saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - دنیا را ببین...
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-54.aspx
بچه که بودیم از آسمان باران می آمد. بزرگ که شده ایم از چشمهایمان می آید! بچه که بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن. بزرگ که شدیم هیچکی نمیبینه. بچه که بودیم تو جمع گریه می کردیم. بزرگ که شدیم تو خلوت. بچه که بودیم راحت دلمون نمی شکست. بزرگ که شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه. بچه که بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن. بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه درستش کرد فقط جای شکستگیش روی دل هست. میمونه با هیچ آبنباتی درست نمیشه. بچه که بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم. بزرگ ک...
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - آموخته ام ...
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-53.aspx
آموخته ام که بیش از آنکه مرا می فهمند، دیگران را درک کنم. آموخته ام که بیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم. آموخته ام که همیشه فردی خوشبین باقی بمانم چراکه زندگی و موهبت های آن را دوست می دارم. آموخته ام که اگر چه از هر چیزی بهترینش را ندارم ولی از هر چه که دارم بهترین استفاده را نمایم. آموخته ام که لبخند ارزان ترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید. آموخته ام که آنچه امروز در دست دارم ممکن است آرزوی فرداهایم باشد. آموخته ام که زندگی مثل یک نقاشی است با این تفاوت که در آن از پاک کردن خبری نیست.
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - بعد دیدار تو ...
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-66.aspx
بعد دیدار تو . تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم. تو دریایی ترینی ، آبی و آرام و پایان. و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم. تو مثل آسمانی مهربانی و آبی و شفاف. و من در آرزوی قطره های پاک بارانم. تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار. و من تنها در این دنیای دور از غصه. تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم. و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم. بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من. ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم. تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد.
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - شعر مورد علاقه م ...
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-65.aspx
شعر مورد علاقه م . گفتمش دل مال تو تنها بخند! خنده کرد و دل ز دستانم ربود. تا به خود باز آمدم او رفته بود. دل ز دستانش بر زمین افتاده بود. جای پایش روی دل جا مانده بود! نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 16:24 توسط سارا ناناز. خیلی خیلی خوش اومدین . دختری از جنس رویا. پسر آرزوها ( مرتضی ). نوشته های یک وروجک. نوشته های یک وروجک و مملی. دانلود نرم افزارهای نوکیا بدو بیا.
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - یقین
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-63.aspx
با دیدن تو ، تو همون یه لحظه. گفتم چشات به عالمی می لرزه. از روزی که گل رو ازت گرفتم. دلم داره مثل دستم می لرزه. چی داشت چشات که من حالا اسیرم. حس می کنم بدون تو می میرم. هزار تا گل بهت می دم ولیکن. به جاش دلم رو از تو پس می گیرم. هر چی ستاره بوده من شمردم. صد بار واست زنده شدم یا مردم. موجی شدم که دل زده به دریا. من دست چشمات خودمو سپردم. من زیر بار عشق تو شکستم. کاش نمی دادی اون گل رو به دستم. هیچ می دونی چقدر شبا خوابیدی. من تا سحر به خاطرت نشستم. ماه دیگه طفلکی منو شناخته. بهم می گه همون که عشقو باخته.
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - و ....
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-58.aspx
و چه با غرورخشک التماس کردیم. و چه بی رحمانه از هم جدا شدیم. غرور ارمغان شیطان است و عشق و محبت هدیه خداست. و تو ارمغان شیطان را به من هدیه کردی. و هدیه خدا را از من پنهان کردی. چه بی عاطفه و چه بی رحمانه . یادمون باشه یک نفر رو امید وار نکنیم بعد یک دفعه رهاش کنیم. چون که خرد میشه و میشکنه و یک دفعه میمیره. یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم. تا کسی که به ما تکیه کرد سرش درد نگیره. یادمون باشه قولی رو که به کسی می دیم عمل کنیم. یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به را نذاریم.
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - داستان عشق
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-55.aspx
به نام آغاز کننده ی تمام داستان ها . من از اين دنياي و حشي چه بگويم که ناگفتنش بهتر است . انسان به دنيا مي آيد . نفس مي کشد زندگي مي کند و گاه در عمق بودن خويش رها مي شود و گاه جدا از خويش . عاشق مي شود . با خود مي انديشد آخر خط دلدادگي است و محال است بتواند روزي عاشق نباشد . مي انديشد عشق او با تمام عشق هاي عالم فرقي فاحش دارد . تلاش مي کند مي سوزد مي جنگد شايد به دلدار برسد او که نمي رسد خاطره ي عشق تا ابد در ذهنش پايدار مي ماند و تنديس بلوري آن را هميشه در ذهن دارد . غم انگيز است . غم انگيز است .
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - سارا گمشده شو پیدا کرد اما ...
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-56.aspx
سارا گمشده شو پیدا کرد اما . به نام مهربون مهربونا . یکی بود یکی نبود ، یه خدا بود و یه دریای کبود ، که همه بهش می گفتن آسمون . یه زمین بود و یه شهر و یه غریب . با یه جاده که مسافری نداشت . توی این شهر غریب ، زیر سایه ی دو تا بید بلند ، که هنوز مجنون مجنون نبودن ، یه کسی شاید مث یه دخترک ، همیشه دنبال گمشده ش می گشت . اما اون گمشده شو ندیده بود ، فقط از شدت غصه غروبا ، یه چیزی مثل بلور ، لای اشکاش می شکست و روی گونه هاش می ریخت . گونه هاش از غم اونی که نمی دونست کیه ، خیس بارون می شدن . آیا اصلا اون میاد؟
saramooshi21.blogfa.com
پرنسس - دلم گرفته
http://www.saramooshi21.blogfa.com/post-67.aspx
خیلی زیاد به اندازه یه دنیا. همه میگن دل گرفتن یه واژه تکراری وبی معناست. اما من می گم که دل گرفتن یه دنیا معنی داره. دل گرفتن برای من یعنی یه دنیا غم که می یاد و می شینه رو قلبم. انقدر می مونه تا می شه یه بغض. بغضت هم انقدر می مونه تا بشه یه غده. و این غده بزرگ می شه. انقدر بزرگ تا که می رسه به یه جایی که می بینی دیگه حتی نمی تونی نفس بکشی. و الان من دقیقا همین احساس رو دارم. نمی تونم نفس بکشم. دلم می خواد گریه کنم. اما می دونم که راه حلش این نیست. چون خیلی امتحانش کردم. دلم اندازه حجم قفس تنگ است.