sanaman.roomfa.com

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - آرشیو موضوعی

http://majidazizi.roomfa.com/Category/1

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. زمان های قديم وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک! ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد ‌ همه قبول کردند. ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک . دو . سه ! همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند. دختر سی دی فروش. هفته اول تیر 1393.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - آرشیو موضوعی

http://majidazizi.roomfa.com/Category/10

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. My mom only had one eye. I hated her… she was such an embarrassment. مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود. She cooked for students and teachers to support the family. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت. There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - آرشیو موضوعی

http://majidazizi.roomfa.com/Category/6

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. که از خودش تنفر داشت. که از تمام دنيا تنفر داشت. و فقط يکنفر را دوست داشت. و با او چنين گفته بود. Laquo; اگر روزي قادر به ديدن باشم. حتي اگر فقط براي يک لحظه. بتوانم دنيا را ببينم. توخواهی بود ». و چنين شد که آمد آن روزي. که يک نفر پيدا شد. که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا. و دختر آسمان را ديد و زمين را. رودخانه ها و درختها را. آدميان و پرنده ها را.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - کوروش کبیر

http://majidazizi.roomfa.com/post/46

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم. کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من. زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک. برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق. بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی. ارسال شده در تاريخ : سی ام خرداد 1393 : توسط : " majid azizi. دختر سی دی فروش. هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست! داستانی کوچک برای دلی بزرگ. عاشقانه و غم انگیز.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - آرشیو موضوعی

http://majidazizi.roomfa.com/Category/8

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. پرستاری به او گفت: شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید. پیرمرد جواب داد:متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد. پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟ پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت: اما من که او را مي شناسم. دختر سی دی فروش. عاشقانه و غم انگیز.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - پیرمرد و دختر2

http://majidazizi.roomfa.com/post/45

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود. دختری جوان ،رو به روی او ، چشم از گلها بر نمیداشت. وقتی به ایستگاه رسیدند ، پیرمرد بلند شد و دسته گل را به دختر داد و گفت: ( میدانم از این گلها خوشت آمده ، به زنم میگویم ، دادمشان به تو . گمانم او هم خوشحال میشود. دختر جوان دسته گل را گرفت و پیرمرد را نگاه کرد که از پله های اتوبوس پائین می رفت و.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - آرشیو موضوعی

http://majidazizi.roomfa.com/Category/4

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. تا حالا شده عاشق بشين؟ ميدونين عشق چه رنگيه؟ ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟ ميدونين عشق چه بويي داره؟ ميدونين عاشق چه شکليه؟ ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟ مدونين قلب عاشق براي چي ميزنه؟ ميدونين قلب عاشق براي کي ميزنه؟ اگه جواب اين همه سئوال رو ميخواين! مطلب زير رو بخونين.خيلي جالب و آموزندس. همه چي با يک نگاه شروع ميشه. دختر سی دی فروش. عاشقانه و غم انگیز.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین

http://majidazizi.roomfa.com/p/2

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. زمان های قديم وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک! ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد ‌ همه قبول کردند. ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک . دو . سه ! همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند. که از خودش تنفر داشت. یک بار دیگر...

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - حکمت روزگار

http://majidazizi.roomfa.com/post/53

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت. خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا ، پسر وحشتزده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد. کشاورز اسکاتلندی گفت: برای کاری که.

majidazizi.roomfa.com

داستان های عاشقانه و غمگین - مادر

http://majidazizi.roomfa.com/post/47

داستان های عاشقانه و غمگین. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. مادری که دنیا هیچوقت اورا فراموش نمیکند. يک بچه اينجاست . . بچه زنده است . ارسال شده در تاريخ : سی ام خرداد 1393 : توسط : " majid azizi. عشق گفت:من بودم که اورادرخودنگاه داشتم دست گفت:من بودم که دست اورالمس کردم دل گفت:من بودم که سالها رنج کشيدم واورادرآشيانه جادادم ولب گفت:اگرمن نبودم که بگويم دوستت دارم تلاش شما بي فايده بود. دختر سی دی فروش. عاشقانه و غم انگیز.