای صحرابه هوابرخاسته بودند. خسته وافسرده به دنبال مکانی می گشت تا دمی استراحت کند. ناگهان دیدتخته سنگی به انتظارش نشسته است.به نزدیکی. سنگ که رسید دید برگهایی ازاطراف سنگ سرازخاک. بیرون آورده اند.خوب که نگاه کرددریافت شبیه آن برگهایی. است که دربهشت وقتی لباسهایش فروریخت به بدن خود پوشاند. ناگهان گریه اش گرفت.با انگشتانش روی خاک نوشت: ۱/۱/۱. چقدر دلم برایت تنگ شده است. آنگاه که در بهشت. خوشحال ...