sejdegahekhis.blogfa.com

mattarsak.blogfa.com

مترسک و صحرا - ....

http://www.mattarsak.blogfa.com/post-96.aspx

مترسک ناز میکند کلاغها فریاد میرنند و من . سکوت میکنم.این مزرعه ی زندگی من است خشک و بی نشان. تا خدا دنیا را عاشقت کند. نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۲ساعت 17:59 توسط صحرا. شعر شاید رهگذری باشد رقصان و سر به هوا اما بر جان شاعر رد پایش می ماند وقتی می آید می گذرد. غمگین در ژرف این حصار. به یاد من باش. به نام تک سوار راه بی پایان عشق. دختری به طعم خاک. امروز از سادگی خود گریستم. یکی از همین مریمی ها. خاک بر سرت دانشگاه. روزهای بیست و چند سالگیم.

khoj.blogfa.com

حرفهای نا گفته - انتظار فصل سرما

http://www.khoj.blogfa.com/post-103.aspx

خط خطی روی کاغذهایی که سفید بود. روز پاییزی میلاد تو در یادم هست، روز خاکستری سرد سفر یادت نیست. ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من، در شب آخر پرواز خطر یادت نیست. تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست ، نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست. همین الان دارم این آهنگ رو گوش میدم. آدما گاهی فراموشکار میشن. یا شاید خودشون رو به کوچه علی چب بزنند اینو نمیدونم. ولی جوری وانمو میکنند که انگار فراموشکار شدند. دلم گرفته این آخرای پاییز حال و حوصله زیادی ندارم همینطور دل و دماغ . آذر ماه دلگیر. بعد که بیشتر فکر میکنم.

khoj.blogfa.com

حرفهای نا گفته - خورشید خانوم اومده خونمون

http://www.khoj.blogfa.com/post-105.aspx

خط خطی روی کاغذهایی که سفید بود. خورشید خانوم اومده خونمون. پنچشنبه از مسافرت برگشتم خیلی خوب بود. راستش فکر نمیکردم انقدردلتنگ شده باشم که دلگیر نشم حتی با حال خوب برگشتم. گفتم حالا که حالم خوبه بهتره برگردم. با دوستام رفتم بیرون و کلی عکسای مسخره گرفتیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم. روز آخر پیش پدر بزرگم هم رفتم اما در بسته بود نتونستم برم ببینمش از دور باهاش حرف زدم و گفتم بازم میام پیشت حتما با این حال رفتن و دیدنش هم سبکم کرد انگار از همه روزها سبک تر شده بودم. گفت : کم پیدا شدی. گفتم : گم شده ام. آدم ع...

khoj.blogfa.com

حرفهای نا گفته - نقاب

http://www.khoj.blogfa.com/post-119.aspx

خط خطی روی کاغذهایی که سفید بود. پست قبلی بدون عنوان اولین پست کوتاهیی بود که بدون درد دل گذاشته بودم انگار حرفی جز این نبود اون لحظه فقط دوست داشتم آروم باشم که نوشتمش و چیزی بجز نوشتن نمیتونه دردی از من دوا کنه. اینجوری شد که بی عنوان ترین پست و بی حرف ترین پست سالهای من شد پر غصه ترین. ببخشید دچار احوالات دیگر اویی نیست که دوستش بدارم شده بودم. صبح امروز که بیدار شدم روح شفاف شده خودم رو تو آیینه دیدم در بهترین حالت با یک جوش عجیب و غریب که یک هفته ای هست اسیر صورت من شده و به طرز وحشتناکی میخاره.

khoj.blogfa.com

حرفهای نا گفته - که مهرت دیگر گذشت

http://www.khoj.blogfa.com/post-117.aspx

خط خطی روی کاغذهایی که سفید بود. که مهرت دیگر گذشت. حالا که اینو مینویسم بهترم قبلش یکم دلشوره و نگرانی داشتم. محمد زنگ زده بود از بیمارستان که حالم خوب نیست منم تنهایی نمیدونستم باید چیکار کنم. آزمایش داد و . غروبش بهم گفت که حالش بهتر شده منم سبک تر شدم. این روزا اگه دروغ نگم خیلی سخت میگذره. ولی به خودم قول دادم کمتر فکر و خیال کنم تا روحم آروم باشه چون میدونم اگه روحم آروم باشه همه چی آرامش داره و خوب پیش میره. مامانم امروز زنگ زده میگه پری دلم برات تنگ شده بیا اینجا این تعطیلات رو. بار دیگر خطابم کن.

khoj.blogfa.com

حرفهای نا گفته - مهر

http://www.khoj.blogfa.com/post-116.aspx

خط خطی روی کاغذهایی که سفید بود. دوباره بعد از مدتها این زن دیونه مینویسه که مثل همیشه خوبم. امروز اومدم تو دفترم شعر بنویسم. فقط اینکه چیزی بنویسم تا آروم بشم. خیلی وقته آرامش سوم یه گوشه ای جا گذاتمش و براش هیچ کاری نکردم و دستم به نوشتن نرفت. دفترم رو باز کردم خودکارو برداشتم که دیدم دستم جوهری شد. فکر کنم از دیدن من ذوق زده شده بود و این اشک شوق بود. بهم با زبون بی زبونی حالی کرد کجا بودی ! یه ماه از پاییز هم داره میگذره تو الان اومدی سراغ من! حتما شاید باید این اتفاق می افتاد تا من به خودم بیام.

mattarsak.blogfa.com

مترسک و صحرا -

http://www.mattarsak.blogfa.com/post-94.aspx

مترسک ناز میکند کلاغها فریاد میرنند و من . سکوت میکنم.این مزرعه ی زندگی من است خشک و بی نشان. آدمها هرگز کسانی که دوست دارند. که دیگر کنارشان نباشند! نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۱ساعت 19:3 توسط صحرا. شعر شاید رهگذری باشد رقصان و سر به هوا اما بر جان شاعر رد پایش می ماند وقتی می آید می گذرد. غمگین در ژرف این حصار. به یاد من باش. به نام تک سوار راه بی پایان عشق. دختری به طعم خاک. امروز از سادگی خود گریستم. یکی از همین مریمی ها. خاک بر سرت دانشگاه. روزهای بیست و چند سالگیم.

s_g_poem.persianblog.ir

س مثل سارا

http://s_g_poem.persianblog.ir/1389/5

ای دو سه تا کوچه زما دورتر. نویسنده : سحر گرایی نژاد. ساعت ۸:٢٩ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ٥ امرداد ۱۳۸٩. فاصله افتاده میان قدمت با زمین. گم شده در گوشه ای از وسعت دنیا .زمین. خسته از آوردن نام تو در آینده ها. گم شده در سایه دلتنگی ما خنده ها. گوشه ای از غربت تاریخی و با نام دین. نام تو قرآن سر نیزه شده نازنین! آخر تاریخ/ فرود آمدی و بد نشد. صیغه غایب /به وجود آمدی و بد نشد! مردمی از ترس که در پشت تو پنهان شدند. نام تو بردند وبه هر شکل مسلمان شدند. نام تو بردند و به نام تو خدا کشته شد. خون خدا چشم ترت را گرفت.

karentinia.blogfa.com

Ye Bo0se Ko0cho0lo0 - چه.................طور؟!؟!؟

http://www.karentinia.blogfa.com/post-124.aspx

The life is a big sin. با عدم احتساب دقیق دقیقه ها. فکر می کنم همین موقع ها بود. که زنگ می زدم و پشت خطت می ماندم. تا صبح که خواب به چشمم نیامد. بعد از آن هم که انکار خونسردانه ات دردی را دوا نکرد. و من از آن شب تا به الآن. مدام با خودم فکر می کنم. پس آن حرف ها. آن حرف های قشنگ. چه بلایی سرشان آمد؟ چه بلایی سر من آمد؟ با من در خودت چه کردی؟ چه طور کنارم گذاشتی بی هیچ دلیلی. در عرض چند ساعت چه طور من را فروختی. من این همه پستی را چه طور در تو ندیدم. چه طور باورت کردم. تو فقط به من بگو. چه طور ترکم کردی؟

karentinia.blogfa.com

Ye Bo0se Ko0cho0lo0 - غربت نامه

http://www.karentinia.blogfa.com/post-130.aspx

The life is a big sin. لذت ها را تنها بردن. زیبایی ها را تنها دیدن. و چه بدبخنی آزاردهنده ایست. در بهشت تنها بودن. سخت تر از کویر است. در قلب من، همان اندازه عشق است. که در سر آن فاحشه. پن1: ما نیستیم یعنی در کشورمان نیستیم، یعنی غریبیم و این چندان تفاوتی با نیستی ندارد. پن2: حس بدی داریم، روزهایمان مردند. (بی خیال لااقل باید بگم روزهایمان رنگشان پریده اند). پن3: مهم نیست کجای دنیا باشی مهم اینه که ایران نیستی. پنیکی مونده به آخر: می خواستم غیبتمان را یک ساله کنیم، اما دلمان نیامد. وقتی که دیگر نبود.