shaereshafaq.blogfa.com
شاعر شفقشاعر شفق - دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار)
http://shaereshafaq.blogfa.com/
شاعر شفق - دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار)
http://shaereshafaq.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.4 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
8
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.391 sec
SCORE
6.2
شاعر شفق | shaereshafaq.blogfa.com Reviews
https://shaereshafaq.blogfa.com
شاعر شفق - دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار)
شاعر شفق -
http://www.shaereshafaq.blogfa.com/post-5.aspx
این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟ پایگاه اطلاع رسانی و خبری آذرشهر ( نیسانیوز). لیست تمام پیوند ها. دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴.
شاعر شفق
http://www.shaereshafaq.blogfa.com/archive.aspx
دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟
شاعر شفق
http://www.shaereshafaq.blogfa.com/9405.aspx
این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟ پایگاه اطلاع رسانی و خبری آذرشهر ( نیسانیوز). لیست تمام پیوند ها. دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴.
شاعر شفق -
http://www.shaereshafaq.blogfa.com/post-4.aspx
این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟ پایگاه اطلاع رسانی و خبری آذرشهر ( نیسانیوز). لیست تمام پیوند ها. دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴.
شاعر شفق
http://www.shaereshafaq.blogfa.com/8907.aspx
این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟ پایگاه اطلاع رسانی و خبری آذرشهر ( نیسانیوز). لیست تمام پیوند ها. دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). پنجشنبه هشتم مهر ۱۳۸۹.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
8
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/8909.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. این روزها صدایم گرفته است. و درچشمهایم باران لانه کرده است. مدام بغض وقت ناشناسم را. به سینه ام پس راندم. و عاقبت در یک اتفاق و انزوا. سر کلاف زندگی م باز شد. از نیافتن یک هم دل.
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/9101.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. دیگر فصل خواندن شعرهای عاشقانه نیست. عرفان در حوضی تنگ دارد تقلا به بقا میکند. و ماهیان کوسه هارا دور میزنند. هوا لطیف نیست و باران نمی بارد. زوزه ی باد است و هراسی شبانه.
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/9001.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. بوی بدی دارد تنت. که با خویش بوی تن دیگری داری در بر. چنگ مزن به زلفم. خسته ام ازین نباید ه همیشه جاودان. این طلسم سالی است که با من است. گمان نمیکردم بهترین بهترین. دیگه حواسی...
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/9002.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. چشمهایم چقدر دور شده اند از آن صداقت همیشه. با باران های خیس. اردیبهشت ماه سال خنجر و. پیر و زمین خورده ای . چقدر پای این درخت اشک چشمان آلوده ام را آب نابش. را بر من نداد.
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/9011.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. سیگاری را از پاکتی بیرون میکشم. با تمام توانم پک میزنم. چشم هایم را میبندم و هوا را از بویی که همیشه سینه ام مسمومش هست آلوده میکنم. هنوز چشم هایم بسته است. و واژه درد را میفهمد.
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/9010.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. آنزمان که بودنی ویران میشود باحضورت. باید با ر سفر ببندی و با شهر وداع آخرت را مویه کنی از بر. هوا سرد است و بی خانمانی درد. را به هر کس،که بگویی نمیفهمد. مداد زرد هم نیست .
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/8912.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. با بغض و گریه پیوند شادی بستم و چه زود رخت سپیدم باز گرفت. و بر دامنم رنگ غم پاشید روزگار. اتفاقی ست که افتاده. من کجای این روزها صبحی با گناه شب کرده ام؟ و توان هیچ حرکتم نیست .
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/9008.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. امشب دیوانه ام . دارم از هجوم کلمه های عریان زیر واژه ای له میشوم. امشب سینه ام سنگین و هوایش مسموم است. امشب دستانم گر گرفته اند از تنهایی. و سرم سوت میکشد از اتفاقی نامعلوم.
هرشب دلتنگی
http://sukute1.blogfa.com/8911.aspx
که پای خسته را نشناسد. خالی از خاطره است. در دیده های بارانی. رنگ هذیان به خود می گیرد! سایه ای که آدمش رفته. شبگرد کوچه ی عشق. چرک نوشته های یک معلم. آشفتگی های یه دخترپوسیده. آنچه زن حمل میکرد نه ابزار لذتش بود نه واسطه ی بقای نسلش امتدادی بود از شکاف طبقاتی تا پایین تنه اش دراجتماعی که باید برا ی وجود داشتن وجودش را حراج میکرد. برای دیدنت سخت بیقرارم. ای دلیل تمام حوادث این دفتر بی نامم. چندیست سربه سرم میگذارد. غم نبودنت و طعنه ی نارفیقی. صدا در حنجره ام مسلول است. و دو دیده .سیل اشک تمنا. من مثل مرد...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
شاعر شب
بیاو ستاره هارو خط بزن. با دل عاشق من کمی قدم بزن. بیاو خاطرهارو اب بده. زندگی رو بهشون نشون بده. بیا تا عروسک ها قهر نکن. غصه دردو شعر و اهنگ نکن. نوشته شده در جمعه یازدهم آبان 1386ساعت 1:36 توسط حمذه محمد نیا. منو از خودم نترسون. زندگیم شده یه زندون. می سازم با چنگ دندون. اخه این دلم شکسته. نوشته شده در چهارشنبه هجدهم مهر 1386ساعت 7:4 توسط حمذه محمد نیا. پیچ وتاب سایه ها. بیم شان چاقوی قصاب. بر تنه سرو آزادی است. به امید آن روز که تفکرها از قید بند رها گردند. درین گرداب روحانی چه کس میگوید از شعرم.
شاعرشب
فاروق تیموریان متولد تیرماه۱۳۶۰، استان خراسان رضوی، شهرستان تایباد،سرودن شعر را در سن ۱۵سالگی و با قالب مثنوی شروع کرد وپس از اقامتی ۴ساله در تهران وحضور در انجمن های شعر پایتخت به سرودن غزل به شکل امروزی روی آورد. او در قالب های رباعی،دوبیتی،سپید و نیمایی هم شعر دارد. برگرفته از کتاب "دفترشعرتایباد ۱". درود بر همه خوانندگان عزیز. اشعار زیر از سروده های چاپ شده ی منه،شعرایی که چاپ نشده نمیتونم بذارم توی وبلاگ،انشاا.اونا هم چاپ بشه،فکر میکنم دو سه تا کتاب میشه. زده تاول دل پ ر شعر پريشانے من. خليج تا ابد ...
می خانه دل
تمام راز انسان ). هر چه فهمیدید برایم نظر بدهید. یا دمی غرق کمی. کی شود ما چو تو ارباب شویم. نوشته شده در جمعه بیست و سوم فروردین 1387ساعت 14:27 توسط گل سرخ. دلبر زیبا رخ من ). آخرش می دهم او را سرو جان و دل و تن. ناز چشمان سیه برد مرا صبر و قرار. سر به زیر افکند. نوشته شده در سه شنبه چهاردهم اسفند 1386ساعت 16:46 توسط گل سرخ. سخنی گفتم و رنگ از رخ استاد پرید. گویی از سر درونم شده آگه كه پليد. شده آن روح گرانمایه ز آفات گنه. خود ندانستم و آن فره ایزد گردید. گویی از عرش ملائک به زمین افتادم.
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
زندگی نامه فردا شود امروز ببین*). آیینه ای رو به آسمان. آنچه در سینه ما می زند آتش به وجود نتوان با قلم و نکته بیان کرد و نمود نکته آنست که دردم دگر از تاب گذشت گفتم از دل بسرایم که که دگر روح خمود. از روزگار و بخت. شاید منم مدتهاست غرق شدم و خبر ندارم. چیزی نمونده. داره تموم میشه. اشکال من در بین مردم. راز با هم بودن. تو همه سبزه و دریا تو همه رویایی. می سوزم از هجران و تنهایی. من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم. نظم و نثر مشاهیر (2). سیاهمشق های خودم (9). وقتی دلم می گرید می نویسم*- *. آن روزها فکر م...
شاعر شفق
این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟ پایگاه اطلاع رسانی و خبری آذرشهر ( نیسانیوز). لیست تمام پیوند ها. دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴.
قدم........گاه
قدم به قدم در پرتگاه خیال پرسه می زنم! عبور می کنم از این هزار باغ لم یزرع. تا از دریچه های دیوار، چشم هایم را نشان دهم. به کوچه هایی که مرز تعریف شده اند! وطنم را در مشت هایم گرفته ام. و نظاره می کنم. گام هایی را که از آبادی ها شروع می شوند و در مرز تمام! که ورود ممنوع را. با گام هایشان روی زمین کشیده اند! اما تنها تا دیروز! دلم را به عابری سپردم که شمارش گام هایش از مرز شروع می شد. و وطنم را می خواست! حالا نشسته ام در کنار. تنها رد پایی که مرز هم فراتر رفته است! و اخرین کلامم را. امروز شاعر برزخ است!
shaeresherhayebarani.blogfa.com
شاعر شعـــــــــــــــــــــر های بارانی
شاعر شعر های بارانی. چهارگانی - مژده ژیان. باران باريد و شعري در من دميد. من بودم و باراش شعر و عشق و اميد. فصل تازه اي از. تاریخ شنبه ۲ آذر۱۳۹۲ ساعت 10:9 به قلم مژده ژیان. چه داغ، چه سوزان است ظهر هاي تموز. تابستان، عاشقانه هاي شب كوتاهند. صبر بايد اين فصل بي باران را. تاریخ سه شنبه ۶ مرداد۱۳۹۴ ساعت 15:25 به قلم مژده ژیان. وقتی قطره ها از ابرها میریزند. عاشقها از باران نمی گریزند. تاریخ یکشنبه ۱۴ تیر۱۳۹۴ ساعت 16:47 به قلم مژده ژیان. بيا قسمت كنيم با هم. اميد را، صبر را. نمي شويد از زمين باران و سيل حتي ،.
روزنه ی شعر
دست نوشته های هانی شاعر صبح. دوشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۳. تو از نی می زنی فریاد ای یار. من اما نی ندارم جز غمی یار. من و این حق حق و درد جدایی. شبم تا روز باشد بی صدایی. خوشا یک لحظه دیدار حضورت. به خوابم هم نمی آید وجودت. به جرم عاشقی خوابی ندارم. ز عالم جز پریشانی ندارم. شنیدم جمعه ای حق را بگویی. تو می آیی و هانی را بجویی؟ شدم در آرزویت لاغر و زار. کمک کن تا توانم با تو دیدار. بترسم بینمت بیهوش گردم. بترسم بی تو من خاموش گردم. تمنای وصالت خواهدم کشت. همه جانم وجود لایق توست. پنجشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۳.
سنگ صبور
حالا کلاج و دنده یک،هری.برو لطفا. له کن تموم خاطراتو زیر ماشینت. له کن برو.لعنت به من.لعنت به احساسم. لعنت به این مردونگی و دست سنگینت. توو دنیای من مردا فراوونن. این حلقه یعنی تا تهش مال خودت بودم. لعنت به این برگ سه جلد و تف به این امضا. مال خودت بودی و پامال خودت بودم. از اولش هرچی که شد گفتم خیالی نیست. راستی هنوزم یادته من دختر تیرم؟ مثل همون روزای اول ساکتم اما. هر جا غرورم بشکنه حالت رو میگیرم. هریبرو اما نگو میری که برگردی. حتی به بوی پیرهنت حس بدی دارم. هر بوسه ای از دید من بوی عرق میده.
...شاعر ِ تمام شده
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. آمدن و رفتن آدم ها. مثل این موزیک ملایم می ماند. بی آنکه بخواهند زخمی بر قلبت بر جای می گذارند. و تو نمی فهمی. تا آن زمان که در این موزیک به خواب می روی. و چشمانت را گشوده ای. در اتاق تاریک و تنهایی خودت. مثل این موزیک .a simple mistake. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم دی 1393ساعت 20:55 توسط ساحل. ما بی چرا زندگانیم. بازهم بگو سیگار خوب نیست. نکش. این شبها فقط هادی پاکزاد. آرام که نه. ولی قدری .نمیدانم. امید کوچکی که خیلی ها اینگونه اند. این یه شعر نیست. حالا گنجیشکک...
SOCIAL ENGAGEMENT