setareh99.blogfa.com

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف - باباها روزتون مبارك

http://www.t0ranj.blogfa.com/post-8.aspx

چند روزي بود دنبال بهانه بودم براي نوشتن. ولي همه چيز عادي و يكنواخت بود! امروز كه داشتم با بابا شوخي مي كرديم، يهو دلم لرزيد. از ته دلم از خدا تشكر كردم كه سايه ي بابا بالاي سرمونه! يادم افتاد كه پس فردا روز پدر . نا خودآگاه ياد چند سال پيش افتادم، روزايي كه بابا براي رفاه حال ما 3 شيفت كار مي كرد.6صبح از خونه مي زد بيرون و 10.30 شب با يه دنيا خستگي به خونه بر مي گشت. روزايي كه من تو دنياي خودم غرق بودم و بابا روز به روز خسته تر مي شد. . غلط كردم.قول مي دم قدر بابارو بدونم! انگار خدا صدام رو شنيد. نوشته...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف

http://www.t0ranj.blogfa.com/8905.aspx

مطالب ثبت شده در اين پست تماما برگرفته شده از حقايق مي باشد، و هيچگونه دخل و تصرفي در آن صورت نگرفته است. لذا تقاضامند است پس از مطالعه اندكي تامل گردد. خبر رسيده كه فلاني دخترش رو مزدوج كرده، از روزي كه اين خبر رو شنيدي دوتا شاخ رو سرت سبز شده! آخه دختر فلاني فقط 14 سالشه! چند روزي خون خونت رو مي خوره! بعد از چند وقت بالاخره فلاني رو مي بيني. سر صحبت رو باز مي كني.تو: فلاني جون تبريك مي گم. . فلاني: قربونت برم.(يكي بياد نيش فلاني رو جمع كنه). تو:راستي.آقاي داماد چند سالشه؟ فلاني: اون 51 ايه! چند سال پيش...

samaneh93.persianblog.ir

گپی با دوست - وحی الهی...

http://samaneh93.persianblog.ir/post/14

الهی اگر چه شب فراغ تاریک است/دل خوش دارم که صبح وصال نزدیک است. زبانم لال فقط بشنو. مرا گفتار بسیار است. بگویم یا که میدانی؟ و میدانم که میدانی. یکی بر بوریای پاره می میرد. کسی را غم نمی گیرد. ولی تا خواجه ای تب میکند خلقی پریشان است. چرا بر بوریا آنگونه می میرد؟ خدایا او هم انسان است،. کریما با تو ام بشنو. چرا در گوشه ی مخروبه ای،. خوابیده با خشکیده نانی،. کودک همسایه ی حاجی که خوانش. کباب و مرغ بریان است. زلیخا دامن یوسف درید از پشت و خود دیدی. چرا یوسف به زندان است؟ و آن بهتر که خود گویی. پویا(کمی تا...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف

http://www.t0ranj.blogfa.com/8907.aspx

امان از دست اجاره نشيني. جانم برايتان بگويد كه ما نيز مانند تمامي زوج هاي جوان اين مملكت گل و بلبل خانه به دوش هستيم! واضح تر بگويم اجاره نشين! و پاييز براي ما موسم اسباب كشي است. .اصلا بوي گند اسباب كشي مي دهد! حالا باز ما خودمان را بلا نسبت شما خ.ر مي كنيم و مي گوييم: اجاره نشيني، خوش نشيني. پارسال آبان ماه بود كه با ذوق و شوق فراوان به دنبال منزلي نوساز و شيك مي گشتيم. و جناب مسكني! آپارتماني لوكس، به همراه سونا و جكوزي، سيستم شوتينگ زباله! و برايمان پيدا كردند و كلي هم منت سرمان گذاشتند! زيرا كه ايشا...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف - مهمون مامان...

http://www.t0ranj.blogfa.com/post-11.aspx

به به مي بينم كه بلاگفا دست از لوس بازي برداشت. الان كه دارم مي نويسم كلي خسته ام، كلي ام خوابم مياد. آخه يه مدته جغد شدم.شب ها بيدارم روزها خواب.هر چقدر هم كه گوسفند مي شمارم بازم خوابم نمي بره. چند وقته زهرا دوستم به دليل پاره اي از مسائل سياسي. با من مشورت مي كنه. 2-3 روز پيش كه زنگيده بود، گفتم بابا شنبه پاشو بيا اينجا راحت بحرفيم. .يعني رسما دعوتش كردم. از شما چه پنهان بنده به دليل كهولت سن فراموش كردم كه امروز مهمون دارم. صبح ساعت 9.30 ديدم. نيم ساعت ديگه راه ميوفتم . كورمال كورمال ساعت رو نگاه كردم.

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف

http://www.t0ranj.blogfa.com/8903.aspx

بالاخره كوچ كرديم، رفتيم آشيانه ي خودمون.يه چند روزي مي شه البته! ولي من هنوز نمي تونم مثل قبل كارام رو خودم تنها انجام بدم.خيلي بده! تازه از شنبه صورتم و دست و پام شروع كرد به ورم كردن. اعصابم هم بهم ريخته بود. يه جورايي گنگ بودم! يكشنبه صبح كه رفتم جلوي آينه زدم زير گريه! تو آينه به جاي خودم يه بادكنك ديدم.حالا گريه نكن،كي گريه كن! چرا گريه مي كني؟ من: مگه نمي بيني چه شكلي شدم! بابايي: تازه خوشگل شدي! نمي خوام.اصلا تو چرا نمي ري سركار؟ برو ديگه. .(همچنان گريه). من: مامان پاشو بيا اينجا! ديروز خاله زنگ ...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف - روزهاي زندگي

http://www.t0ranj.blogfa.com/post-9.aspx

تو خيالمم نبود دوباره عاشقي كنم. واي خدا من چقدر اين آهنگ رو دوست دارم. حس خوبي بهم دست ميده موقع گوش دادنش.نمي دونم چرا هميشه چهره ي بابايي مياد تو ذهنم! اين هفته روزاي كاملا متفاوتي داشتم. جمعه من، آقامون و آيدا دوست خوبم(نيشخند)، آقاشون و داش رضاي خودم ناهار رفتيم بيرون. چند روز قبلش بابايي طي يك حركت بي سابقه يهو گفت: زنگ بزن به آيدا جمعه بريم بيرون! يه لحظه فك بنده چسبيد به زمين! حرفاي داخل پرانتزي( تازه كه ازدواج كرده بوديم بابايي مثل يك عيال مقتدر دستور فرمود:دوست بازي قدغن! با ناز فراوان، بدون با...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف - از حال بد به حال خوب

http://www.t0ranj.blogfa.com/post-14.aspx

از حال بد به حال خوب. از پنج شنبه تا امروز اينقدر حالم خوبه كه دلم نيومد اين حال خوب رو اينجا حك نكنم. . يه چند وقت قبل از ماه رمضون علي گفت كه پارسال يه خواسته اي از خدا داشته و در عوضش به خدا قول داده امسال ماه رمضون يه افطاري بده.و حالا به خواسته ي دلش رسيده.در نتيجه گفت كه مي خواد نذرش رو ادا كنه. . مامان علي يه موسسه ي خيريه تو قرچك ورامين پيدا كرد و قرار شد پنج شنبه 100 نفر براي مراسم افطاري دعوت بشن و چون موسسه نزديك سوله هاي علي اينا بود و يكي از سوله ها خالي، مراسم رو اونجا برگزار كرديم. . خلاصه...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف - امان از دست اجاره نشيني

http://www.t0ranj.blogfa.com/post-17.aspx

امان از دست اجاره نشيني. جانم برايتان بگويد كه ما نيز مانند تمامي زوج هاي جوان اين مملكت گل و بلبل خانه به دوش هستيم! واضح تر بگويم اجاره نشين! و پاييز براي ما موسم اسباب كشي است. .اصلا بوي گند اسباب كشي مي دهد! حالا باز ما خودمان را بلا نسبت شما خ.ر مي كنيم و مي گوييم: اجاره نشيني، خوش نشيني. پارسال آبان ماه بود كه با ذوق و شوق فراوان به دنبال منزلي نوساز و شيك مي گشتيم. و جناب مسكني! آپارتماني لوكس، به همراه سونا و جكوزي، سيستم شوتينگ زباله! و برايمان پيدا كردند و كلي هم منت سرمان گذاشتند! زيرا كه ايشا...

t0ranj.blogfa.com

يك چمدان حرف - خاله سوسكه....نه...دايي سوسكه

http://www.t0ranj.blogfa.com/post-10.aspx

خاله سوسكه.نه.دايي سوسكه. مي بينم كه كلي غيبتم طولاني شده! چند روزي مي شه كه اصلا حس و حال ندارم، نمي دونم براي گرماي هواست يا بي كاري من. 2-3 روزي هم هست كه بلا نسبت همانند هاپو پاچه مي گيريم. ديروز بعد از ظهر بابايي زود اومد خونه.منم مشغول گرد گيري. و پخت و پز بودم، اومد تو آشپزخونه كمك حال من بشه.برگشت گفت: اگه مي دونستم ماهي رو درست نكردي مي رفتيم خونه مامان(مامان خودش). گفتم: زودتر مي گفتي. تو دلم: مي بيني من كلافه ام مهمونم دعوت مي كني؟ گفت: چيه بابيي از خونه موندن كلافه اي! لبخند بر لبان بنده خشكيد.