sookootesard.blogfa.com
اشک اناراشک انار - عشق
http://sookootesard.blogfa.com/
اشک انار - عشق
http://sookootesard.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.8 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
33
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.778 sec
SCORE
6.2
اشک انار | sookootesard.blogfa.com Reviews
https://sookootesard.blogfa.com
اشک انار - عشق
اشک انار -
http://www.sookootesard.blogfa.com/post-27.aspx
کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در. چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید. پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن! و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد. کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید. کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد ولی. کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد. نوشته شده در یکشنبه دوم خرداد ۱۳۸۹ساعت 11:52 توسط mn64.مرتضی.
اشک انار -
http://www.sookootesard.blogfa.com/post-18.aspx
آغشته به خون انسان ها. و من ورق می زنم. زندگی ها را می گذارنم. چقدر نامم بی روح. در کنار نام ندا. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 16:42 توسط mn64.مرتضی.
اشک انار -
http://www.sookootesard.blogfa.com/post-3.aspx
بنويس اولين يتيم خلقت. آن چيست بر گرده نهادي؟ روزي چنان بلند كه همسايه خدا،اينك به قدر سايه بختم به روي خاك. حواي خوب و پاك ، قابيل خشمناك ، هابيل زير خاك. روز جمعه، به گمانم روز عشق. اينك فقط سياه ، ز شرم چنان گناه. رنگي به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان. نه آنچنان سبك كه پرم در هواي دوست ،نه آ نچنان وزين كه نشينم بر اين خاك. نيمي مرا ز خاك ، نيمي دگر خدا. در كار كشت اميدم. يك سيب از درخت وسوسه. كه شوم اسير خاك. آيا كسي به ملاقاتت آمده؟ ديگر گلايه نه، ولي . حكمي چنين آن هم يك گناه! در آ خرين دفاع؟
اشک انار -
http://www.sookootesard.blogfa.com/post-29.aspx
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم. آنها پرسیدند: آیا شوهرتان خانه است؟ زن گفت: نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته. آنها گفتند: پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم. عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. شوهرش به او گفت: برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل. زن با تعجب پرسید: چرا! ولی همسرش مخالفت کرد و گفت: چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟
اشک انار - از باغ می برند چراغانیت کنند
http://www.sookootesard.blogfa.com/post-28.aspx
از باغ می برند چراغانیت کنند. از باغ می برند چراغانیت کنند. از باغ می برند چراغانیت کنند. تا کاج جشن های زمستانیت کنند. پوشانده اند صبح تو راابرهای تار. تنهابه این بهانه که بارانی ات کنند. یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند. این بار می برند که زندانی ات کنند. ای گل گمان نکن به شب جشن می روی. شایدبه خاک مرده ای ارزانیت کنند. یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست. از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند. آب طلب نکرده همیشه مراد نیست. شایدبهانه ایست که قربانی ات کنند.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
LOVESDANCE - ارزو
http://www.lovesdance.blogfa.com/post-24.aspx
همیشه آرزوهاتو یک جا بنویس و یکی یکی اون ها رو از خدا بخواه خدا یادش نمیره که اون هارو بهت بده اما تو یادت میره چیزایی که الان داری. نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۸۹ساعت 0:12 توسط LOVESDANCE. Design By : Night Melody. سلام امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد نظر یادتون نره! I'm here just for u. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody.
LOVESDANCE - دروغ های مادر
http://www.lovesdance.blogfa.com/post-33.aspx
داستان من از زمان تول دم شروع می. تنها فرزند خانواده بودم سخت فقیر بودیم و تهی. دست و هیچگاه غذا به اندازهء کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت. و گفت،:"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این او لین دروغی بود که به من گفت. زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می. کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود میرفت. شروع به خوردن ماهی کردم و او لی را تدریجا خوردم. کند ندا د...
LOVESDANCE - داستانی کوتاه
http://www.lovesdance.blogfa.com/post-26.aspx
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم. آنها پرسیدند: آیا شوهرتان خانه است؟ زن گفت: نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته. آنها گفتند: پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم. عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. شوهرش به او گفت: برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل. زن با تعجب پرسید: چرا! ولی همسرش مخالفت کرد و گفت: چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟
LOVESDANCE - فراموشی
http://www.lovesdance.blogfa.com/post-29.aspx
وقتی که روی چهارپایه رفتم و طناب رو دور گردنم انداختن داشتم با خودم فکر می کردم که چقدر احمقانه ست که آدم بخاطر فقدان چهارپایه بمیره.راستش تنها جایگزینی که به ذهنم رسید فقدان اکسیژن بود.حداقل اون برای پایان زندگی قابل تصورتر از چهارپایه بود.کشیش داشت از جهنم و گرمای سوزان اونجا می گفت ، اما من تووو اون صبح سرد به گرما واقعا احتیاج داشتم. کلانتر پرسید: قبل از مرگ حرفی برای گفتن داری؟ من با تمام وجود داد زدم : به زنم بگید که من بیشتر از همه چیز دوستش دارم. منم گفتم: پس خودم بهش میگم! I'm here just for u.
فلق
http://www.nimamahjoob.blogfa.com/9001.aspx
این راه از بهار. این راه از بهار. سخت بسته ای بر این راه و اما،. خوب می دانی که می گذرد این مسیر از میان خویش. دیده گشوده در زمان،. به دغدغه ی نهان هر نفسی که بگذرد به شتاب،. لحظه ای به امان،. چون بگسلد این رشته رشته تار در هم تنیده،وهم. کم ز پیش و پیش از آن. گرچه،سپرده ست امانت از این خاک و خو به خاطرات خویش:. چشم برگرفته از زمین،رو به آفتاب،می زنی نقاب. کز میان این دو حفره ی سیاه،همچو خاک. سربرآرد این زندگی دوباره، نور. بشکفد غنچه های نو ز تو ،از طرب از سرور. مست کند به بازی و غوغای این شراب.
فلق - استیصال یا استمرار
http://www.nimamahjoob.blogfa.com/post-43.aspx
برای انجام دادن کارهای روزمره و یا برنامه های طولانی مدت برنامه ریزی می کنیم و گاهی بیشتر از آن مقداری که از خودمان انتظار داریم، کلمات و افعال و آرزوها را بر کاغذهای سفید برنامه بار می کنیم،حتی اگر اثری از کاغذی هم نباشد، ذهنمان را با تکرار و یا بهتر بگویم لذت تکرار آنها انباشته می کنیم و اینگونه ست که پایه های ابتدایی یک موجود مستاصل را در غیر قابل دسترس ترین بخشهای وجود،بنا می گذاریم. فکر نمی کنم لازم باشد که توضیح بدهم که چنین جنگی، تا چه حد امنیت مصنوع مرا به خطر می اندازد و از بار پربار! نه، بلکه م...
فلق
http://www.nimamahjoob.blogfa.com/9010.aspx
رمز زمین و آسمان. رمز زمین و آسمان. وقتی پایم را به درون اتاق گذاشتم ، احساس غریبی داشتم ، مدتهای زیادیست که وقتی به درون خانه می آیم سلام می کنم ، گاهی هم با سر ادای احترامی.من با حضور ایشان سالهاست که اخت کرده ام ، اما این بار کمی متفاوت و غریب. تو همه چیزی ومن یگانه رمز زمین و آسمانم ، من توام ، من همیشه تو بوده ام ، گیرم فراموش کرده ام و باز هم خواهم کرد. نوشته شده در چهارشنبه هفتم دی ۱۳۹۰ساعت 18:48 توسط نیما محجوب. گویی مرا برای وداع آفریده اند. دختری از تبار اسمان. از من به من نزدیک تر تو.
فلق
http://www.nimamahjoob.blogfa.com/9005.aspx
سرد می شود دلم. وقتی به تکه پاره های جدا مانده اش خیره شده. که رویایی تمام نشدنی , حکایت بی راه , بی نور طی کردن است. سوال پشت سوال از راه می رسد و سلام می کند. می نشیند و نگاه می کند. ترانه ی ناگفته ای که نه! همه گفته ها آواز می کند. من فکر می کنم , اما سفری نیست که آغاز می کند. رفته به ناکجا باز؟ شاید اما. دل بی صدا پرواز می کند. نوشته شده در شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ساعت 20:2 توسط نیما محجوب. گویی مرا برای وداع آفریده اند. دختری از تبار اسمان. از من به من نزدیک تر تو. میکده ( با ما منشین اگر نه بد نام شوی.
فلق
http://www.nimamahjoob.blogfa.com/8908.aspx
امواج در میان باد. امواج در میان باد. سخت به هم می پیچند و آسان جدا می گردند.چشم بر هم می دوزند اما خویش را در آن سوی نمی بینند,هر یک مشغول ساختن شکلی تازه است؟ باد به سمت کوهستان می وزد,یله و رها,دینی برای ادا کردن ندارد,و پنداری که بدان وسیله بر گرد خویش بگردد,به ماهیت آزاد است و می سازد هر آن چه را که باید,شدنی در کار نیست,هدف بودن است,نه که از برای خود بودن, بر همگان همانگونه است که بر خویش,خویش را در خویش می بیند و می سازد و می نوازد و همراه میکند,و چون باز میرود,باز می گردد! ابدی خواهم بود ابدی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
33
تنهاترین تنها
تاريخ : سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۱ 19:8 نویسنده : sajjad mahmoodi. نتوانم کشیدن به دوش ای همه غم . . . تاريخ : سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ 12:18 نویسنده : sajjad mahmoodi. چند وقتی است که غم سراغم را نمی گیرد. نکند او هم تنهایم بگذارد. تاريخ : سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ 7:6 نویسنده : sajjad mahmoodi. نقاش نیستم , اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم . تاريخ : سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ 7:6 نویسنده : sajjad mahmoodi. نقاش نیستم , اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم . عشق تو . . . عشق تو گرد بادیست.
سکوت پاییز
سکوت دوستي است که هرگز خيانت نمي کند. پذيرفتم که عشق افسانه است . اين درد دله آشنا ديوانه است مي روم شايد فراموشت کنم . با فراموشي هم آغوشت کنم مي روم از رفتن من شاد باش . از عذاب ديدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما مي روي . آرزو دارم ولي عاشق شوي آرزو دارم بفهمي درد را . تلخي بر خوردهاي سرد. نوشته شده در جمعه یکم آبان 1388ساعت 0:24 AM. خدا مشتی خاک را بر گرفت. می خواست را بسازد، از عشق خود در آن دمید و لیلی پیش از آن که با خبر شود عاشق شد. اما مجنون بلند شد، رفت تا لیلی اش را بسازد . شیطان گفت: ماندن ا...
سکوت پر صدا
هر شب تکه تکه ترانه های کهنه را کنار هم میچینم و باز به همین حقیقت تلخ میرسم که : تو هم با من نبودی. عشقه من . . . اینروزها که هنوز نیستنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم . . . ساکتم .حرف نمیزنم. نه که چیزی برای گفتن نباشد. نه .به این سکوت پیله کرده ام. نه که ندانم چه بگویم. اینروزها از همیشه پر تر از حرفم . از همیشه بیشتر گفتنی دارم ولی من مانده ام و یک عالمه ناگفته های ناشنیده. میروم تا فراموشم کنی . در فراموشی هم آغوشت میکنم تا طعم تلخ برخوردهای سردت یادم برود. که در گرفته میان گریز و جا ما...
جهان پس از مرگ
دیروز : 3. ورود به بخش مدیریت]. Style="width:90" onfocus="this.style.borderColor='maroon'; this.style.backgroundColor='#FFFAED'; this.select()" onblur="this.style.borderColor='gray'; this.style.backgroundColor='#F5F5F5'" autocomplete=off contenteditable=true. آرشیو مطالب قبل از به روز رسانی. آرشیو مطالب قبل از به روز رسانی. دلنوشته های یک دختر طلبه. با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن. نویسنده مطالب زیر: یوسف عابدیان. در وصف علی (ع). یکشنبه 86 شهریور 25 ساعت 1:54 عصر. در وصف علی (ع).
T4nh4eye s4l2a
شعر عكس. مطالب جالب. بدون حاشیه خدانگهدار و به امید دیدار. در سکوتم نشسته ام و به اطرافم نگاه میکنم و به روز هایی که گذشت فکر میکنم. روزهایی که به سرعت رفت به خاطره تبدیل شد. دیگه دلخوشی جز دفتر تنهایی ندارم. دفتری که یکی یکی برگ هاش با خاطره ها پر شده. به خودم می گم چطور که دفتر طاقت غصه هام رو در بیارم. یکی یکی برگهاشو ورق می زنم هر چی بیشتر به آخرش نزدیک می شم تنهاییم بیشتر بیشتر می شه . نمی دونم چرا توی این سکوت منتظرم. حس انتظاری که برای خودم هم تازگی داره. شاید باز دلتنگ شدم. Oh and heres a song!
اشک انار
شخصيت و نقش فعال زن در زندگي از ديدگاه قرآن. علامه سيد محمد حسين فضل الله ترجمه اسماعيل باغستانى. زن و منزلت او در قرآن. مريم(ع) نمونه والاى قرآنى. زن, چونان الگوى قدرت. آيا اسلام ديدگاهى منفى به زن دارد به گونه اى كه او را انسانى فرض مى كند كه از نظر عقل و ايمان و حركت حياتى در مرتبه پايين تر از مرد قرار دارد, و آيا اين نظر كه گاه جزء ذهنيت عمومى مسلمانان و پاره اى از دانشمندان و متفكران اسلامى شده است با ديدگاه قرآنى توافق دارد, يا در نگاه دقيق, با آن هيچ توافقى ندارد؟ تصوير زن در قرآن. از ماده 215 و 2...
عاشقانه ها
این جمله را خیلی دوست دارم ،. چه زیبا گفت کوروش:. دردنیایی که روزی روح خودم مرا ترک میکند انتظار از دیگران نباید داشت! نوشته شده در شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 15:49 توسط parvin moradiyan. اهای تو ای روزهایه بارانی فکری بحال جایه خالیت کردی؟ نوشته شده در شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 15:42 توسط parvin moradiyan. غرورم محکم تر این حرف ها بود اما زلزته رفتن تو . فرو ریخت تمام ستونهایه دلم را. نوشته شده در شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 16:28 توسط parvin moradiyan.
سکوت شبانه
600 رفتن بدون خداحافظی. همیشه خداحافظی کردن یکی از سخت ترین کارای دنیاست . مخصوصا از عزیز ترین کست. این چندمین شبیه که بغض داره خفم میکنه! اصلا به درک ، کی اهمیت میده. احتمالا یکی از همین روزا خطم واسه همیشه آف میشه و من میشم فقط یه خاطره! البته اگه ازم خاطره ای برات بمونه ، یا اگه اصلا خاطره ای مونده باشه. فقط میدونم هر جای دنیا که باشم دلم اینجا پیش تو میمونه ، چه بمونم چه برم . دلم برای تو خیلی خیلی تنگ میشه با اینکه ازم خیلی دوری خیلی دور ، خیلی ، شاید بزرگ تر از یه دنیا . Ali ۹۴/۰۵/۲۰ 1:9 /. دیروز ص...
سکوت شب تنهای من
که امشب با ناله ای بغض آلود. بر دیار این دل خسته. با عرض سلام و خسته نباشید.سارا هستم! امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد! سربلند و پایدار باشید! تک درختی در کویرم انقدر از زندگی غمگینم که روزی مرگ خود را جشن می گیرم " /. سکوت شب تنهای من. تک درختی در کویرم انقدر از زندگی غمگینم که روزی مرگ خود را جشن می گیرم. وقتی دلت شکست، تنها و بی هدف. شب پرسه می زنی از هر کدوم طرف. روزای خوبتو انکار می کنی. این واقعیتو تکرار می کنی. اطرافیانتو از دست می دی و. افسرده می شی و از دست می ری و. دور خودت همش دیوار می کشی.
تقدیم با عشق
به امید روزی که هیچ کس چشم انتظار گمگشته خویش نباشد. با سلام به همگي دوستان. به دلايلي تصميم گرفتم وبلاگ رو منتقل كنم. دوستاني كه مايل هستن آدرس جديد رو بگيرن همينجا توي بخش نظرات اعلام كنن. نوشته شده در یکشنبه سیزدهم تیر 1389ساعت 1:21 بعد از ظهر توسط مسافر. من از تو راه برگشتي ندارم. من از تو راه برگشتي ندارم. به سمت تو سرازیرم هميشه. اگه از من جدا شي. منم كه سمت تو ميرم هميشه. نوشته شده در شنبه دوازدهم تیر 1389ساعت 3:2 بعد از ظهر توسط مسافر. لبانت به از صد چشمه ساران. به دو چشمانت رشک ورزد ماه تابان.
دیوارهای بلند سکوت
هنور جاده نفس می کشد. به انتهای سفرلبخند تقديم کند . هميشه انتهای خيابان آرزو زرد است. اين روزها کسی گونه ات را نبوسد . شبيه آدم ها لبخند می زنند. سروده هاي عباسعلي كريمي ميبدي ( مسافر ). شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۲. آتش بیار کدام معرکه ای؟ نویسنده : عباسعلي كريمي ميبدي. Post-65.aspx&title=معرکه " title="این مطلب را به اشتراک بگذارید". Post-65.aspx&title=معرکه " title="این مطلب را به اشتراک بگذارید". پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲. قایق یک نفره ، حال به این تنهایی. داد دستم که ببین فال به این تنهایی. Post-62.aspx...