shahrokhvazifehdan.blogfa.com

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ - دليل قانع کننده

http://www.blinkerstar.blogfa.com/post-50.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. مرد ميانسالي وارد فروشگاه اتومبيل شد. BMW آخرين مدلي را ديده و پسنديده بود پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبيل تندروي خود شد و از فروشگاه بيرون آمد. مرد به اوج هيجان رسيده بود. نگاهي به آينه انداخت. ديد اتومبيل پليس به سرعت در پي او ميآيد و چراغ گردانش را روشن کرده و صداي آژيرش را نيز به اوج فلک رسانده است. ناگهان به خود آمد و گفت : مرا چه ميشود که در اين سن و سال با اين سرعت ميرانم؟ افسر خنديد و گفت: "روز خوبي داشته باشيد، آقا" و برگشت سوار اتومبيلش شد و رفت!

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ - پروانه

http://www.blinkerstar.blogfa.com/post-49.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. روزي سوراخ کوچکي در يک پيله ظاهر شد. شخصي نشست و ساعتها تقلاي پروانه براي. بيرون آمدن از سوراخ کوچک پيله راتماشا کرد. ناگهان تقلاي پروانه متوقف شد؟ و به نظر رسيد که خسته شده و ديگر نمي تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با يك قيچي سوراخ پيله را گشاد کرد. پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما جثه اش ضعيف و بالهايش چروکيده بودند. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۳/۰۳/۱۶ساعت 10:51 توسط زندگی. Design By : Night Melody. زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه.

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ - آبدارچي شرکت مايکروسافت

http://www.blinkerstar.blogfa.com/post-51.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. مرد بيکاري براي آبدارچي گري در شرکت مايکروسافت تقاضاي کار داد. رئيس هيات مديره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسنديد. سرانجام به او گفت شما پذيرفته شده ايد. آدرس ايميل تان را بدهيد تا فرم هاي استخدام را براي شما ارسال کنم. مرد جواب داد: متاسفانه من کامپيوتر شخصي و ايميل ندارم. رئيس گفت امروزه کسي که ايميل ندارد وجود خارجي ندارد و چنين کسي نيازي هم به شغل ندارد. مرد گفت احتمالا آبدارچي شرکت مايکروسافت بودم. نوشته شده در شنبه ۱۳۹۳/۰۵/۰۴ساعت 14:14 توسط زندگی.

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ

http://www.blinkerstar.blogfa.com/9304.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. مرد ميانسالي وارد فروشگاه اتومبيل شد. BMW آخرين مدلي را ديده و پسنديده بود پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبيل تندروي خود شد و از فروشگاه بيرون آمد. مرد به اوج هيجان رسيده بود. نگاهي به آينه انداخت. ديد اتومبيل پليس به سرعت در پي او ميآيد و چراغ گردانش را روشن کرده و صداي آژيرش را نيز به اوج فلک رسانده است. ناگهان به خود آمد و گفت : مرا چه ميشود که در اين سن و سال با اين سرعت ميرانم؟ افسر خنديد و گفت: "روز خوبي داشته باشيد، آقا" و برگشت سوار اتومبيلش شد و رفت!

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ - ماهيگيري

http://www.blinkerstar.blogfa.com/post-55.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. مردي با همسرش تماس گرفت و گفت: " عزيزم ازم خواستن که با رئيس و چنتا از دوستاش براي ماهيگيري به کانادا بريم". ما به مدت يک هفته اونجا مي مونيم. اين فرصت خوبيه تا ارتقاي شغلي که منتظرش بودم بگيرم پس لطفا لباس کافي براي يک هفته برام بردار و وسايل ماهيگيريمو هم آماده کن ما از اداره حرکت مي کنيم و من سر راه وسايلم رو از خونه بر مي دارم، راستي اون لباساي راحتي ابريشمي آبي رنگه رو هم بردار! هفته بعد مرده اومد خونه، يک کمي خسته به نظر مي رسيد اما ظاهرش خوب ومرتب بود.

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ - سيب زميني و کينه

http://www.blinkerstar.blogfa.com/post-52.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. سيب زميني و کينه. معلم يک کودکستان به بچه هاي کلاس گفت که ميخواهد با آنها بازي کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام يک کيسه پلاستيکي بردارند و درون آن به تعداد آدمهايي که از آنها بدشان ميآيد، سيب زميني بريزند و با خود به کودکستان بياورند. فردا بچه ها با کيسه هاي پلاستيکي به کودکستان آمدند. در کيسه بعضي ها 2 بعضي ها 3، و بعضي ها 5 سيب زميني بود. معلم به بچه ها گفت: تا يک هفته هر کجا که مي روند کيسه پلاستيکي را با خود ببرند. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ساعت 15:9 توسط زندگی.

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ - خانه اي با پنجره هاي طلايي

http://www.blinkerstar.blogfa.com/post-54.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. خانه اي با پنجره هاي طلايي. يک روز پدر به پسرش گفت به جاي او کارها را انجام مي دهد و او مي تواند در خانه بماند. پسر هم که فرصت رامناسب ديد غذايي برداشت و به طرف آن خانه و پنجره هاي طلايي رهسپار شد. پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ايوان برد. در حالي که آنجا مي نشستند نگاهي به عقب انداختند و در انتهاي همان مسيري که طي کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب، خانه خودشان را ديد که با پنجره هاي طلايي مي درخشيد. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۸/۱۴ساعت 16:53 توسط زندگی.

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ

http://www.blinkerstar.blogfa.com/9305.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. مرد بيکاري براي آبدارچي گري در شرکت مايکروسافت تقاضاي کار داد. رئيس هيات مديره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسنديد. سرانجام به او گفت شما پذيرفته شده ايد. آدرس ايميل تان را بدهيد تا فرم هاي استخدام را براي شما ارسال کنم. مرد جواب داد: متاسفانه من کامپيوتر شخصي و ايميل ندارم. رئيس گفت امروزه کسي که ايميل ندارد وجود خارجي ندارد و چنين کسي نيازي هم به شغل ندارد. مرد گفت احتمالا آبدارچي شرکت مايکروسافت بودم. نوشته شده در شنبه ۱۳۹۳/۰۵/۰۴ساعت 14:14 توسط زندگی.

blinkerstar.blogfa.com

ღღ¸,.•´ ღღقصـــه های زندگـــی ღღ `•.,¸ღღ

http://www.blinkerstar.blogfa.com/9306.aspx

ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. سيب زميني و کينه. معلم يک کودکستان به بچه هاي کلاس گفت که ميخواهد با آنها بازي کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام يک کيسه پلاستيکي بردارند و درون آن به تعداد آدمهايي که از آنها بدشان ميآيد، سيب زميني بريزند و با خود به کودکستان بياورند. فردا بچه ها با کيسه هاي پلاستيکي به کودکستان آمدند. در کيسه بعضي ها 2 بعضي ها 3، و بعضي ها 5 سيب زميني بود. معلم به بچه ها گفت: تا يک هفته هر کجا که مي روند کيسه پلاستيکي را با خود ببرند. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ساعت 15:9 توسط زندگی.

ghoghayebad.blogfa.com

غـــــوغـــــاے بـــــاد -

http://www.ghoghayebad.blogfa.com/post-223.aspx

با من مدارا کن. بعدا دلت برايم تنگ ميشود! روزي که به سادگي برگي در باد. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۱۱/۰۴ساعت 18:46 توسط ستاره. كد قالب جدید قالب های پیچك. عطر تنت را می خواهم. من به باد هم. خدا که جای خود دارد. ܓܨ بالکی برای پرواز ܓܨ . *. ღღ , ღღقصه های زندگی ღღ ` ., ღღ. کاغذ پاره های دنیای کامپیوتر. خدایا به امید تو. دلتنگی های علاف کوچه سوم غربی. ღ خدایا کاشکی برگرده دوباره. ღ. تنهایی , دلتنگی , غم جدایی , خیانت ,دروغ. ღ اتوبانی به نام ابدیتღ . * . پایگاه هواداران مقتدی غرباوی. خودت را نگیر از من هرگز.