rahebeye-kuchak.blogfa.com
پرسه تا حوالی زندگیپرسه تا حوالی زندگی - " حال ام " خوب است اما " گذشته ام " درد میکند .....
http://rahebeye-kuchak.blogfa.com/
پرسه تا حوالی زندگی - " حال ام " خوب است اما " گذشته ام " درد میکند .....
http://rahebeye-kuchak.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
16
SSL
EXTERNAL LINKS
22
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.266 sec
SCORE
6.2
پرسه تا حوالی زندگی | rahebeye-kuchak.blogfa.com Reviews
https://rahebeye-kuchak.blogfa.com
پرسه تا حوالی زندگی - " حال ام " خوب است اما " گذشته ام " درد میکند .....
پرسه تا حوالی زندگی
http://www.rahebeye-kuchak.blogfa.com/1393/12
پرسه تا حوالی زندگی. حال ام خوب است اما گذشته ام درد میکند . یه دانه کیجا :*. دستم میبرم بالا، میگم: استاد من بخونم؟ دارم در مدح محیط رستوران صحبت میکنم، حینی که دارم تکه مرغم رو ورمیدارم خیلی یهویی میگه: پرسه چقد حالت خوب شده. سرم میارم بالا و نگاش میکنم، ادامه میده: ن رو س نیستی، آرومی، دیگه اون گوشی لعنتی همش دستت نیست که من حرص بخورم. سرم تکون میدم که یعنی ادامه بده، میگه: تنش داشتی. خیلی برات خوشحالم که آرومی. جمعه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۳ [. روحیه ام در دست تعمیر است. اهدای عضو، اهدای زندگی.
پرسه تا حوالی زندگی
http://www.rahebeye-kuchak.blogfa.com/1392/01
پرسه تا حوالی زندگی. حال ام خوب است اما گذشته ام درد میکند . یعنی من هی همش دور شماها بگردم که انقد ماهیییییییید همتون :ایکس. خیلی خیلی شرمنده میفرمایید که هی جویای حال من هستید . خیلی مرسی از همتون :ایکس. کاش دنیای واقعی هم انقد قشنگ بود . شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۲ [. روحیه ام در دست تعمیر است. اهدای عضو، اهدای زندگی.
پرسه تا حوالی زندگی - خیلی ام حالم خوب ِ
http://www.rahebeye-kuchak.blogfa.com/post/27
پرسه تا حوالی زندگی. حال ام خوب است اما گذشته ام درد میکند . خیلی ام حالم خوب. عصر امروز ساعت هفت، استرس؟ خیلی شیک و رسمی مانتوی جلو بازم و مقنعه سورمه ای رنگ این هفته رو با با کیف سورمه ای گوچی ام ست کردم رفتم. در ورودی رو که باز میکردم دعا کردم که این سری اوضاع اکی پیش بره . سر ساعت اونجا بودم. خوب یه سری ها که رفتاراشون اکی بود و یه سری ها هم موضع اشون از قبل روشن شده بود برام، س منم عین خودشون رفتار میکردم، من هیچ موقع آدم توضیح دادن نیستم به خصوص مسائل شخصیم! انی وی. اینجا برگشتنم دلیل مالی ندار...
پرسه تا حوالی زندگی
http://www.rahebeye-kuchak.blogfa.com/1392/02
پرسه تا حوالی زندگی. حال ام خوب است اما گذشته ام درد میکند . مدیونید ف ش بارم کنید :دی. Http:/ galexii.blogfa.com/. شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۲ [. روحیه ام در دست تعمیر است. اهدای عضو، اهدای زندگی.
پرسه تا حوالی زندگی - از سری کلاس های اسناد
http://www.rahebeye-kuchak.blogfa.com/post/26
پرسه تا حوالی زندگی. حال ام خوب است اما گذشته ام درد میکند . از سری کلاس های اسناد. رسیدیم به ترجمه سند طلاق، استاد میگه من یه دوستی دارم که با همسرش رفته بودن شیراز، بعد وقتی برمیگردن تهران، خانومه به همسرش میگه که عع من هنوز چشمم رو اون مانتوعه موند، کاش میگرفتم. بعد آقاهه خیلی سورپرایز طور برای فرداش بلیط میگیره و دوتایی میرن مانتو رو میخرن و برمیگردن تهران. حالا همه میگن عع، چرا؟ برای چی و اینا؟ استاد میگه بچه ها این برای شمایی میگم که سن اتون کمتر! آدرس وبلاگت رو ش یر پلیز :*. اهدای عضو، اهدای زندگی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
16
و شاید برای آخرین بار - غده ی سرطانی
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-481.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. از دیروز حالم بده, خیلی بد. اتفاقات زیادی افتاده, هم خوب, هم بد. اما از دیروز تحت فشار شدید روحی و عصبی هستم. کاش یکی بود می تونستم باهاش حرف بزنم و همه چیو بهش بگم. اگه گذرتون به اینجا افتاد, اگه دلتون خواست, لطفا واسم دعا کنید, از خداتون برام آرامش بخواید. قلبم درد قلبم داره داغونم می کنه. تاریخ یکشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 16:35 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ به اجبار ازدواج کرده ام!
و شاید برای آخرین بار
http://www.madamkameliya.blogfa.com/9312.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ جمعه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 16:48 نویسنده هدیه. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ یکشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 11:42 نویسنده هدیه. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ پنجشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 17:43 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! حسرت های دیروز و بغض های امروز.
و شاید برای آخرین بار - عشق
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-390.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. عشق موجود عجیبی ست. و از اینکه به او شک کنند, و یا او را مورد امتحان قرار دهند, سخت بیزار است! تاریخ چهارشنبه سوم تیر ۱۳۹۴ساعت 10:52 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! بهانه ای برای زندگی ندارم. تنها چیزی که برایم مانده است حسرت های کودکیم را فریاد می کند! حسرت های دیروز و بغض های امروز.
و شاید برای آخرین بار - از همه جا
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-479.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ پنجشنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 20:42 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! بهانه ای برای زندگی ندارم. تنها چیزی که برایم مانده است حسرت های کودکیم را فریاد می کند! حسرت های دیروز و بغض های امروز. می نویسم تا شاید ذره ای آرام گیرم. فقط ذره ای! شاهزاده ی محبوب من*.
و شاید برای آخرین بار
http://www.madamkameliya.blogfa.com/9402.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:30 نویسنده هدیه. الهی من فداتون بشم. چقد بدم که نگرانتون کردم. الان بهترم, یعنی راستش دیروز دیده عزراییل داره جلوم رژه میره! نفسم بالا نمی اومد و می لرزیدم. نمی دونستم چیکار کنم و به کی زنگ بزنم. یاد شما افتادم, با گوشی و نت گازوییلیم اومدم و اون پستو گذاشتم, بعدش دراز به دراز افتادم. دوستتون دارم, خیلی زیاد. تاریخ سه شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 0:25 نویسنده هدیه.
و شاید برای آخرین بار - شرح ماجرا
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-483.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:30 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! بهانه ای برای زندگی ندارم. تنها چیزی که برایم مانده است حسرت های کودکیم را فریاد می کند! حسرت های دیروز و بغض های امروز. می نویسم تا شاید ذره ای آرام گیرم. فقط ذره ای! شاهزاده ی محبوب من*.
و شاید برای آخرین بار - راست و دروغ
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-477.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ یکشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 11:42 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! بهانه ای برای زندگی ندارم. تنها چیزی که برایم مانده است حسرت های کودکیم را فریاد می کند! حسرت های دیروز و بغض های امروز. می نویسم تا شاید ذره ای آرام گیرم. فقط ذره ای! شاهزاده ی محبوب من*.
و شاید برای آخرین بار
http://www.madamkameliya.blogfa.com/9210.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۲ساعت 22:13 نویسنده هدیه. ادامه مطلب فعلا بدون رمز. تاریخ سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲ساعت 18:5 نویسنده هدیه. کاش مال من بودی! ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ دوشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۲ساعت 22:53 نویسنده هدیه. هیشکی به سکوت آدم نمی رسه! همه منتظرن به فریاد آدم برسن! تاریخ چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۲ساعت 23:6 نویسنده هدیه. سلام عزیزای دل، حالتون خوبه؟ در ضمن یادم نمیاد تا حالا نه من و نه دوستا...
و شاید برای آخرین بار - عیدتون مبارک
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-478.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ جمعه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 16:48 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! بهانه ای برای زندگی ندارم. تنها چیزی که برایم مانده است حسرت های کودکیم را فریاد می کند! حسرت های دیروز و بغض های امروز. می نویسم تا شاید ذره ای آرام گیرم. فقط ذره ای! شاهزاده ی محبوب من*.
و شاید برای آخرین بار - جل الخالق
http://www.madamkameliya.blogfa.com/post-480.aspx
و شاید برای آخرین بار. زخمی ام. به سکوت چشمانم نخند. دل وحشی ام را امان بده. ادامه مطلب بدون رمز. تاریخ دوشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۴ساعت 12:16 نویسنده هدیه. نگاهم می کنی، به خیالت شادم! نگاهم به توست، اما دلم؟ لمسم نکن، نگاهم نکن، حرف نزن. می خواهم رها شوم، پرواز کنم. شاید آسمان، آغوشم کند! به اجبار ازدواج کرده ام! بهانه ای برای زندگی ندارم. تنها چیزی که برایم مانده است حسرت های کودکیم را فریاد می کند! حسرت های دیروز و بغض های امروز. می نویسم تا شاید ذره ای آرام گیرم. فقط ذره ای! شاهزاده ی محبوب من*.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
22
موسسه راه بهروزی دکتر بهروزی
راه اندازی وب سایت رسمی موسسه راه بهروزی. فراخوان مقاله نخستین همایش بین المللی مدیران و رهبران نوآور سازمانهای سرآمد. فراخوان مقاله نخستین همایش بین المللی مدیران و رهبران نوآور سازمانهای سرآمد. موسسه راه بهروزی با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،در نظر دارد نخستین همایش بین المللی مدیران و رهبران نوآور. تاریخ : ۱۳۹۵/۸/۲۴ ادامه مطلب . راه اندازی وب سایت رسمی موسسه راه بهروزی. تاریخ : ۱۳۹۴/۷/۱۵ ادامه مطلب . بوشهر، خیابان شهید عاشوری، جنب هتل یاس، موسسه راه یهروزی. ارسال نظرات و پیشنهادات.
جودی و نازخاتون"خودم وخودت"
جودی و نازخاتونخودم وخودت. میخواهم شنیده شوم مثل تمام آدمهای روی زمین. رها شده در تکرار. قطره ای اشک ازچشمش غلتید وغلتید تا در گوشه ی لبش متوقف شد .با چشمهای پر تمنایش نگاهم کرد وادامه داد:خسته شدم ار قصه ای که شروع کردی وتمامش نمیکنی.ملتمسانه با رگه هایی از خشم گفت:چرا قصه ام را تمام نمیکنی؟ چرا این همه درد ورنج را تمام نمیکنی؟ راست میگفت .چرا من قصه اش را تمام نمیکردم.خودم هم نمیدانستم). چطور این حرف را میزد،مطمئنا آن دو از او عاقلتر بودند،چون این خواست من بود). اما او بی توجه به من گوئی که اصلا وجود ن...
غم،حسرت،تنهایی... سه دوست صمیمی من
غم،حسرت،تنهایی. سه دوست صمیمی من. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۳ساعت 15:3 توسط طناز. با تو زیر بارانم ، چتر برای چه؟ خیال که خیس نمی شود . نوشته شده در سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 21:46 توسط طناز. ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩارم ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﺪﻫﺪ ﻧﻪ ﺑﻮﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ. نوشته شده در دوشنبه ششم آبان ۱۳۹۲ساعت 23:30 توسط طناز. نوشته شده در دوشنبه ششم آبان ۱۳۹۲ساعت 23:21 توسط طناز. عشق یگانه ام است. تولدی در آغازی دیگر. امروز تولد عشق یگانه. این شمع ها را کسی نیست. این بادکنک ها، ریسه ها. این کلاهای قیفی را کسی نیست.
آیتی بهتر از این میخواهید...؟!
آیتی بهتر از این میخواهید؟ روزي شيطان مشغول سجده كردن بود. تو كه از بندگي پروردگارت ساقط شده اي.پس ديگر اين سجده كردنها بهر چيست؟ من از بندگي الله ساقط شده ام! اما آيا خدا هم از خداييش ساقط شده است! خدا در لحظه اكنون ما جاريست،. و هر آنچه كه در ديروز و لحظه اي پيش اتفاق افتاده است، در همان لحظه مرده است. اما اكنون و اين لحظه پاك هستيم،. پس با احساس گناه لحظه اي كه مرده است،. فرصت زندگي را از لحظه اكنونت منع نكن. خدا منتظر است، منتظر بنده اي كه هميشه دير سر قرارش حاضر مي شود. كفش به پا كن و بيا. همه سيب ه...
منتظران (پايگاه مقاومت حضرت زينب (س))
منتظران (پايگاه مقاومت حضرت زينب (س). بیا که جامعه ظهورت را می طلبد. ومشتاقان همه مشتاق دیدارند. نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۱ساعت 12:15 توسط پروانه روستایی. آیا حسین فهمیده فهمیده عمل کرد؟ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۰ساعت 8:29 توسط پروانه روستایی. قیامت حسین فهمیده یقه ما را می گیرد! سال 66 برای اعزام به ستاد مربوطه رفتم ولی از سنم ایراد گرفتند، گفتم: من نیروی ایمان و عشق دارم و شما آن را نمی بینید. می خواهم همسنگر حسین فهمیده باشم تا روز قیامت یقه ما بچه های سیزده ساله را نگیرد.
پرسه تا حوالی زندگی
پرسه تا حوالی زندگی. حال ام خوب است اما گذشته ام درد میکند . Keep calm and carry on. برای من خیلی ایده آل گرا و وسواسی حتی، خیلی حس خوبی که انقد این روزا از خودم راضی ام : ). اصلا همین که این روزا هی مقاله های خوب میخونم، اینکه دوباره مثل سابق تو فیری تایمم چیزای مفید میخونم و یاد میگرم خیلی حس سفیدی داره. اینکه هر روز با یه سری اصطلاح و واژه و برگه و اطلاعات عمومی درگیرم خیلی خوب . دیگه به نظرم یک سال استراحت دادن به موهام کافیه و پیش به سوی رنگ موی کاکائویی لایت : ). چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ [.
Rahe Bhander Sufi Order: News & Views
www.rahebhander.com
www.rahebhander.com
.....روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد
یکشنبه 14 مردادماه سال 1386. پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386. سهشنبه 14 آذرماه سال 1385. روزی که آمدی . شعر نابی بودی ایستاده بر دو پا! آفتاب بهاربا تو آمدند! ورق های روی میز ب ر خوردند! فنجان قهوه پیش رویم،. پیش از آنکه بنوشمش،. و اسب های تابلوی نقاشی. چهار نعل به سوی تاختند! روزی که آمدی ،. طوفان ش د پیکانی آتشین. در نقطه ای از جهان فرود آمد! پیکانی که کودکان ، کلوچه یی عسلی ا ش پنداشتند،. و مردان ن شان شبی مقدس! پنجشنبه 9 آذرماه سال 1385. تا کی باید روزها را تنهایی سپری کنم؟ سهشنبه 9 آبانماه سال 1385.