shortstoris.blogfa.com
داستان های کوتاهداستان های کوتاه -
http://shortstoris.blogfa.com/
داستان های کوتاه -
http://shortstoris.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
40
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.188 sec
SCORE
6.2
داستان های کوتاه | shortstoris.blogfa.com Reviews
https://shortstoris.blogfa.com
داستان های کوتاه -
داستان های کوتاه
http://www.shortstoris.blogfa.com/archive.aspx
الیزابت صفاری هستم.امیدوارم از مطالبی که گذاشته و خواهم گذاشت لذت ببرید. ضمنا گذاشتن نظر بیانگر شخصیت شماست.
داستان های کوتاه - داستان کوتاه درباره یک وبلاگ نویس
http://www.shortstoris.blogfa.com/post-103.aspx
داستان کوتاه درباره یک وبلاگ نویس. آخیش ، همه چیز. فعلا تموم شد ، دیگه تنهای تنها شدم ، دیگه وقتی غصه میخورم کسی نیست که ناراحت بشه و غصه بخوره ، چرا همه به من طور دیگه ای نگاه میکنند ، حتی درختهای بلند این خیابان که به خیابان انقلاب ختم میشه ، چرا بهش گفتم اونطرفی بره! این محمد رضا هم دست بردار نیست ، میخوای بری برو دیگه کسی کاری باهات نداره، حنما شبنم بهش زنگ زده گفته ، فقط اون میدونه حال من الان چطوریه ، بله محمد جان ، چیکار داری؟ آخیش ، همه چیز. ضمنا گذاشتن نظر بیانگر شخصیت شماست. بازم هوش ايراني ها.
داستان های کوتاه - تَنسگل
http://www.shortstoris.blogfa.com/post-109.aspx
چرا سرما سرمام م شه. د ارم مي لرزم. مگه روم لحاف. نيس، بلکم بخاری خاموشه، اما نه، توش. الو است. اما چه سوز پلشتی افتاده تو خانه. مگه از ديشو سردتره. بلکم ديشو دورم شلوغ پلوغ بود،. لا تنهايم. يا برای که يک امشو اينجا هستم و بعدش بايد جل و پلاس مو جمع کنم و بروم. خ. ورم که رفتم. سرما، حمالی، کلفتی و بدبختی هرجا برم بهم بنده. تا حالا. هم که نگه ام داشتن برا. بچه ام بود، برای خودم که نبود. چطوره همين فردا بچه را بردارم و فرار کنم برم شهر و آنقدر. ق ز ق مکنه. فايده نداره، رو پيشانيم نبشته که نصيبم همون ولا.
داستان های کوتاه - چکمه
http://www.shortstoris.blogfa.com/post-111.aspx
هرکه پسرک راآوردند به کلانتری،ديگه بر. نمی باريد. بر. بود، تا اينکه نزديکی های. هروقتی همه جا را کفن پوش کردبند آمد، امابه جاش سوزگزنده ای. توهوا پيدا شدکه تا م. ز استخوان نفوذ مي کرد. هر که هنوز بر. مي باريد، از سرما رفت تو ت. زيه ای در مسجدی که بين. چهار راه زرينه و چهار راه آزادی بود. کارش همين بود، وقتی سرما بهش فشار می آورد، راه. می افتاد و ت. زيه و مجلس عزايی پيدا مي کرد و مي رفت تو، آنجا هم گرم بود و هم مي توانست. يک جفت چکمه بچگانه. آخه يک لنگه از کفشهاش سورا. بود، آب توش رفته بود و پاهاش را.
داستان های کوتاه
http://www.shortstoris.blogfa.com/8810.aspx
پيرزن بغضش گرفته بود. ( داستان کوتاه ). پيرزن ايستاده بود توي صف. جوان خوش پوش پرسيد:"مادر! پيرزن در حاليکه عينک ته استکانياش را روي بيني جابجا مي کرد گفت:"آره مادر جون! بعد پسر پشت سر پيرزن توي صف ايستاد.و همين مکالمه کوتاه بود که باعث شد پسرک شروع کند به حرف زدن. توي همين فکر ها بود که شاطر با صدايي خراشيده و کشدار داد زد:"پخت آخره ها". پخت آخر" يعني آنهايي که انتهاي صف ايستاده اند بي خيال نان شوند. بقیه در ادامه مطلب. نوشته شده در چهارشنبه سی ام دی ۱۳۸۸ساعت 0:4 توسط الیزابت صفاری. چلا شيشه مي شکني؟
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
۩۞۩ موفقیت ۩۞۩ - باور کنید...
http://www.hasty-mofaghiat.blogfa.com/post-51.aspx
باور کنید،نیروی آدمی بیکران است. باور کنید،هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست. باور کنید،که از عشق آفریده شده اید پس عشق را بیافریند. باور کنید،خدا هیچ گاه از بندگانش نا امید نمی شود ولی بندگان از او چرا! باور کنید،لایق بودن هستید. باور کنید،که اکنون مهمترین لحظه است. باور کنید،که روح شما قدرت صعود به ماورا را دارد. باور کنید،که شما هم می توانید. و تمام باورهای خود را از ته دل باور کنید. تا زندگی شمارا باور کند. نوشته شده در جمعه بیست و هشتم خرداد ۱۳۸۹ساعت 20:5 توسط هستی.
عاشقانه - خیلی سخته....
http://www.ashegh2.blogfa.com/post-7.aspx
کلاس عشق ما دفتر ندارد. شراب عاشقی ساغر ندارد. گفتم که مجنون تو هستم. هنوز آن بی وفا. نوشته شده در 1 Feb 2010. ساعت 11:29 توسط Reza. محل صدور:دنیای فراموش شدگان. محل کار:شرکت نا امیدی. یادمان باشد سر سجاده عشق. جز برای دل محبوب دعایی نکنیم. یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند. طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم. هفته سوم آبان ۱۳۸۹. هفته او ل تیر ۱۳۸۹. هفته او ل خرداد ۱۳۸۹. هفته چهارم بهمن ۱۳۸۸. هفته سوم بهمن ۱۳۸۸. هفته دوم بهمن ۱۳۸۸. هفته او ل بهمن ۱۳۸۸. هفته چهارم دی ۱۳۸۸. تقدیم به .: :. ای بهار زندگی ام.
عاشقانه
http://www.ashegh2.blogfa.com/89041.aspx
ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی. گفتی شتاب رفتن من از برای توست. آهسته تر برو که دلم زیر پای توست. با قهر میگریزی و گویا که غافلی. آرام سایهای همه جا در قفای توست. سر در هوای مهر تو رفت و هنوز هم. در این سری که از کف ما شد هوای توست. چشمت رهم نمیدهد به گذر گاه عافیت. بیمارم و خوشم که دلم مبتلای توست. خوش میروی به خشم و به ما رو نمیکنی. این دیده از قفا به امید وفای توست. ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی؟ رفتی، بسوز، اینهمه آتش سزای توست. ما را مگو حکایت شادی که تا به حشر. مایئم و سینهای که در آن ماجرای توست.
۩۞۩ موفقیت ۩۞۩ - موفقیت یعنی...
http://www.hasty-mofaghiat.blogfa.com/post-48.aspx
موفقیت یعنی از مخروبه شکست،. موفقیت یعنی از ناممکن ها،. موفقیت یعنی همیشه جانب حق را نگاه. موفقیت یعنی با ارامش زیستن. موفقیت یعنی ناکامی ها را جدی. موفقیت یعنی از تجارب انسان های. موفقیت یعنی اشتباه را پذیرفتن و تکرار. موفقیت یعنی با شرایط مختلف خود را. موفقیت یعنی حفظ خونسردی در شرایط. موفقیت یعنی تکیه گاه بودن برای. موفقیت یعنی قدردان بودن. موفقیت یعنی خسته نشدن از مبارزه با. موفقیت یعنی خندیدن به انچه دیگران. موفقیت یعنی توانایی دوست داشتن. موفقیت یعنی به وظیفه خود خوب عمل. موفقیت یعنی عاشق زندگی بودن.
۩۞۩ موفقیت ۩۞۩ - پیش بینی آّب و هوا
http://www.hasty-mofaghiat.blogfa.com/post-56.aspx
پیش بینی آ ب و هوا. به گفتگوی دو دوست که در مورد آب و هوا صحبت می کنند توجه کنید:. نفر اول:فکر می کنی امروز چه آب و هوایی داشته باشیم؟ نفر دوم:آب و هوایی که من دوست دارم. نفر اول:چگونه می توانی بفهمی آب و هوا آنگونه خواهد بود که تو دوست داری؟ نفر دوم:می دانی دوست عزیزمن در زندگی فهمیده ام که همیشه نمی توانم آنجه را که دوست دارم داشته باشم.بنابراین یاد گرفته ام که همیشه آنچه را که به دست می آورم دوست داشته باشم و مطمئنا آب و هوایی خواهیم داشت که من دوست دارم.
۩۞۩ موفقیت ۩۞۩ - عشق ، محبت ، بخشش
http://www.hasty-mofaghiat.blogfa.com/post-54.aspx
عشق ، محبت ، بخشش. روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم! درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری. آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم. درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز. آیا حاضرید دوستانتان را شاد کنید؟
۩۞۩ موفقیت ۩۞۩ - بهشت وجهنم
http://www.hasty-mofaghiat.blogfa.com/post-49.aspx
شخصی ازخدا درخواست نمود به او بهشت و جهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت و او را وارد اتاقی نمود که مردم در اطراف یک دیگ بزرگ غذا نشسته بودند. همه گرسنه و نا امید و در عذاب بودند. هر کدام قاشقی داشتند که به دیگ می رسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود بطوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند، عذاب آنها وحشتناک بود. آن مرد گفت: نمی فهمم چرا مردم در اینجا شادند در حالیکه شرایط با اتاق بغلی یکسان است؟ نوشته شده در چهارشنبه پنجم خرداد ۱۳۸۹ساعت 10:39 توسط هستی.
عاشقانه
http://www.ashegh2.blogfa.com/89031.aspx
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی. سلام بهونه قشنگ من برای زندگی. آره بازم منم همون دیونه همیشگی. فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟ دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت! حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه. جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه. ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه. از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه. دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون. فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون. فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه. غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه. چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی.
عاشقانه - عشق یعنی
http://www.ashegh2.blogfa.com/post-3.aspx
شب نخفتن تا سحر. سجده با چشمان تر. ست و بی پروا شدن. نوشته شده در 15 Jan 2010. ساعت 21:25 توسط Reza. محل صدور:دنیای فراموش شدگان. محل کار:شرکت نا امیدی. یادمان باشد سر سجاده عشق. جز برای دل محبوب دعایی نکنیم. یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند. طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم. هفته سوم آبان ۱۳۸۹. هفته او ل تیر ۱۳۸۹. هفته او ل خرداد ۱۳۸۹. هفته چهارم بهمن ۱۳۸۸. هفته سوم بهمن ۱۳۸۸. هفته دوم بهمن ۱۳۸۸. هفته او ل بهمن ۱۳۸۸. هفته چهارم دی ۱۳۸۸. تقدیم به .: :. ای بهار زندگی ام. سلام بهونه قشنگ من برای زندگی.
عاشقانه -
http://www.ashegh2.blogfa.com/post-11.aspx
را دوست ميدارم ولي افسوس كه توهرگز نميداني ، نگاهت ميكنم شايد بخواني ازنگاهم ، ولي افسوس كه تو حتي نگاهم رو نميخواني - - از طرف نغمه عزيز. چه حقيرند مردمي كه نه جرئته دوست داشتن دارند نه اراده ي دوست داشتن ، نه لياقته دوست داشته شدن و نه متانته دوست داشته شدن و مدام شعر عاشقانه مي خوانند. - - از مريم خانوم. مرد به كرات عشق مي ورزد اما كم و زن به ندرت اما بسيار - - از مريم خانوم. وقتي كسي رو دوست داري حاضري جون فداش كني. حاضري دنيا رو بدي فقط يك بار نگاهش كني. به خاطرش داد بزني به خاطرش دروغ بگي. هفته چها...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
40
shortstoriestv.com
This is the future site of:. 1997 - 2012 ICONZ-Webvisions Limited Trading as Freeparking. Authorised .nz Registrar.
Short Stories UK
Short Stories UK by James. Story of the month. Thank you for visiting my site! Have a dead good time. Expect a new flash presentation on some nuts. For more stories click here! A special thanks to Max for writting a story about a alligator eating icecream. Story of the month. Also a special thanks to Dom for his pigion eating rice story. And one more thank you to Alex for his giraff story.
shortstorieswithmario.wordpress.com
Short Story Time With Mario | My attempt at short stories.
Short Story Time With Mario. My attempt at short stories. I looked around and still couldn’t find anyone. A man passed by taking photos of everything. Hm, maybe follow him? It’s intriguing following around a photographer, the hunter becomes the hunted. He had a smile on his face as he strutted around with confidence. A lot of ladies were giving him looks, double takes. This…. Continue reading →. Under the Following Circumstances. Now how did I get here? I was never really a people person. I don’t kno...
shortstorieswriter.blogspot.com
short stories writer
shortstorieswriter.skyrock.com
shortstorieswriter's blog - Blog de shortstorieswriter - Skyrock.com
Nouvelles de science fiction et fantaisie. 17/02/2014 at 5:29 AM. 28/04/2015 at 5:17 AM. Le chapelet de la Miséricorde Divine. Récite constamment le chapelet que je t’ai . Comme à mon habitude, j'effectuais. Demanda quelqu'un,. Subscribe to my blog! Il se peut aussi que certains personnages apparaissent dans plusieurs histoires, leurs aventures auront donc toutes lieux dans le même univers. J'ai déjà deux autres blogs que je vous invite à visiter. L'un est assez général même si j'y publie un roman:.
داستان های کوتاه
هرکه پسرک راآوردند به کلانتری،ديگه بر. نمی باريد. بر. بود، تا اينکه نزديکی های. هروقتی همه جا را کفن پوش کردبند آمد، امابه جاش سوزگزنده ای. توهوا پيدا شدکه تا م. ز استخوان نفوذ مي کرد. هر که هنوز بر. مي باريد، از سرما رفت تو ت. زيه ای در مسجدی که بين. چهار راه زرينه و چهار راه آزادی بود. کارش همين بود، وقتی سرما بهش فشار می آورد، راه. می افتاد و ت. زيه و مجلس عزايی پيدا مي کرد و مي رفت تو، آنجا هم گرم بود و هم مي توانست. يک جفت چکمه بچگانه. آخه يک لنگه از کفشهاش سورا. بود، آب توش رفته بود و پاهاش را.
[Short] Storiz
Short] Storiz →. You know why you're here. Quand tu veux construire un bateau, ne commence pas par rassembler du bois, couper des planches et distribuer du travail, mais réveille au sein des hommes le désir de la mer grande et large.". If you want to build a ship, don’t drum up people together to collect wood and don’t assign them tasks and work, but rather teach them to long for the endless immensity of the sea.”. 8213; Antoine de Saint-Exupéry. The Cold Turkey MiniMix. By -: KöDDeRiTZscH&yAffA: -.
index
My Family - Thanksgiving 2011. Mike (Stephanie's husband - 41), Stephanie (40), Heather, (39), Kyle (Matthew's son - 11), Matthew (37), René (45), Sande (René's friend - 47). Jeremy (Heather's son - 15), Abby (Heather's daughter - 5), Fred (70), Abby (67), Christopher (Stephanie's son - 7), Ryan (René's son - 15). Missing from this photo:. Abby J. Kinne Memorial. Midwives Alliance of North America.
END-A short, serial story
END-A short, serial story. A story I wrote. It might not end up short, but I will try to add a post every week or so. The story is being published in the school's newspaper. They're a little behind the site, but oh well. 8224;£√ø. Tuesday, February 03, 2009. Subscribe to: Posts (Atom). There was an error in this gadget. How much do you like the story?
shortstory-english.blogspot.com
Short Story
Sabtu, 21 Juni 2014. The regret always comes too late. Maintain a hamster for a year made me feel bored. Because I was bored, I rarely played with him and cleaned his cage. I ever intended to give him to my friend, but my friends called it off. Because of my boredom, I almost made him die. Over time, my hamster could move. He was able to run around as usual. I had dared to hold him and played with him again. He could eat a lot as usual. I was relieved and very happy. The boredom to ta...I felt sorry for ...