rezamakhmalbaf.persianblog.ir

mehdi1360.persianblog.ir

جریان وجود - آشفته در سفر

http://mehdi1360.persianblog.ir/post/119

حال نوشته های من. ویران شود این شهر که می خانه ندارد. ای وای از این شهر که دیوانه ندارد. می کشم اش اما نمیمیرد. طبیعی بودن حادثه کربلا. به چرک نشته ام. پروانه مستمند را شمع نسوخت. آن سوخت که شمع را چنین می افروخت. جامعه ما و انتخابات. درون آزرده از خود. نسل بی حاصل، عمر بی حاصل. درون آزرده از خود. Hey Muslims, they are playing with you. حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال. من به این محتاجم. تمام مشکل ما دور شدن از خدا و خودمونه. ما ز یاران چشم یاری داشتیم. چشمان پر از غبار را باید با خودش شست و به وجودت مراجعه ...

sara_d.persianblog.ir

سرزمین آفتاب

http://sara_d.persianblog.ir/1387/9

من و ام اس. چه زود میگذره این ساعتها و روزها و هفته ها - با شادی و غم - آرام و پر صدا - هر طور که باشه بلاخره به شب میرسه و عمر شب هم کوتاهه - چه زود میگذره عمر آدم . خداوندا - من نمیدانم هدفت از آفرینش من چه بود و نمیدانم که تا امروز چندبار از خلقت من خشنود و چندین هزار بار نا امید شده ای! همیشه در فکر و قلب من هستی و صدایت را هم میشنوم که میگویی این چه با من بودنی است که راهی را میروی که ترا به من نمیرساند؟ این را به فال نیک گرفته ام . میخواهم یک آرزو بکنم - و تو اگر صدای مرا میشنوی کاش که برآورده اش ک...

mehdi1360.persianblog.ir

می کشم اش اما نمیمیرد. - آشفته در سفر

http://mehdi1360.persianblog.ir/post/115

حال نوشته های من. ویران شود این شهر که می خانه ندارد. ای وای از این شهر که دیوانه ندارد. می کشم اش اما نمیمیرد. طبیعی بودن حادثه کربلا. به چرک نشته ام. پروانه مستمند را شمع نسوخت. آن سوخت که شمع را چنین می افروخت. جامعه ما و انتخابات. درون آزرده از خود. نسل بی حاصل، عمر بی حاصل. درون آزرده از خود. Hey Muslims, they are playing with you. حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال. من به این محتاجم. تمام مشکل ما دور شدن از خدا و خودمونه. ما ز یاران چشم یاری داشتیم. می کشم اش اما نمیمیرد. پن1: زندگی ما شده شبیه این عکس.

mehdi1360.persianblog.ir

درون آزرده از خود - آشفته در سفر

http://mehdi1360.persianblog.ir/post/108

حال نوشته های من. ویران شود این شهر که می خانه ندارد. ای وای از این شهر که دیوانه ندارد. می کشم اش اما نمیمیرد. طبیعی بودن حادثه کربلا. به چرک نشته ام. پروانه مستمند را شمع نسوخت. آن سوخت که شمع را چنین می افروخت. جامعه ما و انتخابات. درون آزرده از خود. نسل بی حاصل، عمر بی حاصل. درون آزرده از خود. Hey Muslims, they are playing with you. حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال. من به این محتاجم. تمام مشکل ما دور شدن از خدا و خودمونه. ما ز یاران چشم یاری داشتیم. درون آزرده از خود. سرنوشت بیهوده ایست. نگرانی و آلو...

mehdi1360.persianblog.ir

آشفته در سفر

http://mehdi1360.persianblog.ir/archive

حال نوشته های من. ویران شود این شهر که می خانه ندارد. ای وای از این شهر که دیوانه ندارد. می کشم اش اما نمیمیرد. طبیعی بودن حادثه کربلا. به چرک نشته ام. پروانه مستمند را شمع نسوخت. آن سوخت که شمع را چنین می افروخت. جامعه ما و انتخابات. درون آزرده از خود. نسل بی حاصل، عمر بی حاصل. درون آزرده از خود. Hey Muslims, they are playing with you. حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال. من به این محتاجم. تمام مشکل ما دور شدن از خدا و خودمونه. ما ز یاران چشم یاری داشتیم. حال نوشته های من. می کشم اش اما نمیمیرد. به چرک نشته ام.

sara_d.persianblog.ir

سرزمین آفتاب

http://sara_d.persianblog.ir/1388/9

من و ام اس. خدا رو شکر .خوبم. دیگه چیزی نمونده. دکتر تاریخ 9 دی ماه برای من گذاشته .همه چیز عوض میشه و قطعن بهتر و بهتر میشه . مسافر کوچولوم از راه میرسه . فردا آخرین روز کاری منه! این دوران هم گذشت و چه زود گذشت . با کلی خاطره از تاریخ 82/11/18 که برای اولین بار اومدم توی این شرکت تا فردا که آخرین روز کاریمه! بازهم رضا مسافره بازهم دلم گرفته . دوست ندارم بره ولی دست من نیست و چاره ای ندارم. کمتر حرف بزنم بهتره . میترسم باز فکرم به بیراهه بره . هنوز هم مث همیشه التماس دعا دارم . پيام هاي ديگران .

sara_d.persianblog.ir

سرزمین آفتاب

http://sara_d.persianblog.ir/1387/10

من و ام اس. جمعه - کارتون ساعت 2 "مهاجران". جمعه نهار خونه مادر بزرگ رضا بودیم . ساعت سه بعدازظهر کانال یک کارتون انتخابی من " مهاجران " را پخش کرد . پای تلویزیون نشسته بودم و با تمام وجود از دیدن لوسیمی و ک یت کیف میکردم با اینکه اون قسمت شاد هم نبود! یه دفعه پرت شدم به سالها پیش نمیدونم 20 سال یا کمتر و بیشتر که جمعه ها میرفتیم خونه آقاجون خودم با همه عموها دور هم بودیم توی اون خونه کوچیک آقاجونم انقد سر و صدا میکردیم که مامانها دعا میکردن زودتر کارتون شروع شه تا از سر و صدای ما راحت شن!

sara_d.persianblog.ir

سرزمین آفتاب

http://sara_d.persianblog.ir/1387/4

من و ام اس. چقدر زود میگذره ، تا چشم بهم بزنی دو ماهه دیگه هم گذشته و شرایط جدید زندگی ما شروع میشه. خیلی کار مونده که باید انجام بشه و من امیدوارم که همه کارها برای اون دقیقه آخر نمونه . پيام هاي ديگران . 1588;نبه ۸ تیر ۱۳۸٧ - سارا.

sara_d.persianblog.ir

سرزمین آفتاب

http://sara_d.persianblog.ir/1387/12

من و ام اس. به نام خدای هستی بخش. یه قصه تلخ . بچه بودم تقرین 2 ساله بودم که عروسی عمو کوچیکم شد. اولین عروسی بود که توی زندگیم دیدم. اواخر بهمن 62 بود . انقدر ذوق داشتم که با همون زبان بچگی هرجا که میرفتم داد میزدم عروس اومد! نگاهم ازش بر نمیداشتم تاجائیکه حتی وقتی عکاس داشت از خانوادمون با عروس و داماد عکس میگرفت همه رو به دوربین هستند به غیر از یک دختر 2 ساله که هنوز هم داره عروس نگاه میکنه . دوست داریم وقتی اونها میان خونه بیایم پیششون یا نه! مهربون بود و ساده ساده! خیلی زود بود - خیلی جوون بود - خیل...

sara_d.persianblog.ir

سرزمین آفتاب

http://sara_d.persianblog.ir/1387/5

من و ام اس. تو منو دوست داری! اینو یهویی وقتهایی که فکر میکنم حواست به من نیست ، می فهمم! یه روزهایی فکر میکنم با اینکه توی قلب من و زیر پوست من هستی اما از من دوری! روزهایی که فکر میکنم اصلن واست مهم نیست که من چی میگم چی میخوام چی به سرم میاد و چقدر ظرفیتم رو به اتمامه هی صدات میکنم ، بعد یهو میبینم انگار به جای من جواب یکی دیگه رو دادی! یهو ازت دور میشم ، میگم دوستت دارما! ولی با عملم خلافش نشون میدم ، انگار فقط با زبون گفتن کافیه! انگار که میخوام خودم سبک کنم و بگم من کوتاهی نکردم! آره ، میدونم اول و...