ur-paradise.blogfa.com

dokhtarak-e-jangal.blogfa.com

دخترکی که در خیابان ها گم نمیشود - صدای پای تو که میروی

http://www.dokhtarak-e-jangal.blogfa.com/post-60.aspx

دخترکی که در خیابان ها گم نمیشود. اینجا انگار رمز همه ی احساسات من و توست بانو! صدای پای تو که میروی. امروز روز خوبی بود.جای. خالی بود اما بانو.امان از این روزهای آخر.امان. بوی تو کم است در این خانه ای که دیگر مال من نیست. بهترین خاطره های ما در. رقم خورد.شب هایی که تو بودی ومن هیچ چیز نمیخواستم. چه کسی می گفت: نمیشود عاشق یک دختر شد؟ من عاشق تو شدم.و گناهم پای خودم.دلسپردگی به این. به سی روز دیگر.اینکه تو میخواهی رشت باشی آن روز.باشد.من با تو میمانم.هرجا که باشد.ولی هردو رفتنی هستیم. قولمان چه میشود آخر؟

fuck-all.blogfa.com

در لس آنجلس می خوابم و به تو فکر می کنم - 84

http://www.fuck-all.blogfa.com/post-85.aspx

از نوشتن تو وبلاگی که نصفه نیمه فیلتره بدم میاد. اینجا زودتر از بقیه رفت تو سطل آشغال! سیگار های له شده ی یک همزاد پندار احمق. نقطه ی اوج: کراوات. قبل تر ها چهارشنبه ها. طعم خرمالوهای کالی را می داد. که از باغ همسایه کش می رفتیم! که عقلمان به گناه بودن دزدی. به خرمالوهای یکسال مانده. هلوها و گیلاس ها و زردآلوها هم. به تلافی گناهان کودکی مان. همه چهارشنبه ها را. از همه تقویم ها خط زده باشد. I Can`t See My Dream. Other F.U.C.K.E.R.S. دوستان ساعت 6 عصر. مردی که نفسش را کشت. ی ه آشغ ال. دختری با اسانس پوسیدگی.

pari1112.blogfa.com

serendipity - 25

http://www.pari1112.blogfa.com/post-25.aspx

روزهایم که کش می آورند دانه دانه ، قلبم می شود مثل یک قناری پر از التهاب. فکرهایم می روند به درازای جنگ و در گیری،آرزوهایم قربانی می شوند. این روزها پلک هایم تند تند می پرند تا چشمه بسازند از ترس هایم. و چشمان خماری که قرمز می شوند از تجمع سکوت. ترس که بیایدو بشود هم خانه ات فرقی نمی کند تنها باشی. یا گم شده باشی در شلوغی ها. نفس کشیدن درست می شود مثل یک خواب شیرین که. وقتی بیدار شدی دست هایت،دست می اندازند تو را. بیدار نخواهم شد که خواب از هر آرام بخشی کاری تر است. هذیان گویی های کلئوپاترا.

pari1112.blogfa.com

serendipity - 28

http://www.pari1112.blogfa.com/post-28.aspx

زندگی ام یک فرمان داشته باشد. همه آدم ها را دور بزنم. و برگردم به سرخط نفهمی هایم. مثل یک گوسفند حرف شنو بودم. و همه دوستم داشتند. باور نمی کنم آن روزها نمی فهمیدم. فقط دل خوشی هایم. چاشنی امید و انتظار داشتند. چیزی که باعث می شد. و مثل یک تکه گوشت فاسد. بوی گندش جایی را برندارد. زندگی ام یک فرمان داشته باشد. تا از پس چشمانم بر بیایم. می شدم مثل آن روزها که. به مادرم قول داده بودم. توی چشمان کسی زل نزنم. و حالا از بس دیده ام. تبدیلشان کرده ام به یک مرداب قهوه ای. اگر زندگی ام یک فرمان داشت. یا از سر اجبار.

pari1112.blogfa.com

serendipity - 30

http://www.pari1112.blogfa.com/post-30.aspx

می توانی هزار بار با غرور بروی. درحالیکه حتی نگاهم نمی کنی بروی. این یعنی اوج تواضع در تو. در تویی که می توانی عصبانی بروی. می توانی لب بگزی. در حالیکه در دلت از یادم آشوب می شود. این یعنی اوج دلسوزی در تو. در تویی که می توانی با تنفر بروی. می توانی چشمهایت را بدزدی. در حالیکه سرد و مات به زمین دوخته شده اند. و یک حرکت سریع و ناگهانی برای ندیدنم. در تویی که می توانی بی تفاوت بروی. بیا با هم فکر کنیم. رفتن همیشه هم بد نیست. این از بد شانسی جاده بود. که نشانه ی جدایی شد. ولوله به پا می شود!

pari1112.blogfa.com

serendipity - 31

http://www.pari1112.blogfa.com/post-31.aspx

یه بار دیگه احساس مورچه بودن بهم دست داد. اینکه آدمای نابینا راحت می تونن منو زیر پاهاشون له کنن. امروز لونه کوچیک ما با میلیونها مورچه ی کوچولو له شد. ما زیاد هارت و پورت کردیم. و یادمون رفت آدما خیلی گنده تر ازما هستن. نوشته شده در شنبه ۲۳ خرداد۱۳۸۸ساعت توسط پری. هذیان گویی های کلئوپاترا. مردی که قبلا می خندید. فکر کنم همون کلئوپاترا!

pari1112.blogfa.com

serendipity - 33

http://www.pari1112.blogfa.com/post-33.aspx

و سقوط یک روح سرشار. از آبشار آوارگی است. و شومی نگاه جغد عصیان. به هنگام جست و جوی چشم هاست. دویده ام به دنبال بازگشتنت. بین برف های کهنه ی. سال هزارو سیصدو امید. لیز خورده ام روی لجن های. سال هزارو سیصدو تردید. گمت کرده ام در غربت. سال هزارو سیصدو انتظار. می جوشم برای یافتنت. که خیلی وقت است گم شده ای در شهر. مثل بنفشه ای در لوت. نوشته شده در جمعه ۱۶ مرداد۱۳۸۸ساعت توسط پری. هذیان گویی های کلئوپاترا. مردی که قبلا می خندید. فکر کنم همون کلئوپاترا!

pari1112.blogfa.com

serendipity - 24

http://www.pari1112.blogfa.com/post-24.aspx

که خیلی وقت است درک نکردمشان-. که خیلی وقت است ندیدمشان-. که خیلی وقت است نشمردمشان. که خیلی وقت است سر به مهر کردمشان-. و بیش تر برای عمری که رفت . نوشته شده در پنجشنبه ۸ اسفند۱۳۸۷ساعت توسط پری. هذیان گویی های کلئوپاترا. مردی که قبلا می خندید. فکر کنم همون کلئوپاترا!

pari1112.blogfa.com

serendipity - 34

http://www.pari1112.blogfa.com/post-34.aspx

فراموشت کرده ام و فراموش کرده ای همیشه در خاطرم هستی. تنهایی با رفتنت سایه اش را از سرم برمی دارد. گلایه نمی کنم اما نگاهم هنوز هم با رفتنت دنبال نگاهت می دود. می دود و تو می دوی و دور می شوی. صدایت نمی لرزد اما ته دلت می ترسی از. نگاهم که با نگاهت هزارها نگاه را به یادت می آورد. هزارها گل خشک را،هزارها قطره باران را،. هزارها خیسی اسفالت را و هزارها دست های سرد منو. دست های دست های آتشین تو را. دیگر تنها نستم که دست هایم را سپر بلای نگاهم کنم. کنارت هستم،نگاهت خواهم کرد. هذیان گویی های کلئوپاترا.