tarane69.blogfa.com
قاصدکقاصدک - حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد...
http://tarane69.blogfa.com/
قاصدک - حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد...
http://tarane69.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.5 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
38
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.516 sec
SCORE
6.2
قاصدک | tarane69.blogfa.com Reviews
https://tarane69.blogfa.com
قاصدک - حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد...
قاصدک -
http://www.tarane69.blogfa.com/post-23.aspx
حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد. کسیکه که حفظ جان را مقدم بر. بداند لیاقت آن را ندارد. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت 10:53 توسط سیما. وبلاگ انجمن ادبی پل. عوض الله صفری کشکولی. قرص های کوچک آرامبخش.
قاصدک -
http://www.tarane69.blogfa.com/post-15.aspx
حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد. نوشته شده در دوشنبه سی و یکم فروردین ۱۳۸۸ساعت 16:15 توسط سیما. وبلاگ انجمن ادبی پل. عوض الله صفری کشکولی. قرص های کوچک آرامبخش.
قاصدک -
http://www.tarane69.blogfa.com/post-18.aspx
حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد. روباه آه کشا ن گفت:همیشه ی خدا یک پای بسا ط لنگ است! اما پی حرفش را گرفت و گفت:زندگی یکنواختی دارم. من مرغ ها را شکار می کنم و آدم ها مرا. همه ی. مرغ ها عین همند.همه ی آدم ها هم عین همند.این وضع یک خرده خلقم را تنگ می کند.اما اگر تو منو. اهلی کنی انگار که زند گیم را چراغانی کرده باشی.آن وقت صدای پایی را می شناسم که با هر. صدای پای دیگری فرق می کند:صدای پای دیگران مرا وادار می کند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم. و از کلی چیزها سر در آرم . شهریار کوچولو پرسید: راهش چیست؟
قاصدک
http://www.tarane69.blogfa.com/8805.aspx
حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد. بر سر کاج بلند و سبز باغ همسایه ما. عطر آزادی خود را می بویند. من به آزادی مرغان قفس می اندیشم. نه به پرواز و نگاه آنان. من به آن لحظه می اندیشم. که در آن رخصت پرواز کبوتر هاست. من به آن هلهله گنجشگان می نگرم. که به هنگام غروب. چشم ها را به افق می دوزم. کاش مردی به فراز کوه. با دو مشعل در دست. در ظلمت قلب من. چشم ها را به افق می دوزم. کاش دستی ز زمین می رویید. و درخت دگری بر تن دشت سیه می کاشت. کاش دستی ز زمین می رویید. من به آزادی مرغان قفس. وبلاگ انجمن ادبی پل.
قاصدک -
http://www.tarane69.blogfa.com/post-21.aspx
حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد. بر سر کاج بلند و سبز باغ همسایه ما. عطر آزادی خود را می بویند. من به آزادی مرغان قفس می اندیشم. نه به پرواز و نگاه آنان. من به آن لحظه می اندیشم. که در آن رخصت پرواز کبوتر هاست. من به آن هلهله گنجشگان می نگرم. که به هنگام غروب. چشم ها را به افق می دوزم. کاش مردی به فراز کوه. با دو مشعل در دست. در ظلمت قلب من. چشم ها را به افق می دوزم. کاش دستی ز زمین می رویید. و درخت دگری بر تن دشت سیه می کاشت. کاش دستی ز زمین می رویید. من به آزادی مرغان قفس. وبلاگ انجمن ادبی پل.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
قرص های کوچک آرامبخش -
http://www.doygu.blogfa.com/post-20.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ گاهی اما فرقی نمی کند. به رسانه های بیگانه باز شود. موهایت را روزنامه ها منتشر کنند. که مضمون خانه را به هم می زند گاهی. چگونه دست بکشم از نبودنت. از روسری ات که عاشق بود. از خیابانهای بی ذوقی. که جای پای تو را ندارد حالا. که از قطار جا مانده. که دروغ های بزرگی در امتداد فاصله هایند. غلط می نویسد انسان را . کلیه حقوق نویسنده محفوظ است، تمامی مطالب برای نویسنده وبلاگ می باشد، لطفآ با کپی شخصیت خود را زیر سوال نبریم. س ا ر ا خوشكام.
قرص های کوچک آرامبخش - م س ا ف ر
http://www.doygu.blogfa.com/post-2.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ این آخرین سیگاری نیست که می کشم . افتاده ام به روی دنیا. افتاده ام . به روی خودم . نمی آورم . من خلیج متصل به هندم. حالا پایم را کشیده ام وسط نقشه هایی. که هرگاه برای جاده هایش. از جهانی شبیه تر گفته ام. اتوبوس هایش را بر من ریخته است . هی سقوط حجم دیدن . مسافر. دارم نقشه می کشم برای نبودنت. چقدر بیایم به خودم. به شبه جزیره هند. به (فکر کن . ). به مشتی امید تودرتوی خط کشی نشده . این سایه روشن ها. که از پشت لب های این جاده پیاده می دود.
قرص های کوچک آرامبخش - پنجشنبه ها
http://www.doygu.blogfa.com/post-1.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ تمام من از تو. که کشیده ام لابلای خودم. تا توی این ترافیک مزمن. انگار همین دیروز بود. از من پیاده شدی. تا با هر اتوبوسی که از من می گذرد. دوباره هزیان پیاده روها بشوم. از تاکسی های بدون حافظه که بگذریم. از زخم هایمان که سرباز می شوند. آنقدر بزرگ شده ام. که سیگارهایم را به آتش بکشم. خاکسترت تمام شهر را بگیرد. ناله هایم بلند شود. که توی گردنه های حیران سر به فلک کشیده است. من اما می ترسم از ایستگاههای نارنجی. از چشم های مادرم. س ا ر ا خوشكام.
قرص های کوچک آرامبخش -
http://www.doygu.blogfa.com/post-10.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ تکلیف روشن دردهای نگهبان جنگ. تکلیف روشن پنجره های کودکی ام. بی آنکه دست مرا گرفته باشی. یک روز ماشه ام را می کشم. تا خون از حوصله این شهر پر شود. با قطره هایی که به گونه های کودکی ام می چکانم. سهم کوچه از نقاشی هایم جنگ می شود. و سهم موهایم باد. و خیال می کنم. رد انگشت های تو بوی تاریخ را. به بغض های من می چکاند. از حوصله هواپیما بیرون می افتد. من درد می کشم. و باورم می شود. چیزی که بدنم را اشغال کرده است. یک جستجوی بزرگ جهان است.
قرص های کوچک آرامبخش - سی سالگی
http://www.doygu.blogfa.com/post-17.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ فرقی نمی کند چگونه آمده باشی ،. سالها همیشه غفلت عشق را در دست های پیرشان قسمت کرده اند. با کورسویی از امیدهای مانده روی دست. و دغدغه هایی که یک جایی از زندگی ات را می گیرند و بالا می آیند . حالا سرم را که می چرخانم. خاطرات مبهم عکس های مکرر در دهان خانه گیر کرده است. با ازدحامی از پنجره های بسته روی دیوار. و سواد خواندن قرص های روی میز. بگذار باورم شود که نه پنجره ها حرف می زنند. نه این عکس های از دور مانده در آغوش قاب ها. س ا ر ا خوشكام.
قرص های کوچک آرامبخش -
http://www.doygu.blogfa.com/post-15.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ از پنجره های زمستان دور شد. جهان از پوتین های بلند مشکی. قرارهای جمعه را به خودم می بندم. تا خیابان های کم خون شهر را. از دلهره دور کرده باشم . از سرباز . اتوبوس های منتهی به انفجار. مادرم به موهایش مشغول است. و چمدان ها به چفت هایشان. به خانه باز نمی شود. که اینجای خودش را چاقو می زند! من اما شاعری غمگینم. با انبوهی از آغوش های منتهی به جنگ. مشاعرش را از دست می دهد. و درخت ها از شهر به خانه برمی گردند . غلط می نویسد انسان را .
قرص های کوچک آرامبخش -
http://www.doygu.blogfa.com/post-4.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ با زخم هاي سرباز همكلاسيم. در انتهاي خرمن خرمن تنهايي. كنار سكه هاي هميشه در انزوا. روبروي سر فصلي كه نمي دانم. با اينهمه پول زرد. پشت فكرم . فكر . اينكه از خودم كنده شوم. خط بخورم توي كودكيم. كنار تمام شرمندگي هايمان. كه از خودمان هم بزرگتر شده است. مثل زردي صورتي كه زانوهايم را مي خراشد . هرچه خودش را ريخت توي من. غليظ تر نشد رگهايم . از كهكشان راه شيري. تا آيه هاي نبودنت. به مرد بدون ميز . حتي بدون صندلي هاي خاكستري . س ا ر ا خوشكام.
قرص های کوچک آرامبخش -
http://www.doygu.blogfa.com/post-5.aspx
قرص های کوچک آرامبخش. ما ادامه گردنه های حیرانیم چرا باورمان نشود؟ ورق مي زنم توي هيتلر. سربازهايي مست شده از برگ. كف اين پياده روهاي سفيد . من براي اين شروع تلخ. از الف بلند نشده ام. پشت اين كوره ها زاييده باشد. و تمام سرمشق هايم را. از آب و نان بابا نگرفته ام . با تمام قلاده اش. به خواب هيتلر فرو رفته است. كزين صندلي سيگاري سست. به دماغم مي رسد . من به آخرين فصل اين كتاب ختم مي شوم . غلط می نویسد انسان را . س ا ر ا خوشكام. انجمن ادبی سایه [فیروزآباد]. یاور همیشه مؤمن - داریوش. رفیق خوب - چاوشی.
تنها تر از همیشه!!!
http://www.gnew.blogfa.com/8809.aspx
تنها تر از همیشه! ای همیشه ماندنی با من بمان! من و تنهایی باغ! بعد یک خواب زمستانی می اندیشم! و به گل های فرخفته به دامان سکوت. من به یک کوچه ی گیج. گیج از عطر اقاقی ها می اندیشم. و بر یک زمزمه ی عابر مست. که ز تنهایی خود نا شاد است. من به دلتنگی شبهای ملول. و تهی مانده خود از شادی. ذهنم از خاطرها سرشار. و فرو آمدن معجزه در هستی من. مثل خوشبختی من.دورترین حادثه است. من به خوشبختی ماهی ها می اندیشم. که در آن وسعت آبی با هم .باز هم همراهند! من به یک خانه می اندیشم.یک خانه ی دور. که در آن فانوسی می سوزد!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
38
گل سرخی برای محبوبم . . .
گل سرخی برای محبوبم . . . از شب پرسیدم : چه بنویسم برای کسی که دوستش دارم؟ گفت بنویس بی تو فردایی ندارم. را شكر ميكنم كه هستي. نه به خاطر عشق ورزيدن به من. را شكر ميكنم كه هستي. نه به خاطر آغوش پر مهرت. را شكر ميكنم كه هستي. نه به خاطر نگاه مهربانت. را شكر ميكنم كه هستي،. فقط به خاطر اينكه بگويم:. بتچه كي نوشتم نوشته شده در یکشنبه سی ام آبان ۱۳۸۹ساعت 22:13 توسط ترانه. دنیا را بد ساخته اند! کسی را که دوستش داری دوستت ندارد. کسی را که دوستت دارد دوستش نداری. عشق یعنی جام لبریز از شراب. عشق یعنی اخر خط بهشت.
のテ♫بي بهونه♫のテ
のテ بي بهونه のテ. اين روزها ذهنم جا ندارد! تو از آن لبريز ميشوي و در دلم ميريزي. همان که بخوانی بس است. من به بی محلی آدمها. دلم از همه چی گرفته. همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند. همان ها که همیشه هستند،. باید مثل یک تابلوی نقاشی. عمر شان کوتاه است. بس که هر کسی از راه می رسد. یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند. یا درس ساده نبودن بهشان می دهد. آدم های ساده را دوست دارم. گاه دلم می گیرد. ش مے آو ر. گاه گ ذ ش. ت ه ا ذی ت م مے ک ن. ب م ن مےش. وی م را مےگ.
شعری که شناسنامه توست !
شعری که شناسنامه توست! شعر ، ترانه ، قطعه ادبی ، داستانک ، خاطره ، واگویه ، سفرنامه ، نمایشنامه و . بعد از به چاپ رسیدن دو مجموعه تو برای من نمی مانی! و عیسی من هیمقدره؟ نوشته شده در سه شنبه دهم تیر 1393ساعت 11:33 توسط شقایق. نوشته شده در سه شنبه دهم تیر 1393ساعت 11:24 توسط شقایق. اسفند فصل روزها و یادهای گذشته است ، بهانه ای برای بهاری شدن ، بهاری ماندن ، به یاد روزی که بهانه ای برای خنده هایم شد . روزهای پایانی سال رو به خاطر عشق روزهایی که با هم خندیدیم دوست دارم . اسفندگان مبارک. قصه برگ و تگرگ است.
یا چنان نمای که هستی یا چنان باش که می نمایی
نظر داشتی بده بیاد. جک از جنس داستان. مهم نیست شاعرش کیه مضمون شعر مهمه. بدانیم و عمل کنیم. بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. یا چنان نمای که هستی یا چنان باش که می نمایی. از هر دری سخنی. نویسنده: ترانه اکبری - ۱٩ شهریور ۱۳٩۱. انسان از جنگ , زلزله و سیگار نمی میرد. انسان را روزی , لبخندهایی که نمی زند و. اشکهایی که نمی ریزد خواهد کشت . . . . نویسنده: ترانه اکبری - ۱٩ شهریور ۱۳٩۱. لبخندش را تقسیم کرد خنده اش به من رسید لبانش به دیگری . . . عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز. مامانش: "آخه...
درد و دل
مجله اینترنتی دانستنی ها. گالري عکس هاي زیبا. خرید لیزر پوینتر سبز. اس ام اس جدید و خنده دار. سایت اجتماعی فارس عرب. یه سوال داشتم شما از زندگی. چی میخواید اصلا هدف. خاصی دارید یا نه زندگی. زیبا یا زشت رنگی یا سیاه سفید. یکشنبه بیست و هشتم مهر 1392 ] [ 8:57 ] [ ترانه ]. فرم ثبت نام سفر زیارتی-سیاحتی و همیشگی آخرت. ابتدا گذرنامه را تکمیل کنید:. ساکن:کهکشان راه شیری،منظومه ی شمسی،کره ی زمین. ساعت حرکت:هر وقت که خدا صلاح بداند. مکان:بهشت اگر هم نشد جهنم. 1دو متر پارچه ی سفید2.عمل نیک. 5دعای والدین و مؤمنین.
قاصدک
حتی باآواز پرنده ای می توان رستگار شد. کسیکه که حفظ جان را مقدم بر. بداند لیاقت آن را ندارد. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت 10:53 توسط سیما. زرتشت بیا که با تو امید آید. شب نیز صدای پای خورشید آید. تاریخ اگر دوباره تکرار شود. کعبه به طواف تخت جمشید آید. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت 10:42 توسط سیما. بر سر کاج بلند و سبز باغ همسایه ما. عطر آزادی خود را می بویند. من به آزادی مرغان قفس می اندیشم. نه به پرواز و نگاه آنان. من به آن لحظه می اندیشم. که در آن رخصت پرواز کبوتر هاست.
گوشه ی دلتنگی
به کجا برم سری را که نکرده ام فدایت! نوشته شده در سه شنبه سوم تیر 1393ساعت 2:4 توسط ترانه. کافیست"ببینمش" تا پی ببرم. در تمام این مدت فراموشش نکرده ام. و مثل روز اول دوستش دارم. نوشته شده در شنبه سی ام فروردین 1393ساعت 19:50 توسط ترانه. هر چه دادم به او حلالش باد غیر از آن دل که مفت بخشیدم دل من کودکی سبکسر بود خود ندانم چگونه رامش کرد او که میگفت دوستت دارم پس چرا زهر غم به جامش کرد. نوشته شده در دوشنبه هجدهم فروردین 1393ساعت 23:48 توسط ترانه. تنهایی چیزی به روز آدم نمی آورد. به شب آدم اما!
Ganjine-ye-syasi
Pe" content="text/html; charset=utf-8". نوشته شده در سه شنبه ۲۰ اردیبهشت۱۳۹۰ساعت 9:31 توسط tarane. نوشته شده در سه شنبه ۱۰ اسفند۱۳۸۹ساعت 16:50 توسط tarane. من آهنگ توام حالا. تو آواز منی کم کم. به یک اندازه خوشبختیم. به یک اندازه ، مثل هم. به یک اندازه قلب ما. تو این آوار ویرونه. به یک اندازه پنهونه. من از طعم تو شیرینم. تو از احساس من شادی. به یک اندازه دل دادم. به یک اندازه دل دادی. نه تو مجبور دلتنگی. نه من محکوم بی صبری. نه دنیای تو بارونی. نه حال و روز من ابری. شعری از عبدالجبار کاکایی. در دموکراسی ...
کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود
کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود. قد اغوشه منی نه زیادی نه کمی. دلم برای این وبلاگ خیلی تنگ شده خیلی. روزگارم خوب خوب که نه اما خوبه باز. خدا جونم شکرت بابته همه ی خوبیهات. نوشته شده در بیست و پنجم مهر 1391ساعت 0:21 توسط tarane. حال همه ی ما خوب است اما تو باور مکن! پن:دلم برا خیلی چیزا خیلی ادما تنگ شده. نوشته شده در پنجم مرداد 1389ساعت 2:12 توسط tarane. دختر و پسری عاشق و دلباخته هم شده بودند. هر روز تلفنی با هم صحبت می کردند. آنها می خواستند با هم باشند. با هم ازدواج کنند. اما مشکل بزرگی پیش رو داشتند.
eshgh royaii
نوشته شده در یکشنبه ۱۶ مرداد۱۳۹۰ساعت 12:29 توسط ترنم. بازم ياد تو مي افتم. نوشته شده در سه شنبه ۲۱ مرداد۱۳۹۳ساعت 10:58 توسط ترنم. سکوت، عین زوال است. سکوت، عین قبول است. سکوت که در زمینه ی اشراق ات صال به حق. در این زمانه نزول است. با سکوت خو کردی. تو ای فریده ی هر آفریده. بر تو چه گذشت؟ کز آفریده ی خود. از خدای بی همتا. به لابه، مرگ مفاجاة آرزو کردی. نوشته شده در یکشنبه ۲۵ اسفند۱۳۹۲ساعت 22:27 توسط ترنم. روزی تمام احساسات آدمی گرد هم جمع شدند تا قایم موشک بازی کنند. چون لیلی و مجنون را بسازند. نخواهم هیچ...
جهان ترانه میشود
من گرفتار سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است. ازپشت کوه آمده ام. آری از پشت کوه آمده ام. چه میدانستم اینور کوه باید برای ثروت حرام خورد؟ برای عشق خیانت کرد. برای خوب دیده شدن دیگری رابد نشان داد. برای به عرش رسیدن دیگران را به فرش کشاند. وقتی هم باتمام سادگی دلیلش را میپرسم. میگویند از پشت کوه آمده! ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم،وتنها دغدغه ام. سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد،. تا اینکه اینور کوه باشم وگرگ! دوشنبه شانزدهم تیر 1393 ] [ 13:26 ] [ مرضیه ] . این روز ها بیشتر از قبل.