tame-behesht.blogfa.com

roozane11.persianblog.ir

پست ثابت - قلم فرسایی های یک خوشبخت

http://roozane11.persianblog.ir/post/60

قلم فرسایی های یک خوشبخت. روزانه های گاه گاه من. سفر توی یک تابلو. ما خیلی به هم شبیه هستیم! ببین قدمهای ما انگار برای با هم رفتن آفریده شده اند! کناره های این جاده که ما انتخاب کرده ایم، تا بی نهایت موازی است یک راه یکنواخت صاف. تا انتهایی که چشم هردوتامان کار می کند و نفسمان بند می آید می رویم، همقدم. ولی تا همیشه همراه، همقدم هیچ وقت بهم نمی رسیم. جاده دیگر دست ما نیست که دستور بدهیم طبق نظر حضرتعالی درستش کنند. وقتی برای من و تو فقط با هم رفتن مهم است نه مقصد و رسیدن، جاده می شود این. دل نوشته های من.

khanevademosalman.blogfa.com

خانواده مسلمان - سجده شکر

http://www.khanevademosalman.blogfa.com/post/16

این را از پدرش یاد گرفته بود. هر موقع چیزی او را به یاد لطف خدا می انداخت، هر جا که بود در مقابل خدا سجده می کرد. یک مهر کربلا هم همیشه همراهش بود. از همان اول ازدواجش، یک مهر کربلا از مشهد! خرید و داد به همسرش. گفت: روی حلقه ازدواج سخت گیر نیستم اما این مهر را باید همیشه همراه خودت داشته باشی . اعتقادش این بود که مسئولیت سرپرستی و مراقبت از همسرش با اوست. اما می گفت: من چکاره ام؟ خدا باید حفظت کند. برای همین می گفت مهر کربلا را همیشه همراه داشته باش تا از بلاها محفوظ بمانی. خودش هم مداومت می کرد.

mamankhanoom.parsiblog.com

نظرات ياداشت دشمنان دلسوز مهربان ! - آخوندها از مريخ نيامده اند!!!

http://mamankhanoom.parsiblog.com/Comments/97

وبلاگ : آخوندها از مريخ نيامده اند! يادداشت : دشمنان دلسوز مهربان! مشخصات شما ذخيره شود. اين پيام به صورت خصوصي. سلامتازه با وبلاگتون آشنا شدم.خيلي مطالب مفيدي ميزارين،منم با اجازه از اين مطالب برا کاراي فرهنگي دانشگاهمون استفاده ميکنم:).و با اجازه تر با افتخار لينکتون ميکنم تو وبلاگ نوپاي خودم:).ممنون بخاطر مطالب ارزشمندتون. منم ممنون از نظر لطفتان. مطلب شما با آدرس: http:/ www.nobateshoma.ir/? در سايت جامع وبلاگ نويسان استان سمنان انتشار يافت. سلام ممنون از نظر لطف شما. بازم بهتون سر ميزنم. يقين كه از ...

khanevademosalman.blogfa.com

خانواده مسلمان - خاطره

http://www.khanevademosalman.blogfa.com/post/23

لحظه های آرام و خوب زندگی ما در این ثانیه ها دارد رقم می خورد. بعد از شام سفره را جمع می کنیم و می رویم به سمت اتوبوس. راننده عصبانی است از دست ما. تو به او می گویی: ما پرسیدیم از شما گفتید 45 دقیقه وقت داریم. راننده با لحنی عادی که انگار عصبانیتش فروکش کرده می گوید: مرد حسابی 20 دقیقه! اگر بخواهیم همه جا 45 دقیقه توقف کنیم خدا می داند کی به مشهد برسیم! هر دو عذر خواهی می کنیم و می رویم سر جایمان روی صندلی جلو اتوبوس، پشت سر راننده می نشینیم. نوشته شده در دوشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۳ساعت 0:30 توسط.

khanevademosalman.blogfa.com

خانواده مسلمان

http://www.khanevademosalman.blogfa.com/1392/10

باران زد و باز یادم افتاد به تو . شاید دست خودش نبود! نمی دانم عادت بود، عشق بود یا یک حس پاک دیگر. باران که می بارید، قانونش بود! باید قدم می زد زیر باران. امسال ذوقش دو چندان شده بود. دلش می خواست هر چه زودتر با همسرش زیر باران قدم بزند. باران بارید . رفت جلو دانشکده. بانو تازه کلاسش تمام شده بود، تا خوابگاه قدم زدند . به این هم راضی نشد! باران ادامه داشت . به بهانه سینما، در خیابان های شهربا همسرش قدم می زد . اشتیاقش او را مثل پسر بچه ها کرده بود! نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۲ساعت 20:30 توسط.

khanevademosalman.blogfa.com

خانواده مسلمان

http://www.khanevademosalman.blogfa.com/1393/05

لحظه های آرام و خوب زندگی ما در این ثانیه ها دارد رقم می خورد. بعد از شام سفره را جمع می کنیم و می رویم به سمت اتوبوس. راننده عصبانی است از دست ما. تو به او می گویی: ما پرسیدیم از شما گفتید 45 دقیقه وقت داریم. راننده با لحنی عادی که انگار عصبانیتش فروکش کرده می گوید: مرد حسابی 20 دقیقه! اگر بخواهیم همه جا 45 دقیقه توقف کنیم خدا می داند کی به مشهد برسیم! هر دو عذر خواهی می کنیم و می رویم سر جایمان روی صندلی جلو اتوبوس، پشت سر راننده می نشینیم. نوشته شده در دوشنبه سیزدهم مرداد 1393ساعت 0:30 توسط.

khanevademosalman.blogfa.com

خانواده مسلمان - آسانسور!

http://www.khanevademosalman.blogfa.com/post/21

دندان پزشکی طبقه دوم بیمارستان بود. کارشان که تمام شد رفتند داخل آسانسور. هنوز نرسیده به طبقه هم کف، آسانسور ایستاد! در را که باز کردند، رو به رویشان دیوار بود! آسانسور خراب شده بود! بانو درآن لحظه هم خنده اش گرفت، هم ترسیده بود، هم به جای آرامش دادن به آقایش، شروع کرد به بهانه گیری که شما باعث شدید آسانسور خراب شود، حتما یک دکمه اشتباه فشار دادید! مرد خندید و گفت: خودم هم احساس کردم من باعث خرابی اش شدم. شاید دلش نیامد با رد کردن حرف بانو دلش را بشکند، برای مرد که فرقی نمی کرد! ت ع ذ ر ال م ع اص ی.

roozane11.persianblog.ir

قلم فرسایی های یک خوشبخت

http://roozane11.persianblog.ir/1393/5

قلم فرسایی های یک خوشبخت. روزانه های گاه گاه من. داشتم توی سایتهای املاک دنبال یه مورد مناسب می گشتم که شرایط یه خونه نظرمو جلب کرد و وقتی لینکشو باز کردم تا اطلاعاتشو ببینم، عکسش حسابی فکرمو مشغول کرد. کل خونه همین بود که توی عکسه. اما راحتی زندگی توی این خونه کاملا مشخصه و جالبش اینکه این خانواده بدون اینکه هزارتا بهونه داشته باشه، مطمئنا داره خوشبخت زندگی می کنه و حتی بچه هم دارن! کاش ما هم یه ذره بهونه هامونو کم می کردیم تا زندگی راحت تری داشته باشیم. Design By : Night Melody. دل نوشته های من.

roozane11.persianblog.ir

قلم فرسایی های یک خوشبخت

http://roozane11.persianblog.ir/1392/9

قلم فرسایی های یک خوشبخت. روزانه های گاه گاه من. روزی که همسری داشت می رفت، زنگ زد برای خداحافظی و این اولین تماسمون بود. منم بخدا سپردمش و دعای سفر رو براش اسمس کردم. همونجا بود که حس کردم دلم برای یه مرد دیگه غیر از بابا، دلواپسه. ایشون هم ظاهرا دلشون یه جور دیگه شده بوده توی این سفر. بعد از دو روز برگشت و یه قرار گذاشتیم توی پارکی که توی مسیر محل کار جفتمون بود( که شد پارک همیشگیمون) و من سوغاتیهای خوشگلمو تحویل گرفتم که فکر کنم عکساشو قبلا گذاشتم. بعد از سال تحویل هم، من مثل یه عروس نمونه. من همیشه ب...