tanhanafar.blogfa.com
Tanha nafarTanha nafar -
http://tanhanafar.blogfa.com/
Tanha nafar -
http://tanhanafar.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
1.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
92
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.131 sec
SCORE
6.2
Tanha nafar | tanhanafar.blogfa.com Reviews
https://tanhanafar.blogfa.com
Tanha nafar -
tanhanafar.blogfa.com
Tanha nafar -
http://www.tanhanafar.blogfa.com/post/36
اخه ایام امتحاناست و من نمیتونم زیاد بیام وبم.شرمنده که جواب نظراتونو نمیدم. قول میدم زود زود به محض تموم شدن امتحانام بیام و اپ کنم! فعلا تا دفعه بعد خداحافظ! دلم براتون تنگ میشه! نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۴ساعت 17:51 PM. به تلافی سختی ها. مینویسم از عشق های اسان. که در خود قلبی به پاکی روح درخشان اب دارد. مینویسم تا سختی هارا زمین بزنم. پس به حرمت احساسم،. در هر کلمه،در هر سطر،. حس قشنگ دوست داشتن را حس کن. مطالب درج شده در ای بلاگ توسط خود نویسنده. نوشته شده و هیچ گونه کپی برداری در ان. یک شب یک شهر.
Tanha nafar - مرد عروسکی
http://www.tanhanafar.blogfa.com/post/38/مرد-عروسکی
مرد عروسکی کنارم نشست.چشمانش را به چشمانم دوخت و محو نگاهم شد.خیلی وقت بود که او مرا این گونه نگاه میکرد.نمیدانستم چرا این گونه نگاهم میکند اما . انگار دوست داشتم برای همیشه این گونه محو نگاهم شود.از احساس خود هم سر در نمی اوردم.او یک عروسک بود.اما با قلبی مهربان و نگاهی خیره کننده.ولی چگونه میتوانست احساس کند؟ بالاخره پرسیدم:چرا اینقدر نگاهم میکنی؟ گفت:تا به حال عاشق شدی؟ گفتم:چطور ممکن است تو عاشق شوی؟ او خندید.گفت:تا به حال قلبم را دیده ای؟ باز خندید و گفت:نیازی نیست! گفتم:اما بدون قلبت خواهی مرد.
Tanha nafar - تجسم
http://www.tanhanafar.blogfa.com/post/40/تجسم
طوفان را تجسم میکنم .ولی. هیچ بادی نخواهد وزید. من نا امید نخواهم شد. من هنوز چشمانم را بسته ام. در این شب که سیاهی لباس اسمان را تن کرده. من نور را تجسم میکنم. عشق را تجسم میکنم. هوا را خاک را و دستی که صمیمانه دستانم را می فشارد. من تشنه یک نسیمم که با خیال راحت بوزد. و رقص زیبایش را به نمایش بگذارد. من هنوز هم چشمانم را بسته ام. اینجاهنوز تنها مانده ام.اما. راستش یک چیز را میدانی؟ این یک راز است! من تازه فهمیدم.که هر گاه چشمم را میبندم. تاریکی از بین میرود! شاید هم تجسم میکنم رفته. و مرا پیدا کند.
Tanha nafar
http://www.tanhanafar.blogfa.com/1391/06/1
احساس میکنم بوی عجیبی درونم شناور میشود. بوی خوش اواز توست.تو اینجایی.قلبت را میبینم. تپشهای بی صدای قلبم را که هماهنگ با توست؟ میدانم هیچ نمیگویم اما. نمیشود فقط از قلبم بخوانی؟ من هیچ نخواهم گفت! نمیشود خودت مرا بشنوی؟ چونچون.وقتی می ایی حتی با این که قلبم را نگه داشته ام. حتی با این که قلبم را محکم میفشارم.بی اختیار. موقع دیدن تو از دستم می افتد.بازیگوش! جالب اینجاست.که وقتی دنبالش میگردم. جایی نیست جز درون چشمان تو! میترسم بی ان که بدانی عاشقت شوم و در اخر باز. هیچ نگویی و من. خودم را بشکانم.چرا؟
Tanha nafar
http://www.tanhanafar.blogfa.com/1390/06/4
مرد عروسکی کنارم نشست.چشمانش را به چشمانم دوخت و محو نگاهم شد.خیلی وقت بود که او مرا این گونه نگاه میکرد.نمیدانستم چرا این گونه نگاهم میکند اما . انگار دوست داشتم برای همیشه این گونه محو نگاهم شود.از احساس خود هم سر در نمی اوردم.او یک عروسک بود.اما با قلبی مهربان و نگاهی خیره کننده.ولی چگونه میتوانست احساس کند؟ بالاخره پرسیدم:چرا اینقدر نگاهم میکنی؟ گفت:تا به حال عاشق شدی؟ گفتم:چطور ممکن است تو عاشق شوی؟ او خندید.گفت:تا به حال قلبم را دیده ای؟ باز خندید و گفت:نیازی نیست! گفتم:اما بدون قلبت خواهی مرد.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
یک شب یک شهر
http://www.bedonebazgasht.blogfa.com/8808.aspx
یک شب یک شهر. می خواست بی خیال اب خوردن شود ولی تشنگی بر ترسش غلبه کرد و رفت بسوی شیر . پسر یکدفعه از جایش بلند شد و به سمت او دوید؟ با زحمت توانست از دست پسر فرار کند . دیگر هیچ کجای شهر برای اب توقف نکرد . بعد از شهر وارد یک جنگل شد . وسط جنگل یک رودخانه دید خوشحال شد و با سرعت رفت به سمتش . تا می توانست اب خورد و برای فرار از گرما همهء بدنش را هم خیس کرد . می خواست همانجا بماند ولی باید میرفت! تا حالا این بو را حس نکرده بود؟ نوشته شده در هشتم آبان 1388 م. و همیشه با خودش می گفت من چقدر بی عرزه ام!
یک شب یک شهر
http://www.bedonebazgasht.blogfa.com/9005.aspx
یک شب یک شهر. انشب زن و شوهری روی شنهای ساحل دراز کشیده بودند خیره به اسمان و گوش به صدای نوازش موجهای دریا که به ارامی به ساحل می رسیدند . باد خنکی از سمت دریا به انها می وزید . زن چشم از اسمان بر نمی داشت دستش را بر روی شکم خود گذاشت لبخندی بر لبانش نشست . رو به شوهرش کرد و گفت : فکر میکنی فرزندمان دختر است یا پسر؟ مرد لبخندی زد و گفت : پسر . زن اخم کرد و گفت : چرا پسر! اسمش را میگذارم پری . اره پری دریا ، با وقار ، ملکه دریا بزرگ و زیبا . . اره ارشیا بود پسر لبخندی بر لب داشت و مشخص بود که او هم پری ر...
مه | 2010 | دنیای دختری گمشده .. !
https://lostgirlworld.wordpress.com/2010/05
دنیای دختری گمشده ! Just a girl who wants to be loved…! Archive for مه 2010. On مه 29, 2010 22 Comments. این پست رو قبل اینکه بزنم واسه دوستای مدرسم تعریف کردم …. نمیدونم چرا کسی مثل من واسش مهم نیست که زندگیمون هر روزش عین دیروزه ! 16 سال زندگی کردم …. 9 سال درس خوندم …. روز های بد و خوب زندگیم رو گذروندم …… آدمای زیادی وارد زندگیم شدن و بیشترشون از زندگیم رفتن بیرون … همچنان هر سال منتظر بزرگ شدنمم و بزرگ شدن ! بدون هیچ دلیل خاصی …! پائولو کوئیلو داره خودشو خفه میکنه چی بفهمونه به ما؟ تا الان فکر میکرد...
اوت | 2010 | دنیای دختری گمشده .. !
https://lostgirlworld.wordpress.com/2010/08
دنیای دختری گمشده ! Just a girl who wants to be loved…! Archive for اوت 2010. Life Sucks …! On اوت 17, 2010 14 Comments. داري يه فيلم ميبيني . احساس ميكني خسته شدي . دكمه توقف رو ميزني . استراحت ميكني دوباره شروع ميكني ادامه ي فيلم رو ديدن …. فكر ميكردم دكمه ي توقف زندگي ميتونه خواب باشه … يه احساسي قبلا تو خواب داشتم خيلي آرامش دهنده بود . نه مثبت نه منفي , كاملا خنثي! چند ساليه با خوابام هم درگيرم . نميدونم چيكار كنم خواب نبينم! اصلا خوب يا بد . من يه مدت به خنثي بودن نياز دارم! دي ) بزنم …! 1- كساني ك...
رویای خیس - تاسف
http://www.banuyekhab.blogfa.com/post/4
همگام با ریتم قلبم مینویسم تا جایی که بایستد. متاسف شدم وقتی . هنگامی که زنش را ، در حال زنا دید! متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، اما بچه دار شد! متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، ولی به خاطر بچه هایش ماند! متاسف شدم وقتی ،پسری، معشوقش را به خاطر پول ، از دست داد! متاسف شدم وقتی ،دختر ، به خاطر شهوت نامردان باکره گیش را ، از دست داد! متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت! متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست داد! پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱.
رویای خیس
http://www.banuyekhab.blogfa.com/1391/05
همگام با ریتم قلبم مینویسم تا جایی که بایستد. ع شق وآق عے./.ܓܨ. اگ ہ عآش ق یہ نف رے . واسہ خوشگ لےش . این ع شق نےست. ب لڪہ ه و سہ (! اگ ہ عآش ق یہ نف رے واسہ پ ر ان رژے بود ن ش . این ع شق نےست. ح س ت حسےن ہ (! اگ ہ عآش ق یہ نف رے واسہ اینڪہ ه مےش ہ ڪ م ڪ ت مےڪ نہ . این ع شق نےست. ب لڪہ ح س ت ش ڪ ر (! وقتے عآش ق یہ نف رے . و نمےدونے واسہ چے (؟ این ع شق وآق عےہ . : ). پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۱. همیشﮧ نمﮯ شود زد بﮧ بﮯ خیالی و گفت :. تنها آمده ام ، تنها مﮯ روم (! یك وقت هایﮯ . . . كم می آورﮯ . . . متاسف ...
رویای خیس
http://www.banuyekhab.blogfa.com/1391/07
همگام با ریتم قلبم مینویسم تا جایی که بایستد. سلام دوسای گلم یه مدت نبودم و نتونستم بهتون بسرم شرمنده. من امسال ۳ریاضیمو درسام خیلی سنگینه. اصن وقت هیچ کاری ندارم اینو نوشتم که فکر نکنید بی معرفتما. راستی ۱۶هم تولدمه یه آرزو دارم واسم دعا کنین. خله خوب دگه تا عید فعلا" دعا یادتون نره ها. پنجشنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۱. رویای خیس من هر شب سراغم می اید. رویایی که در ان تو مهتاب هستی. ماه کوچک دل من. ٠ من و تنهایی ٠. ღعش ق جاوی دانღ. ܓ تنه آ عش ق ܓ. ل مس خآط رآت. ღ * LOVE.ღ. * .ღ. گ آل رے میس پ ر. کد لوگو و بنر.
رویای خیس - لمس
http://www.banuyekhab.blogfa.com/post/6
همگام با ریتم قلبم مینویسم تا جایی که بایستد. بعد از گرفتن دست هایت. تمام دنیا را لمس خواهم کرد. به همه سرایت کند! دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۱. رویای خیس من هر شب سراغم می اید. رویایی که در ان تو مهتاب هستی. ماه کوچک دل من. ٠ من و تنهایی ٠. ღعش ق جاوی دانღ. ܓ تنه آ عش ق ܓ. ل مس خآط رآت. ღ * LOVE.ღ. * .ღ. گ آل رے میس پ ر. دریافت کد قلب دنبال موس. دریافت کد قلب دنبال موس. کد لوگو و بنر.
عشق بی زوال
http://www.eshghebizaval.blogfa.com/93071.aspx
خدا ، من و دیگر هیچ. سلامدرود بر همه ي دوستان. بعد از چند سال اومدم.كلا زندگي تغيير كرد. به خودم تبريك ميگم كه دوستان در نبودم هم به يادم بودن. به اميد روزاي خوب و روگارنگ براي همه ي دوستان. نوشته شده در شنبه پنجم مهر 1393ساعت 10:15 توسط مسعود. خوب میدانم روزی با تو آرام میگیرم. هفته او ل مهر 1393. No boy no love. گالری عکسهای جالب و دیدنی. تو اولین روز بهار من آخرین جمعه سال. ترانه های یک ترانه. دوستت دارم آرزو جان. هرگز برای دوست داشتن پایانی نیست. Love is the answer. بیاکه من از تو خسته ترم.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
92
TAN HAN | TAN HAN OFİSLERİ
Şu an boş olan bu ofisle ilgili bilgi almak için bize info@tanhan.rocks. Adresinden email atarak ulaşabilirsiniz. Şu an boş olan bu ofisle ilgili bilgi almak için bize info@tanhan.rocks. Adresinden email atarak ulaşabilirsiniz. 01/04/2016 – Gk-Istanbul Tan Han’a taşındı. 02/03/2016 – Sahneişleri Tan Han’a taşındı. 01/03/2016 – ABRA ve Firm Tan Han binasına yerleşti. 21/02/2016 – Karaköy’de karşımıza çıkmasına alıştığımız Kien’in uçan lambalarından birisi artık binamızda.
شبستان مجنون پیشگان
تنها کاری که تو این دنیا برام مونده انجام بدم تا ارامش بگیرم .م. يه شب جواني يه كرم شب تاب رو تو دستش گرفته بود. و براي خاموش كردنش با تمام وجودش فوتش ميكرد! ولي هر بار با عدم موفقيتش عصباني تر ميشد! جوان غافل از اين بود كه تمام استقامت كرم شب تاب. كوچولوي قصه من در مقابل تمام حجمه هاي اون مرد. نه براي زنده موندن بود! نه براي فخر فروشي! براي روشن كردن مسير برگشت اون مرد بود! چهارشنبه شانزدهم مرداد 1392 4:47 طاها. نه براي ادامه اميدي دارم! نه براي آغاز انگيزه اي! یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 4:59 طاها. آن که ...
tanhan
خب با عرضه پوزش. خیلی وخت بود نبودم. راستش واقن غرق بودم. میخواستم این بلاگو حذف کنم. خدارو شکر من و اون تموم کردیم. من شاید انتقالی بگیرم به اینجا. میخوام گروهی کار کنم. نوشته شده در 2012/2/24. تنها از گفتن یک حرف به تو خسته نمی شم. اینکه سرتو بگذاری رو شونه هام. منم بهت بگم بخواب مرده من. نوشته شده در 2011/10/15. یعنی عاری از احساس. نوشته شده در 2011/9/8. وقتی دم در دیدمت. یک کلام دوست دارم. نوشته شده در 2011/8/23. اما مرسی بچه ها. باهم حرف زدیم به مقصد رسیدیم. اما دیگه تموم شد. اما دل سنگم گفت قطع کن.
با عرض معذرت این وبلاگ حذف شد
با عرض معذرت این وبلاگ حذف شد. من این وبم حذفیدم. نظر یادتون نره میام میخونم. آدرس وبلاگمو عوض کردم برارفتن به صفحه وبلاگ جدیدم کلیک کن. لطفا از قسمت لیناتون ادرس جدیدمو بزارین خیلی ممنون. تقدیر تشکر از همه ابجی داداشی هام دوستای عزیزم که بهم سر زدن. Http:/ milad-l-o-v-e.blogfa.com/. ببقشید من زیاد نمیتونم بیام پیشتون ولی جبران میکنم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آبان 1392ساعت 15:42 توسط میلاد.
دیگرباورکردم تـــنـــهـــااااایــی را..
چقدر دلم کسی را نمیخواااااااااااااااااااااهد امشب! دیگر باور کردم تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااایی را. چقدر دلم کسی را نمیخوااااااااااااااااااااااهد امشب! سوت پایانت رابزن خدا. دردناک است دوست بداری. گمان کنی که دوستت دارد. واینکه اویگانه هستی توباشد. تویکی ازهزاران لذت او! بهانه ای جورکن بخندم. گاهی آدم نیاز داره. سنگهاش رو باخودش وابکنه! چندساعتی که با هم بودیم. من به تونگاه میکردم. بی خداحافظی رفته را. حالم گرفته ازاین شهر. آخر توکه نمی دانی. دیگراز دلتنگی هم بمیرم. سازدلت که کوک نباشد. تنهاااا...
Tanha nafar
تو مرا ثبت کنی یا نکنی من گیجم. به دلم افتاده ای دور نرو. تو اگر شرم کنی یا نکنی،میشنوم. به دلم افتاده ای، دور نرو. تو مرا راه دهی یا ندهی،می آیم. تو مرا مینگری میبینم. حرف بی فکر تورا می بخشم. وقتش نیست هنوز میفهمم. قلب تو را میبینم. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۴/۰۴/۱۲ساعت 16:26 PM. گفته بودم قبل ها. که تا دلت را نبینم فکرت گناه است؟ اما گناه کار که نشدی هیچ،من محکومم. با خودم می گفتم دیگر فرصتی نیست! مگفتم پایین میگیرم چهره ام. و حتی اگر خندان بود،محرومی که نبینی خنده ام را. به سختی اما سرم پایین باشد! گرچه ا...
تنها نفس
رویایی ترین رویای من تویی. او دزد آرزوهاے من است. آنگونه که دوست داری تصور نکن. من سوژه گالری پرتره عکس هایت نیستم. من همینم، بدون فتوشاپ. پنجشنبه بیست و یکم شهریور 1392 ] [ 20:2 ] [ نفس ] . زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشت غلط. عشق و نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط. منو از اول همع جا نشوندن آخر کلاس. حالا می گن یه کاری کن،می گن حسابت با خداست. خدا اجازه من دلم ، بسته به زنجیر غمت. نگا نکن به جرم من، نگا بکن به کرمت. خدا اجازه من دلم ، بسته به زنجیر غمت. نگا نکن به جرم من، نگا بکن به کرمت. ولی در کل عید...
تنها
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد. اما تو که دستت به زمین می رسد. بلندم کن. تقدیم به روح پدرم. Dad, your guiding hand on my shoulder will remain with me forever. پدر دستان هدایتگر تو بر روی شانه های من تا ابد با من خواهد بود. تاريخ : دوشنبه سی و یکم تیر 1392 23:47 نویسنده : نفس. به خرخوانان عالم هر كه را ديدم غمي دارد. دلا خوش كن به تجديدي كه آن هم عالمي دارد. ايام سوگواري امتحانات بر عموم تسليت*. تاريخ : شنبه دهم خرداد 1393 10:1 نویسنده : نفس. دختره استاتوس زده :. مردم از نا امیدی. خیال کن جواب منو دادی اما.
خاطرات روزای روشن
داستان رمانتیک و واقعی. جودانشگاه رو مریم ودوست داشتنش تاثیرگذاشته بودهرموقع از دانشگاه بر میگشت وجوادمیرفت پیشش یا میگفت خسته ام یا درس دارم یا ب بهونه های مختلف جوادو بی محل میکرد تا یک سال جوادو دور داد تااینکه تو جمع جلو همه گفته بودمن قصد ازدواج ندارم و بهتره جواد بره زن بگیره و فکر منو ازسرش بیرون کنه اصلا کسی باورش نمیشد مریم بتونه همچین حرفی بزنه جواد بلند شده بودو گفته بودتو این حرفو جدی زدی؟ چرا بیربط حرف میزنی؟ نوشته شده در چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت 1393ساعت 17:53 توسط نفس. من خودم می بینم.
غم تنهای من
به وسعت تمام نگفتنی هایم دوستت می دارم. بیزارم از تمام رفیقان نارفیق،. اینها چقدر فاصله دارند،تا رفیق! من را به ابتذال نبودن کشانده اند،. روح مرا به مسند پوچی نشانده اند. تا این برادران ریا کار زندهاند،. این گرگ سیرتان جفاکار زندهاند،. یعقوب درد میکشد و کور میشود،. یوسف همیشه وصلهی ناجور میشود. اینجا نقاب شیر به کفتار میزنند،. منصور را هر آینه بر دار میزنند. اینجا کسی برای کسی، کس نمیشود ،. حتی عقاب در خور کرکس نمیشود. جایی که سهم مرگ جز تازیانه نیست ،. حق با تو بود، ماندمان عاقلانه نیست. چه خوش خیال است!
شب آنگاه زیباست که نور راباور داشته باشد
شب آنگاه زیباست که نور راباور داشته باشد. خداوند، روی خطوط کج و معوج، راست و مستقیم مینویسد. با درود فراروان به همه خوانندگان عزيز. در ابتدا ايام جان گداز و غم انگيز امتحانات را به تمام دانشجويان دانش آموزان تسليت. نميدونم چرا آدم هر چي بيشتر ميخونه كمتر نتيجه ميگيره! اصلاچرا بايد درس خوند؟ نه منظورم اينه كه چرا بايد يه عالمه كلمه سخت و حفظ كني كه مطمئني نيم. ساعت بعده امتحان كه سهله همون آن كه ميايي بيرون مطمئني كه ديگه هيچ. كارايي نخواهند داشت عاخه مگه ما ماشينيم . پاي نوشت : اگه انتقادي هست دليل بر اي...
