sokute-sayeha.blogfa.com
سكوت سايه هاسكوت سايه ها -
http://sokute-sayeha.blogfa.com/
سكوت سايه ها -
http://sokute-sayeha.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
16
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.234 sec
SCORE
6.2
سكوت سايه ها | sokute-sayeha.blogfa.com Reviews
https://sokute-sayeha.blogfa.com
سكوت سايه ها -
سكوت سايه ها
http://www.sokute-sayeha.blogfa.com/8607.aspx
اگر شبي فانوس نفس هاي من خاموش شد. اگر به حجله ي اشنايي در حوالي خيابان خاطره برخوردي و عده اي به تو گفتند. كبوترت در حسرت پر كشيدن پرپر زد! تو حرفشان را باور نكن! تمام اين سال ها كنار من بودي. در گلدان چيني اتاقم! تو با من نبودي و من با تو بودم! مگر نه كه با هم بودن. همين علاقه ي ساده ي سرودن فاصله است؟ من هم هر شب شعرهاي نو سروده ي باران و بو سه را. هر شب شب بخيري به تو گفتم و جواب تو را. از ان سوي سكوت خواب هايم شنيدم! تازه همين عكس تو همصحبت تمام دقايق تنهايي من بود! پس دلواپس انزواي اين روزهاي من نشو.
سكوت سايه ها
http://www.sokute-sayeha.blogfa.com/8907.aspx
چرا نمی شناسی ام؟ می دانم مرا نمی شنوی و من این را از سیبی که از دستت افتاد فهمیدم. دیگر به غربت چشم هایت خو کرده ام و به دردهای باد کرده ی روحم. که از قاب تنم بیرون زده اند. با توام بی حضور تو. بی منی بی حضور من. می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند. همه سهم من از خود دلی بود که به تو دادم و هر شب بغض گلویت را در تابوت. سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم و تو هرگز ندانستی که. زخم هایت، زخم های مکررم بودند. نخ های آبی ام تمام شده اند و گل های بقچه ی چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند.
سكوت سايه ها -
http://www.sokute-sayeha.blogfa.com/post-8.aspx
چرا نمی شناسی ام؟ می دانم مرا نمی شنوی و من این را از سیبی که از دستت افتاد فهمیدم. دیگر به غربت چشم هایت خو کرده ام و به دردهای باد کرده ی روحم. که از قاب تنم بیرون زده اند. با توام بی حضور تو. بی منی بی حضور من. می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند. همه سهم من از خود دلی بود که به تو دادم و هر شب بغض گلویت را در تابوت. سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم و تو هرگز ندانستی که. زخم هایت، زخم های مکررم بودند. نخ های آبی ام تمام شده اند و گل های بقچه ی چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند.
سكوت سايه ها - اگر...!
http://www.sokute-sayeha.blogfa.com/post-4.aspx
اگر شبي فانوس نفس هاي من خاموش شد. اگر به حجله ي اشنايي در حوالي خيابان خاطره برخوردي و عده اي به تو گفتند. كبوترت در حسرت پر كشيدن پرپر زد! تو حرفشان را باور نكن! تمام اين سال ها كنار من بودي. در گلدان چيني اتاقم! تو با من نبودي و من با تو بودم! مگر نه كه با هم بودن. همين علاقه ي ساده ي سرودن فاصله است؟ من هم هر شب شعرهاي نو سروده ي باران و بو سه را. هر شب شب بخيري به تو گفتم و جواب تو را. از ان سوي سكوت خواب هايم شنيدم! تازه همين عكس تو همصحبت تمام دقايق تنهايي من بود! پس دلواپس انزواي اين روزهاي من نشو.
سكوت سايه ها - شب 27 ام
http://www.sokute-sayeha.blogfa.com/post-7.aspx
خاطرات - رفاقت - شماره تلفن. مدرسه - دانشگاه - کلاه نقاب دار. خوشحالی - رو کم کنی - ناراحتی. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت 2:51 توسط سکوت و سایه.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
16
پندار - هيچ فرقي نمي كنه!!....
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-27.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. هيچ فرقي نمي كنه! اندازه غول باشم اگر. يا قد بادام كوچولو. وقتي چراغ خاموش بشه. هم قد همديگه مي شيم. پولدار بشيم مثل يه شاه. فقير بشيم مثل گدا. وقتي چراغ خاموش بشه. ارزشمون يكي مي شه. سياه و قرمز و بنفش. نارنجي و زرد و سفيد. وقتي چراغ خاموش بشه. همه يه رنگ ديده مي شيم. شايد بهتر باشه خدا. براي درست كردن كارا. چراغ ها رو خاموش كنه! یه روزی بالاخره چراغ ها خاموش میشه و همه چیز تموم میشه! برای بعضی مث یه خواب شیرین و برای بعضی هم مث یه کابوس وحشتناک. هدیه سال نو از خدا.
پندار - شيريني مساله ساز
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-44.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. اگر فقط يك شيريني ديگه بخورم مي ميرم. اگه نتونم يك شيرينی ديگه بخورم هم مي ميرم. با اين حساب معلومه كه در هر حال مي ميرم. پس بهتره خوش باشم و يه شيريني ديگه هم بخورم. هوم م م . واي! این روزا دیگه دکمه های کیبوردم هم باهام سر لج برداشتند! اونام دیگه از تردید و لرزش دستام موقع نوشتن چیزی نمیفهمند! با وجود دستانی که نمینویسند و چشمانی که نمیگریند بیش از پیش احساس گنگی دارم! این روزا شاید فقط واسه من این روزاست و واسه بعضی هر روز! ناچارفقط به خاطر فراموش کردن. یه نفر باید بره.
پندار - جریمه کتاب
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-24.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. چهل و دو ساله كه اين كتابو امانت گرفتم! سالها از تاريخ تحويلش مي گذره. قبول دارم كه اشتباه از من بوده،. اما از كجا بيارم اينهمه جريمه بدم؟ به نظر شما چيكار كنم؟ برش گردونم يا دوباره قايمش كنم؟ نوشته شده در شنبه سوم شهریور ۱۳۸۶ساعت 22:3 توسط سیلور. هدیه سال نو از خدا. ترانه رنگین کمان را بخوان! یه نفر باید بره. جایی که من می تونم. پیچ ذهنمو باز کنمو مغذمو خالی. قلبمو از تنم جدا کنمو روحمو بیرون بکشم. این درد و اندوه رو بتراشم و از بین ببرم. ناگهان چقدر زود دیر می شود.
پندار - محبوب آزار طلب
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-42.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. از وقتي كه محبوب آزار طلبم رفت و مرا تنها گذاشت. براي مشت كوبيدن ، چيزي ندارم جز ديوار. وقتي كه كتكش مي زدم دوستم داشت ،. اما من شيوه بهتري را پيش گرفتم ،. اينكه هيچ گاه با او بر سر مهر نباشم. بله ، او همان كسي است كه در روياهايم مي ديدم ،. و آدمي هميشه كسي را كه دوست دارد ، مي آزارد. از وقتي محبوب آزارطلبم رفت و مرا تنها گذاشت ،. براي مشت كوبيدن ، چيزي ندارم جز ديوار آه. براي له كردن جز تخم مرغ. براي كمربند بستن ، جز شلوار. براي پرت كردن ، جز بستني. و گاهی سر کلاسای شیمی.
پندار
http://www.pendar-silver.blogfa.com/8608.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. از وقتي كه محبوب آزار طلبم رفت و مرا تنها گذاشت. براي مشت كوبيدن ، چيزي ندارم جز ديوار. وقتي كه كتكش مي زدم دوستم داشت ،. اما من شيوه بهتري را پيش گرفتم ،. اينكه هيچ گاه با او بر سر مهر نباشم. بله ، او همان كسي است كه در روياهايم مي ديدم ،. و آدمي هميشه كسي را كه دوست دارد ، مي آزارد. از وقتي محبوب آزارطلبم رفت و مرا تنها گذاشت ،. براي مشت كوبيدن ، چيزي ندارم جز ديوار آه. براي له كردن جز تخم مرغ. براي كمربند بستن ، جز شلوار. براي پرت كردن ، جز بستني. و گاهی سر کلاسای شیمی.
پندار
http://www.pendar-silver.blogfa.com/8610.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. لنگر ما نسبت به كشتيمون خيلي بزرگه. براي همين اينجا نشستيم و سعي مي كنيم راه حلي پيدا كنيم. اگر ولش كنيم و بريم زود گم مي شيم. و اگر بكشيمش بالا و بياريم توي كشتي، غرق مي شيم. و اگر بنشينيم و در موردش صحبت كنيم،. براي شروع سفر خيلي دير مي شه. واقعا كه در سفرهاي دريايي. بزرگ بودن لنگر مشكل بزرگيه. این روزها تنها حس میکنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم حس میکنم از روزهای پیش قدری بیشتر این روزها را دوست دارم. حتی اگر میشد بگویم این روزها گاهی خدا را هم یک جور دیگر میپرستم.
پندار - مامان و خدا
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-33.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. خدا به ما انگشت داده مامان مي گه با چنگال بخور. خدا به ما صدا داده مامان مي گه داد نزن. مامان مي گه كلم بخور، هويج بخور، سبزي بخور. اما خدا به ما بستني لذيد داده! خدا به ما انگشت داده مامان مي گه از دستمال استفاده كني. خدا توي خيابان گودال هاي پر آب داده مامان مي گه شلپ شلپ نكن. مامان مي گه سرو صدا نكنيد باباتون خوابيده. اما خدا به ما قوطي حلبي داده كه بازي كنيم! خدا به ما انگشت داده مامان مي گه دستكش دستت كن. خدا به ما باران داده مامان مي گه بيا خيس نشي. یه نفر باید بره.
پندار - تور ماهیگیری
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-50.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. يك تور ماه گيري ساخته ام. امشب مي خواهم ماه را شكار كنم. آن را دور سرم چرخ خواهم داد. و قرص بزرگ ماه راخواهم گرفت. فردا نگاهي به آسمان بكن،. اگر ماه را در آن نديدي. بدان كه آخر سر شكارش كردم. و انداختمش توي تور. اما اگر ماه همچنان ميدرخشد. يك ذره پائين تر را نگاه كن. و مرا ببين كه با ستاره اي. در تور ماه گيري ام در آسمان پرواز مي كنم. قبلا دستامو میگرفتیو باهام میچرخیدی.میچرخیدیمو میخندیدیم.و همه نگامون میکردن! من میچرخیدم اما نمیفهمیدم. نمیدونم دست کی ول شد؟ این درد و ا...
پندار - یه نفر باید بره.....
http://www.pendar-silver.blogfa.com/post-38.aspx
پیچ ذهنمو باز می کنمو مغذمو خالی. یه نفر باید بره. يك نفر بايد بره ستاره ها رو پاك كنه. آخه اين روزها ستاره ها خيلي كدر شدن. يك نفر بايد بره ستاره ها رو پاك كنه. براي اينكه عقابها و سارها و پرستوها. از اينكه ستاره ها گرد گرفتن ناراحتن. مي گن ستاره نو مي خوان، اما نمي تونيم براشون ستاره هاي نو بخريم! پس خواهش مي كنم دستمالهاي گردگيري رو برداريد. سطلها رو پر آب كنيد. يك نفر بايد بره ستاره ها رو پاك كنه. مرا کسی نساخت.خدا ساخت . نه آنچنان که "کسی می خواست". که من کسی نداشتم. کس بی کسان او بود. این درد و اند...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
♥ آشیانِ سکوت
بهار که می آید، دستان باد بوی شکوفه می دهد. جوانه های تک درخت باغچه، با نوازش نسیم جان می گیرند. خدایا، رویش یک دانه تمام عظمت تو را فریاد می زند. من یقین دارم بهار می آید. اما این را هم می دانم که او فقط بهانه ایست برای رویش! دلی که بهاری باشد برای رویش از او اجازه نمی گیرد، هر جا باشد بهار را به آنجا می کشاند. بارها دیده ام بهار، به عادت تکرار، میهمان دلهایی شده تا بهانه رویش شود. بهار عاشق بود و زمین معشوق. عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود. زمین اما آرام و سنگین و صبور و بهار پرده از عاشقی برداشت.
...::: M♥♥nrise :::...
M nrise : :. ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من. این سکوت مرا ناشنیده مگیر. ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر. سوز و ساز دلم را ندیده مگیر. امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی. سایه از سر من تا سپیده مگیر. ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم. وقت دیدن او ، راه دیده مگیر. دل دیوانه ی من به غیر از محبت. گناهی ندارد ، خدا داند. شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی. پناهی ندارد ، خدا داند. منم آن ابر وحشی که در هر بیابان. به تلخی سرشکی بیفشاند. به جز این اشک سوزان. دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند.
ღ دل وقف شکستن است ... بیهوده نرنج ღ
ღ دل وقف شکستن است . بیهوده نرنج ღ. زندگی رسم خویشاوندی است. زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ. زندگی پرسشی دارد اندازه ی عشق. زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود. زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد. زندگی مجذور آیینه است. زندگی گل به توان ابدیت. زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست. زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست. نوشته شده در ساعت توسط ღ ღ. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. دوست داشتט نم نم باراט است ،ڪﮧ ڪم ڪم مے آید و بﮧ درازا می بارد.
❤دخــتری از جــنـس سکــــوت❤
انا لله و انا علیه راجعون. یکی هست.که دیگه نیست. دل دنیا رو خون کردی .ک اینجوری تو رفتی. یکی بود که از امروز . شده عکس تو اتاقم. برای شادی روح مرتضی فاتحه و صلوات بفرستید. مرتضی جان روحت شاد و یادت گرامی. یادم می آید زمانی بی صبرانه منتظر همچین روزی بودم. و حالا معنی آن را فراموش کرده ام! راستیولنتاین را به هم تبریک می گفتیم یا تسلیت؟ 300 272 - nadia316.blogfa.com. شرمنده ايم که بهاي حسيني شدن ما. بي حسين" شدن تو بود،. و شرمنده تر آنکه تو بي حسين شدي و ما حسيني نشديم. بر میخیزم وبه راهم ادامه میدهم.
سکوت سرد
دنیا چقدر زیبا می شد اگر هر کس مقداری از کودکی خود را در بزرگ سالی به همراه می آورد. سلامی با احترام به عزیزان گرام. پس مشتاقانه منتظر نظرات و راهنمایی هاتون هستم. آرزم دارم دلت از غصه ها خالی شود. سهم تو از زندگی یک عمر خوشحالی شود. نوشته شده در شنبه ۱۸ دی۱۳۸۹ساعت 18:59 توسط غریب غربت. انسان تنها موجودی است که نمی تواند همان باشد که هست! نوشته شده در پنجشنبه ۱۵ دی۱۳۹۰ساعت 18:14 توسط غریب غربت. امروز که در دست توام مرحمتی کن. قردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت. سلطان محفوظ دار. "صحیفه سجادیه". دل کندن اگر ...
سكوت سايه ها
چرا نمی شناسی ام؟ می دانم مرا نمی شنوی و من این را از سیبی که از دستت افتاد فهمیدم. دیگر به غربت چشم هایت خو کرده ام و به دردهای باد کرده ی روحم. که از قاب تنم بیرون زده اند. با توام بی حضور تو. بی منی بی حضور من. می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند. همه سهم من از خود دلی بود که به تو دادم و هر شب بغض گلویت را در تابوت. سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم و تو هرگز ندانستی که. زخم هایت، زخم های مکررم بودند. نخ های آبی ام تمام شده اند و گل های بقچه ی چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند.
خداحافظ
آره ميتونم ما ك با هم قولو قراري نداريم مگه عكسمو نديدي؟ تو هم عكستو بده ببينم. تو آنورمالي من هيچ وقت نميخوامت. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲ساعت 15:42 توسط م. بابا خستم كردي تو مگه داداشمو نشناختي؟ به جون محمد ب جون مريم من دارم با يكي ازدواج ميكنم من 18 سالم شد ديگه بچه ك نيستم خر بشم تئ هم ك منو نديدي شايد ان باشم. نوشته شده در سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 12:31 توسط م. سلامخیلی ممنون.نه متاسفانه من علی نمیشناسم بجز آقای جان نثاری؟ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۲ساعت 15:14 توسط م.
سکوت شب
اسمش رومینا بود . امروزم مثل همه ی روزا گذشت. نمیدونم چه اعتیادی که به این اینترنت نکبت پیدا کردم. از چیزایی که واقعا دیگه دارن خستم میکنن. دلم میخواد برم روی یک کوه بلند جیغ بزنم. اینقدر جیغ بزنم تا مزه ی خون برسه به گلوم. پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 ] [ 12:25 ق.ظ ] [ :) :. این روزها چقدر زود میگذرد. سپیدی را در وجودم حس میکنم. دلم یک هوای بارونی میخواد. ولی نه با یار. دلم تنهایی صد ساله میخواد. و صدای ریختن بارون. چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 ] [ 12:37 ق.ظ ] [ :) :. یاد تمام نوشته های پیشینم بخیر.
sokute_shab
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود. ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم! کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن! نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم. باز کسي حرفمون رو نميفهمه. نوشته شده توسط در یکشنبه ۱۸ بهمن۱۳۸۸ و ساعت 14:40. به نام خداوندی که عشق را آفرید تا گرمای دل انسان شود. هوا ناجوانمردانه سرد بود. وارد اتاق که شدم به سرعت خودم را به بخاری کهنه وقدیمی رساندم تا بتوانم. خود راقدری از سرمای بی رحم نجات دهم چون بیشتر از نیم ساعت تمام را ازمسیر دانشگاه به خانه در پوران سرمای. دلم میخو...
سکوت شیرین
سکوت یعنی غلط دیکته گرفتن از املای زندگی/سکوت یعنی سنگ شدن زیر سنگینی بار بندگی /سکوت یعنی . سلام دوستان عزیز،خوش اومدین به سکوت شیرین. از اینکه این وبلاگو واسه دیدن انتخاب کردین ازتون ممنونم. عکس بازی های کامپیوتری. حالم عوض میشه، حرف تو که باشه. حالم عوض میشه، حرف تو. بی اعتمادم کن به همه ی دنیا اینکه با من باش. کنار من تنها، کنار من تنها، کنار من تنها. از اولین جملت، فهمیده بودم زود. عشق های قبل از تو سوء تفاهم بود. اونقدر می خوامت همه باهات بد شن. با حسرت هر روز از کنار ما رد شن. پس ببال به خودت.
سکوت شیشه ای
به دلتنگی هایم دست نزن. یه بر به این زندگیمون بزن! شاید دوتا حکم بیافته دستمون! که هر کسی.آسش رو به رخ ما نکشه! رها دوشنبه بیست و هفتم بهمن 1393 18:49. عشق من کودک بمان دنیا بزرگت میکند. بره باشی یا نباشی ،گرگ،گرگت میکند. عشق من کودک بمان دنیا مداد رنگی است. بهترین نقاش باشی باز رنگت میکند. عشق من کودک بمان دنیا دلت را می زند. سخت بی رنگ است میدانم که سنگت میکند. رها دوشنبه بیست و هفتم بهمن 1393 18:29. همون روزا که میبینم هوامو داری. میخوام بدونم،تا کی میخوای ببینی و به روم نیاری؟ قدم میزنم تا ازت بگذرم.