sarab-bm.blogfa.com

my-dead-bride.persianblog.ir

عروس مرده من

http://my-dead-bride.persianblog.ir/1393/10

هوای بی سرنگ 2. خیلی از شعرها را با گریه سرودم با چشم های خیس، با بغض های طولانی. خیلی هایشان برایم زخم هایی چرکین و قدیمی اند، خاطراتی که هرگز فراموش نخواهند شد. خیلی هایشان اصفهانند، شب های خوابگاه اند، غربت اند. خیلی هایشان روزهای دربه در به دنبال کارند، تهرانند، شلوغی اند، تنهایی اند. خیلی هایشان کودکی اند، ترسند، سکوتند. خیلی هایشان طغیانند، دردند، دلخوشی اند، عشقند. بخوانید از کتاب «هوای بی سرنگ». گره ی کور بند کفش تو ام! گره ی کور یک کراواتی! هر دومان عقده های مشترکیم توی یک آدم قر و قاطی! 1- از آ...

my-dead-bride.persianblog.ir

برتولوچی با سـ کس اضافی! - عروس مرده من

http://my-dead-bride.persianblog.ir/post/42

برتولوچی با س کس اضافی! برتولوچی با سکس اضافی! نگاهی دیگرتر به فیلم «آخرین تانگو در پاریس» ساخته ی «برناردو برتولوچی» (1971). آن ها به اصرار پائول، حتی اسم یکدیگر را هم نمی دانند و اجازه ندارند چیزی از گذشته ی خود به هم بگویند. فیلم با تأکید بر این رابطه و دو شخصیت مرد و زن ادامه پیدا می کند تا در یک پایانبندی عجیب تر پائول که انگار به جین علاقه پیدا کرده به دست او کشته می شود. از دید من، برتولوچی با آن چیره دستی و هنر منحصر به فردش، در «آخرین تانگو» راه را از همان ابتدا به بیراهه می رود! شاهد این مدعا، ...

7aseman.parsiblog.com

دانلود آهنگ فوق العاده زیبای تو که رفتی با صدای امید محمودی - شعر و احساس

http://7aseman.parsiblog.com/Posts/194/دانلود%20آهنگ%20فوق%20العاده%20زيباي%20تو%20كه%20رفتي%20با%20صداي%20اميد%20محمودي

برای نمازگزار، محب ت فرشتگان و هدایت و ایمان و نور معرفت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]. دانلود آهنگ فوق العاده زیبای تو که رفتی با صدای امید محمودی. شایان نجاتی : جمعه 91/1/25 ساعت 2:0 صبح. ترانه تو که رفتی رو تقدیم میکنم به همه هواداران و دوستانی که همیشه همراه و مشوق من بودند و هستند. ترانه س را:شایان نجاتی. میکس و مسترینگ:آرش پاکزاد. کلیپ تصویری این آهنگ به زودی از شبکه های جهانی موزیک با کارگردانی گروه استار استودیو. تو که رفتی با کیفیت 320. تو که رفتی با کیفیت 198. توی این شبهای دلگیر.

7aseman.parsiblog.com

فروردین 84 - شعر و احساس

http://7aseman.parsiblog.com/Archive/فروردين%2084

از خداوند دانش سودمند بخواهید و ازدانشی که بهره نمی دهد به خدا پناه ببرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]. شایان نجاتی : سه شنبه 84/1/30 ساعت 10:38 عصر. باز امدم بنویسم از امید و ماندن عشقی پا برجا. تو که چشمانت مثل رنگین کمانی بعد بارون بهاره . دستانت به مهربانی خود باران. در افاق نگاهت در انتهای سوسوی چشمانت گم شده ام. این دلم که هدیه خداست برای تو. من کویری سرد بودم از نوازش بارانی بر وجودم بی نصیب. تو همان باران بودی که بر من باریدی. تا من شدم سبزه زار اعجاز وجود پاکت. ان را نمیابم. با تو برای تو!

7aseman.parsiblog.com

جدایی - شعر و احساس

http://7aseman.parsiblog.com/Posts/193/جدايي

خیرى را که آتش دوزخ در پى بود خیر نتوان به حساب آورد ، و شر ى را که پس آن بهشت بود ، شر نتوان وصف کرد . هر نعمتى جز بهشت خوارست ، و هر بلایى جز آتش دوزخ عافیت به شمار . [نهج البلاغه]. شایان نجاتی : شنبه 90/12/20 ساعت 3:24 عصر. نگاه بارونی تو ، غارت زده به باورم. بعد یه عمری عاشقی ، باید که از اینجا برم. من و ببخش که اینروزا ، دستات کمتر میگیرم. من و ببخش که اول حرفات آخر میگیرم. تصویر زرد رفتنم کابوس خواب تو شده. کویر خشک چشم من نقش سراب تو شده. من و ببخش که باور چشمات گم کرده دلم. Style="width:90" onfoc...

7aseman.parsiblog.com

تیر 84 - شعر و احساس

http://7aseman.parsiblog.com/Archive/تير%2084

دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]. شایان نجاتی : شنبه 84/4/25 ساعت 5:55 عصر. تکه ابری شدم در اسمان قلبم. خواستم گذر کنم از غم و سیاهی. وقتی اسمان دلم ابری شد. بارانی باریدم بر اوج محبت. ناگهان از ابری چکیدم بر دریچه محبت. از اوج قلبم تا محبت قطره قطره عشق باریدم. باران محبت چه زیباست. که می شوید کینه ها را. حالا که من باران محبت باریدم. قلبم چه زیبا و با صفا شده. با تشکر از لیلا.

7aseman.parsiblog.com

خرداد84 - شعر و احساس

http://7aseman.parsiblog.com/Archive/خرداد84

فروتنی زیور دانش است . [امام علی علیه السلام]. شایان نجاتی : یکشنبه 84/3/29 ساعت 9:22 عصر. کار ما نیست شناسایی گل سرخ. کار ما شاید این است. که در افسوس گل سرخ. سهم من از گل سرخ. راستش را بگویید عاشقش نشدید. اگر نگاه ما بر گل سرخ اسمانی. عطرش که بر مشام ما میرسد. عطر تمام احساس عاشقان است. سهم تو از گل سرخ. گل سرخ وقتی که مرد و خشکید. ان را رها میکنی یا در ابش میاندازی. سهم ما از گل سرخ. یک زیبایی محض است. زیبایی که حسش بردلها تا ابد می ماند. دلهایتان اسمانی لبهایتان خندان و حضوراتان جاودان. بی تو می میرم.

hamidmosavi3.blogfa.com

تو همچو صبحی و.... - بزرگان کوچک .... the little dignitaries

http://www.hamidmosavi3.blogfa.com/post-43.aspx

تو همچو صبحی و. قافیه اندیشم و دلدار من، گویدم مندیش جز دیدار من. بزرگان کوچک . the little dignitaries. بزرگانی که, تشنه گدایی ستایش اند,. The great men who are thirsty for worship beggarly. پدرانی که منتظرند, چشمان التماس را,. And fathers who are wait for pleader eyes. مادرانی که محبت را, به شرط می فروشند, به نوزادشان. Or Mothers who sell love to babies conditional. خود رشد نایافته کودکند هنوز. They are minor children yet. شاید هم مرده اند از درون. Perhaps they are dead inside. چون شدی بر بامهای آسمان.

my-dead-bride.persianblog.ir

ترانه ای از آرش سیفی در مجله الکترونیکی عقربه - عروس مرده من

http://my-dead-bride.persianblog.ir/post/49

ترانه ای از آرش سیفی در مجله الکترونیکی عقربه. ساعتم زنگ می زنه اما. خواب من روی تخت بیداره. توی چشمام نگا کنی می گی. توی تختم صدای قژ قژ نیست. آدمی مث من چی می فهمه؟ مث یه خرس قطبی پیرم. بس که سرمای خونه بی رحمه! سردمه، باد خونه مو ب رده. وسط تیر، حس د ی دارم! چار ماهه که نیستی و هر شب. مث یه گرگ پیر بیدارم. تا خود صبح زوزه می کشم و. دست و پاهام دائما خوابه. من می گم: «عاشقم» ولی دکتر. میگه که عل تش از اعصابه! مث معتادا دائم الضعفم. توی چاییم قند حل کردم. تا که از تخت هی زمین نخورم. چار ماهه که نیستی اما.

hanie-mirsaeed.blogfa.com

تراوشات یک ذهن مشوش -

http://www.hanie-mirsaeed.blogfa.com/post-4.aspx

تراوشات یک ذهن مشوش. دخیل هرشبه اش را گره به آن پل زد. همان پلی که نشست و به چشم او زل زد. قرار اولشان را به خاطرش آورد. چه بی بهانه نشستند و او تفال زد. و خواجه گفت که پایان دوری ات آمد. برای عرض ارادت دو شاخه ی گل زد. به موی دخترک و گفت چشم بد از تو. همیشه دور به رختش چهار تا قل زد. و رفت دخترک و پیش سرنوشتش ماند. پسر نشست و به یادش دو شیشه الکل زد. سه سال منتظرش شد سی و سه تا پل را. مرور کرد و به آن جای خالی اش زل زد. نوشته شده در یکشنبه ۳ مهر۱۳۹۰ساعت 19:38 توسط حانیه میرسعید قاضی. رویا هایم را باد برد.