sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - شاکی ام خیلی
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-28.aspx
خنده و ماتم ما نیست برابر با هم. خنده ی صبح دمی گریه ی شب هست پسش. آن روز که چشم به جهان گشودم بر این باور بودم که این نیز عرشی دیگر است.چه گویم که انگار از عرش به فرش رانده شدم. فلسفه ی این خلقت برای این بنده ی حقیر چه بود؟ کس ندانست که تقدیر چه بازیها رقم زد و زین پس نیز خواهد زد. در عجبم که من ملک بودم و فردوس برین جایم بود.این دنیا را بحر چه ساختند برای چون منی هنوز هم ندانم. گفتند میگویی هرکه در این بزم مقرب تر است.جام بلا بیشترش میدهند. آن قربت را جز این غربت نیافتم. هنوزم در بوته ی سودای توام؟
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - و امـــــــــا عشق 2
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-16.aspx
و اما عشق 2. باز شبي ديگر.اما اين شب. من در كلاس و استاد در خيال! اينبار اول و آخر منم.من! پرسيدمش :آيين اين مهر چيست؟ بگفتم:يا علي گفتم.عشق چيست؟ بگفتم:دين و ايمان همه رفتند.شعار ماند! رسم اين آيين چيست؟ بگفتم:از عشقي كه گفتي برايم تنها عذاب ماند.اين چيست؟ بگفتم:از صداقت تنها برايم خيال ماند.عاملش كيست؟ بگفتم:حق به ناحق رنگ باخت.دليلش چيست؟ بگفتم:بي گناهي بيشترين گناه شد! بگفتم:راستي نهان شد.آبادي ويران شد.انديشمند در بند شد.علتش چيست؟ بگفتم:از عدالت تنها برايم يك نام ماند.اين چيست؟ التماس دعا . ياحق.
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - بازگشت
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-34.aspx
احساس غربت رو میشه اینجا حس کرد .چقدر با واژه ها غریبه شدم.من همون قریب دیروز و غریبه ی امروزم که دست به قلم شدم برای نوشتن. سخته بعد مدت ها برقراری ارتباط با واژه ها.موضوعات مختلفی تو ذهنم بالا و پایین میره و اینقدر سرعتشون زیاده که نمیتونم یکیشون رو بگیرم و بهش بگم بشین میخوام از تو بگم! به خودم قول دادم مطلب عقیدتی-سیاسی-اجتماعی-انتقادی ننویسم! امکان داره قلممون به جا جوهر سوزن داشته باشه کسی جیز بشه! مطلب احساسی هم خیلی وقته دورش یه خط قرمز کشیدم! اونم دوست ندارم دیگه! چقدر دایره ی افکارم بردش کم شده!
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - کوروش بخواب که ما ز شرم خود را به خواب زده ایم!!
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-33.aspx
کوروش بخواب که ما ز شرم خود را به خواب زده ایم! نمیدانم یکباره به کدامین بلای آسمانی دچار شدیم که ایران مهد شیران و دلیران یکباره. به مهد درندگان تبدیل شد! سخن نه ز سیاست است و نه ز دیانت! سخن از فاجعه ی بشریت است آن هم در اینجا! وطن همیشه سرافراز من! چه شد ایرانم را؟ که در ان گشت امنیت اخلاقی میگذارند به واسطه ی امر به معروف و نهی از منکر! غافل از اینکه خود مراحلی دارد و شرایط و ضوابطی. که از این امر خطیر نیز ما تنها مرحله ی آخر آن و آن هم از نوع بی ابرو کردن مردم را پیش گرفتیم! امنیت با در بند کردن زنان.
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - سلام
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-27.aspx
سلام به همه ی دوستان همراه خودم. دوباره میخوام مطلب بنویسم. گفتم بدونین که هستم. دوباره از نو آغاز شدم. نوشته شده در دوشنبه یکم شهریور ۱۳۸۹ساعت ۱۹:۳۵ بعد از ظهر توسط ساجده. کوروش بخواب که ما ز شرم خود را به خواب زده ایم! امین نامه قسمت چهارم- استاد آن تایم! امین نامه قسمت دوم- سبد گلی در بیمارستان.سکانس اول. واما عشق.قسمت آخر.تولد. آخرین پست سال 88. اون درخت سربلند پرغرور كه سرش داره به خورشيد ميرسه منم منم. آن روزها.در بلاگر.خودم. وب سایت شخصی مهدی شادکار. میان تیتر.(سایت شخصی مهرداد قربانی).
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - و امـــــــــا عشق 4
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-21.aspx
و اما عشق 4. باز درسي ديگر ز استاد! بي تاب و بي قرارم اينبار در محضر استاد. گفتمش: از عشق بي تاب است دل! زين سخن هر روز و هر لحظه پريشان است دل! گفت: اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال. مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش. يم برد ز دست صبر نايد ز هيچ عاشق مست! گفت: امتحان كرديم و دانسته. به صبوري گشاده شد بسته. گفتمش:ديده و دل را بسپردم به طوفان بلا! گفت: سعي نابرده در اين ره به جايي نرسي. مزد اگر ميطلبي طاعت استاد ببر! گفتمش:درس عشقت تنها خوابي بود و بس.همچو نقش سرابي بود و بس! آخرین پست سال 88.
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - او و معشوقش
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-30.aspx
آنگاه که در توصیف فردی واژه ها کم ارزش میشوند.آنگاه که سر تعظیم بر پیشگاهش فرود می آوری.آنگاه که زبانت از توصیف قاصر میشود.آنگاه که حتی کاینات به حرمت پاکی ات سر تعظیم بر مخلوقی فرود می آورندزمانی است که تجلی از پرتو حق را در مخلوقی نظاره میکنی.و آن زمانی است که حتی فرشتگان نیز از عرش بر شما سجده میکنند. آن زمان به لطف معشوق از کره ی خاکی و از بند تعلقات رها میشوی.عرش را طی میکنی.پیامبر زمان خود میشوی.عروج میکنی .بر در بهشت حلقه میکوبی.و رخصت ورود را به سبب لطف معشوق میابی. وقتی کسی رو دوست داری حاضر نیس...
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - به تو اي دوست سلام!
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-15.aspx
به تو اي دوست سلام! باز دست به قلم شدم براي نوشتن! باز نيمه شب و در انتظار سحر! هميشه گفتم و باز ميگم.شروع رو دوست دارم اما پايان رو نه! پس شروع ميكنم با نام او و با ياد تو! دوست من به يادت سخن آغاز كردم! به تو دوست.به تويي كه چنين زيبا نامي بر تو گذاشتم! برايت مينويسم.تو هم برايم بنگار. من عموما روي صحبتم با خودم بوده.بر خود مينگاشتم براي يادآوري.در حكم تلنگر به خود.اما اين بار برايت مينويسم كه تو باشي تلنگري بر من! يعني دنيا دنيا خاطره براي من! تو يكي نيستي.بسياري! اما خطابم به يك به يك است. اون درخت س...
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - و امـــــــــا عشق 3
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-17.aspx
و اما عشق 3. تو بر من اي فلك بي داد كردي. دل شاد مرا نا شاد كردي. شكستي در گلويم ساز و آه. نصيبم ناله و فرياد كردي. نوشته شده در جمعه دهم مهر ۱۳۸۸ساعت ۱۱:۵۰ قبل از ظهر توسط ساجده. کوروش بخواب که ما ز شرم خود را به خواب زده ایم! امین نامه قسمت چهارم- استاد آن تایم! امین نامه قسمت دوم- سبد گلی در بیمارستان.سکانس اول. واما عشق.قسمت آخر.تولد. آخرین پست سال 88. اون درخت سربلند پرغرور كه سرش داره به خورشيد ميرسه منم منم. آن روزها.در بلاگر.خودم. وب سایت شخصی مهدی شادکار. میان تیتر.(سایت شخصی مهرداد قربانی).
sajijoon.blogfa.com
آن روزها... - امين نامه...قسمت اول...رشيد پور در كلاس كنكور!
http://www.sajijoon.blogfa.com/post-23.aspx
امين نامه.قسمت اول.رشيد پور در كلاس كنكور! عرض كنم كه اگه قرار به نوشتن امين نامه بطور كامل با ذكر جزييات باشه .از سفرنامه ناصرخسرو قطعا. گوي سبقت را خواهيم روبود.اما به صورت خلاصه مروري بر خاطرات خواهيم داشت. 12 تير ماه سال 83 ساعت 10/30 صبح.هوا خيلي گرم.اولين جلسه ي كلاس كنكور براي يكي از دروس. البته فكر نكنيد كه ما بلانسبت خودمون! همسن جناب خر شاه عباس هستيم! ما پيشرفته بوديم و خيلي زوود شروع كرديم. يك دروازه ي خاكستري كوچيك.4 تا پله رو به پايين.و بعد يك حياط بزرگ.شلوغ. ونكته ي مهمتر خود استاد! رشيد پ...
SOCIAL ENGAGEMENT