parbazkon.blogfa.com
پربازکن ... پرنده مردنی ست
http://www.parbazkon.blogfa.com/8608.aspx
پربازکن . پرنده مردنی ست. وقتی ما همه یک نوع می اندیشیم,هیچ یک از ما نمی اندیشد. عرق ریزی روح (نسرین). حرفهایی برای نگفتن (رها). نوشته شده در ساعت ۱۴ بعد از ظهر توسط پرواز. هر چه می خواهم غمت را در سینه پنهان کنم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن. نوشته شده در ساعت ۱۵ بعد از ظهر توسط پرواز. دلم برای باغچه می سوزد. که قلب خود را گم کرده است می ترسم. من از تصور بیهودگی این همه دست. و از تجسم بیگانگی این همه صورت می ترسم. نوشته شده در ساعت ۶ قبل از ظهر توسط پرواز. من خواب دیده ام که کسی می اید.
parbazkon.blogfa.com
پربازکن ... پرنده مردنی ست
http://www.parbazkon.blogfa.com/8602.aspx
پربازکن . پرنده مردنی ست. وقتی ما همه یک نوع می اندیشیم,هیچ یک از ما نمی اندیشد. عرق ریزی روح (نسرین). حرفهایی برای نگفتن (رها). پرنده فقط یک پرنده بود. پرنده گفت : " چه بویی ، چه آفتابی ، آه بهار آمده است. و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت . ". پرنده از ایوان پرید ، مثل پیامی پرید و رفت. پرنده کوچک بود ، پرنده فکر نمیکرد ،. پرنده قرض نداشت پرنده آدمها را نمیشناخت. پرنده روی هوا و بر فراز چراغ های خطر در ارتفاع بی خبری میپرید. و لحظه های آبی را دیوانه وار تجربه میکرد. پرنده ، آه ، فقط یک پرنده بود.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من -
http://www.emtedademan.blogfa.com/post-18.aspx
امتداد لحظه هاي من. چشم ها گشوده می شود. تو نرم نرمک زیبا می شوی و تمنای نیاز را به ذوق می کشانی. من دلم می خواهد همه نجواهای عاشقانه را خاموش کنم تا کائنات در صدای تو محو شود. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۸/۰۲/۰۸ساعت توسط فاطيما. این مطالب نگارشی است از لحظه هایی که تنها با خدایم پر می شوند . هیچ تخیل, مادیت, جسمیت یا انسانی مد نظرم نیست. دست نوشته هاي آخرين ديوانه.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من
http://www.emtedademan.blogfa.com/8611.aspx
امتداد لحظه هاي من. من مي گويم و او مشغول جا دادن كلمات آزاده شده در چاله هاي بي شكل جملات ناگفته ام. خسته شدم .از بودنهايي كه از نبودنها س ر مي ب رند خسته شدم.از خودكشي. كه سردرگم گوشي براي شنيدن بودند خسته شدم.از طلسم هائي كه هواي لبخند. مي كنند خسته شدم.خسته شدم از لاغر شدن اطمينان، كه گاهي اوقات با آنهمه. پريدگيش مرا مي ترساند.از چاپلوسي نگاه هائي كه بر تن هجويات سريده مي شود. شدماز اينكه هيچ كس خواهان نقش خودش نيست خسته شدم.از صداي. گذشته ها بسپارم برايم تازه مي شوي. چه به موقع مي آيي!
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من
http://www.emtedademan.blogfa.com/8612.aspx
امتداد لحظه هاي من. در اين ساعات سياه پوش. كه قداست فردا را به انتظار مي كشند، به اميد چيدن. نگاه مهرآميزي كه كائنات را مي نوازد، تمام روشني ها را نذر تشنگي هاي كويري مي كنم كه بي آسمان شده است. تعبيري براي روزي نيست كه نيازمند خورشيد نباشد به شب مي ميرد. يا خورشيدم باش يا از نو آغازم كن. درونم سرد است و هوايم مي جوشد. ته مانده حوصله ام كافي نيست تا هر نشانه مهر و موم را به مسلخ عرياني بكشانم. كاش انقدر دور نبودي تا راه خانه ات از غبارهاي بي قدمي. بپوسدلبريز از نياز توام. دست نوشته هاي آخرين ديوانه.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من
http://www.emtedademan.blogfa.com/8704.aspx
امتداد لحظه هاي من. حادثه ای در گلوگاه زمان بلعیده می شود و زوزه بادهای یکنواختی، آرامش ساختگی پاشیده بر لحظات را با هجی صدایی که از بینهایت لحظات کمین کرده بر می آید، بر هم می زند. .اندیشه پر پروازی برای اوج ندارد و نیازمند خوابی است برای سبک شدن و فرار از حجم مغزی که. با شمردن دلایل سر ریز شد. اگر حکومت تضاد مرگ و نیستی برچیده میشد، مرگ را برای ماندن در خلسه تهی از دیگری انتخاب می کردم. مثل همه لحظات پر آشوبم ، از تلاطم بیزار می شوم و مسخ. میشوم و مات .کمکم می کنی؟ دست نوشته هاي آخرين ديوانه.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من - تابستون
http://www.emtedademan.blogfa.com/post-15.aspx
امتداد لحظه هاي من. بعضی از روزا مهمتر از روزای دیگه هستند، یه جور نقطه سر خط، حکم یه صندلی بعد از یه روز پر کار و سر پا ایستادن که روش بشینی و همه خستگیتو به باد فراموشی بدی، یه تیکه از این روزا و شبا که از بقیه روزا کنده شده باشه و با تمام رشته هایی نامرئی که به دیگران متصل شده ، فقط و فقط متعلق به تو باشه و به نام تو ثبت شده باشه. ثانیه به ثانیه رو میشمرم، این لحظه ها رو با تام خاک گرفتگیهاش نفس می کشم، متعلق به منه. روزها رو لمس می کنم حتی اگه. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۷/۰۳/۲۸ساعت توسط فاطيما.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من
http://www.emtedademan.blogfa.com/8607.aspx
امتداد لحظه هاي من. تو را با نام خودت می خوانم.سلام. می شناسمت. از هم شعله های سرکشی که از خاکستر امیدم در لحظه های رو به انتها سرکشیدن می گیرد. تو برایم آشنایی. خیلی آشنا. ای عطش روحانی من! تو را سپاس به خاطر همه زیبائی های خودت.آشنای کهن! صحبت برایت زیاد است اما کلمه ها فرار می کنند. بگذار تا همین حد مقروض کلمات بمانم. نوشته شده در جمعه ۱۳۸۶/۰۷/۲۷ساعت توسط فاطيما. برای تو می گویم.برگ برگ دفترم طعم عریانی لحظه هایی است که تابوت وار امیدم را به زوال می برند. دست نوشته هاي آخرين ديوانه.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من
http://www.emtedademan.blogfa.com/8608.aspx
امتداد لحظه هاي من. من از گوشه های چشم تو آغاز شدم. با اشکهای تو سرازیر شدم .امتداد هیاهوی تو هنوز هم با وجود گم شدنم در من بیدار است.حالا که خاکستری ها بی تابم می کنند باز هم اشکهایم طعم نفسهای تو را می گیرد. با نوازش های تو آسمان شب را به بدرقه می نشیند. رنگ مقدس زمین بر می خیزد و تمام آمالهای من دوباره غنچه می دهد. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۶/۰۸/۰۱ساعت توسط فاطيما. این مطالب نگارشی است از لحظه هایی که تنها با خدایم پر می شوند . هیچ تخیل, مادیت, جسمیت یا انسانی مد نظرم نیست. دست نوشته هاي آخرين ديوانه.
emtedademan.blogfa.com
امتداد لحظه هاي من
http://www.emtedademan.blogfa.com/8701.aspx
امتداد لحظه هاي من. اینکه با همه غربت کلمات ردو بدلی یه نگاه آشنا مرهم زخمهای کهنه باشه خیلی تسکین دهنده است .اینکه بین همه دستهای دراز شده یه دست گرمتر از بقیه باشه خیلی دلگرم کننده است.اینکه تو کوچه زندگی با رفتن عابرا یکی نقش ثابت تو زندگی داشته باشه امیدوار کننده است.می خواستم بهت بگم بودنت برام ارزشمنده با تمام نقطه چینای من در مقابل ممتد بودن تو. سر سبز باشی و تولدت مبارک. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۷/۰۱/۱۳ساعت توسط فاطيما. دست نوشته هاي آخرين ديوانه.