piishii.mihanblog.com

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster - ♣ زندگی رو لب تیغه! ♣

http://www.fluid-aster.blogfa.com/post-58.aspx

زندگی رو لب تیغه! را می کند لبریز آوایش. می رفتم تا در پایان خودم فرو افتم. از بیراهه لحظه ها، میان دو تاریکی، به من پیوستی. صدای نفس هایم با طرح دوزخی اندامت در آمیخت:. همه تپش هایم از آن تو باد، چهره به شب پیوسته! من از برگریز سرد ستاره ها گذشته ام. تا در خط های عصیانی پیکرت شعله گمشده را بربایم. دستم را به سراسر شب کشیدم. زمزمه نیایش در بیداری انگشتانم تراوید! خوشه فضا را فشردم. قطره های ستاره در تاریکی درونم درخشید! درآهنگ مه آلود نیایش تو را گم کردم. ای تپش هایت شده در بستر پندار من پر پر! یکی بود&#...

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster

http://www.fluid-aster.blogfa.com/9005.aspx

سفر به ماه` ` `. دو شب میگذره از کامل شدن ماه. ماه خیلی ماه شده بود. چشم خیلیا نمی تونست ماه رو ببینه. مآه تنها شده بود. از دالون خونه ها میرفت تو. دست میکشید رو سر همه. یه کم می موند. تا خواب شیرین بچه ها نور بگیره. چتر میشد تا بچه ها برسن پشت رنگین کمون قصه شون. دل مآه. اما. آه از دل ماه. وقتی شکست.وقتی ماه دیگه نرفت تو آسمون. ماه دلش پاره پاره بود و دامنش نشسته به خون. پرند نوشت:دل منم امشب به خون نشسته. ارتباطمون با همه قطع شده. چند وقتی میشه که وصل نمیشه هیچی! ق درتون پر ق در. دعا کنیم برای هم.

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster

http://www.fluid-aster.blogfa.com/9011.aspx

مرگ هم حادثه ای ایست . به نام مهربانترین و تواناترین. می روم در ایوان، تا بپرسم از خود. مادرم سینی چایی در دست. گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من. خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا. پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد. شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین. با خودم می گفتم. زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست. زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست. زندگی ، آبتنی کردن در این رود است. وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم. دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ زندگی درک همین اکنون است.

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster

http://www.fluid-aster.blogfa.com/9112.aspx

از لحظه های سخت عبور میکنیم. همانگونه که از آسان،. و آنچه می ماند تنها تصویر خاطره ها در ذهن سیالی است. ما که سیال زمانیم و خاصیت انسان، که شکل پذیری ست. پا در حوضچه زمان گذاشته ایم. شر شر بی تاب ثانیه ها. مثل شن های ساعت شنی ای که هیچ وقت از نزدیک ندیدم. خیلی موقع ها دلم میخواد زمانی غیر از حساب بودن، برای آرام گرفتن داشت آدم. و زندگی مثل یک مسابقه نبود. این رو خوب میدونم. بیشتر شبیه یک رالیه. گاهی هم فرصت داری. شاید رالی صحرا . و زندگی واقعا همین صحراست. راه و بیراهش خیلی به هم شبیهه. من هم گم شدم.

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster

http://www.fluid-aster.blogfa.com/9102.aspx

ن فرین. به سیاهی. به نام برترین هدای تگر". پرند نوشت : بی منت در آغوشم میهمان بودی ! خدا را به قدر سعادتمندی ارزش های پاکی و صداقت که بی قدرند ش کر. کاش میدانستند آدمها. هریکی تنها که کدام نفس است که به عشق آنان گرم و گرم می شود. از آدم ها بیزار- خسته از انکار خودفروشانه. خنده های برای تنوع. روی دریاچه ترک برداشته دل هاشان. از آدم ها بیزار که اسم آنچه نمیفهمند را گذاشتند نا متعادل! عادتشان یعنی زندگی و درستی. اسلام را از روی اسلام باید شناخت نه مسلمان ، این حقیقتی است. اما حالا . اینجا. با اسمش یکی باشد.

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster

http://www.fluid-aster.blogfa.com/9010.aspx

Life اگر دوباره به دنیا می آمدم. Life. به نام تواناترین مهربان عال م. پر ام از سلااام به شما دوستای پر مهرم. اگر بدوونین کجاست جاتون. عزیزای قشنگم آبجیا و داداشا و داداشیای گلم. این مطلب که اینبار آپ کردم باهاش اینجارو مال من نیست. چون حال دنیای این روزای خودم خیلی خیلی و خیلی از ناحقی ها و نامهربونی ها شکسته. نمیتونستم . و نمیخواستم حال شما رو خراب کنم. چون میدونم اعجاز کلمه ها چقدر زیاده. این مدت نبودم دلیلش همین بود. اما همیشه سر میزدم و از همه خبر میگرفتم. عزیز دل قشنگ من. نرو یا اگه غم بسه شاد بموون.

fluid-aster.blogfa.com

Fluid-Aster

http://www.fluid-aster.blogfa.com/9007.aspx

پاییز رسید.جلیزو ولیزززززز. به نام خدای رنگهای بیشمار. هوا شده کمی سرد. زمین شده پر از برگ. دنگ و دنگ و دنگ. بچه ها به پیش. دنگ و دنگ و دنگ. باز آمد بووووی ماه مدرسه. بوووی بازیهای راه مدرسه. بوی ماه مهر ماه مهربان . خوشبحال راه مدرسه (اینو من میگم). خنده های قاه قاه مدرسه. خوش بگذره به همتون روزهای تکرار نشدنی این سالها. ت ق ت ق د نگ د نگ .زنگ و زنگ.پاشو پاشو دیرت نشه عزیزم * *. دینگ و دینگ. غر و غر. دنگ و دونگ. پنجره رو ببند که بارون گلای فرشو خیس کرد. یه دو فصلی قد بکش تو همین گ لای قالی. لحظه های احس...

vahshat1.blogfa.com

vahshat1.blogfa.com - مجازات ( فصل بیست و سوم ) ( قسمت آخر )

http://vahshat1.blogfa.com/post-27.aspx

مجازات ( فصل بیست و سوم ) ( قسمت آخر ). بالاخره پس از چند روز حکم دستگیری ندا به اتهام قتل میترا صادر میشود .دیگر همه شبهه ها از ذهنم پاک شده و حالا که فکر میکنم میبینم چقدر ساده بودم که نمیتوانستم این معمای به این آسانی را به تنهایی حل کنم .آنطور که از این طرف و آنطرف شنیده ام، روز چهارشنبه اولين جلسه دادگاه برگزار خواهد شد.اما پرنگ بيچاره فعلا به آسايشگاه رواني منتقل شده است . نه ديگه چه اتفاقي ميخواد بيفته؟ با بهنام حرف نزدي؟ چرا يكي دوبار زنگ زد .قرار شد امروز بياد اينجا . خوب چي ميخواي بهش بگي ؟

vahshat1.blogfa.com

vahshat1.blogfa.com - مجازات ( فصل سيزدهم )

http://vahshat1.blogfa.com/post-15.aspx

مجازات ( فصل سيزدهم ). يك هفته است كه به تهران بازگشته ام .چند روزي به نوروز مانده است .ميان همكلاسي هايم شور و هيجان زيادي در جريان است .مريم و نازنين هم فقط از خريد و مسافرت صحبت ميكنند .اما ذهن من تنها از يك عبارت پر است"شادي كيست؟ نميخواستم ذهن مادر بيچاره ام را در گير كنم .بهمين علت موضوع ليلا و شباهتم به او را برايش شرح ندادم .او از تمام دنيا فقط من را دارد و من تنها اميد او در زندگي اش هستم .چه دنياي بي ارزشي! بعد با تعجب سرش را به سمت من ميچرخاند و ميگويد : كسي جواب نميده . هيچي ميخواستم يه سر بي...

vahshat1.blogfa.com

vahshat1.blogfa.com - مجازات ( فصل پانزدهم )

http://vahshat1.blogfa.com/post-19.aspx

مجازات ( فصل پانزدهم ). ندا در خانه باغ بسیار بزرگی در در شمال تهران ساکن است .او هم مثل بیشتر بچه های گروه تنها زندگی میکند .بینی اش به طرز خیلی بدی شکسته است .دور تا دور چشمهایش تیره و کبود شده است .دلم برایش میسوزد .اولین بار است که این حس را نسبت به او پیدا میکنم .روبرویش مینشینم و می گویم :.چرا اینجا تنها زندگی میکنی؟ پس فردا عیده . ظرف میوه را روی میز میگذارد و میگوید : میوه بردارید بچه ها .تعارف نکنید. لبخندی میزنم و میگویم : چه ارث خوبی؟ او هم به سختی لبخندی میزند و میگوید : آره .واقعا. خیاری که ...