pechpecheh.blogfa.com
با پچپچه های پاییزبا پچپچه های پاییز - گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی
http://pechpecheh.blogfa.com/
با پچپچه های پاییز - گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی
http://pechpecheh.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.5 seconds
16x16
32x32
64x64
128x128
160x160
192x192
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
28
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.453 sec
SCORE
6.2
با پچپچه های پاییز | pechpecheh.blogfa.com Reviews
https://pechpecheh.blogfa.com
با پچپچه های پاییز - گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی
با پچپچه های پاییز - آنتوان چخوف پزشكي كه با قلم درمان ميكرد.
http://pechpecheh.blogfa.com/post-21.aspx
با پچپچه های پاییز. گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی. آنتوان چخوف پزشكي كه با قلم درمان ميكرد. آنتوان چخوف در 19 ژانويه 1860 در شهر تاگانروك در خانوادهاي فقير اما معتقد به سنن و آداب، به دنيا آمد. جد چخوف از رعيتهايي بود كه با كار زياد و صرفهجويي، آزادي خود خانوادهاش را از اربابش خريد. در آن زمان در روسيه، اربابها با دهقانان رفتاري مانند برده داشتند و زمين همراه دهقاناني كه بر روي زمينهاي كشاورزي كار ميكردند و خانواده آنها به فروش ميرسيد. گرچه درباريان و وابستگان تزار به دليل نمايشنامههاي پر نيش و كناي...
با پچپچه های پاییز - شاعر كولي
http://pechpecheh.blogfa.com/post-29.aspx
با پچپچه های پاییز. گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی. دربارهي زندگي و آثار فدريكو گارسيا لوركا. فدريكو گارسيا لوركا در پنجم ژوئن 1898 در منطقة فوئنته واكروس[1] گرانادا به دنيا آمد. وي كه فرزند يك زميندار ليبرال بود از همان كودكي نشانههاي خلاقيت بسياري از خود بروز داد. لوركا را در كودكي به عنوان فردي ميشناختند كه با موجودات بيجان صحبت ميكرد. او در كودكي شخصيتي براي اشياء انتخاب ميكرد و به گونهاي با آنها سخن ميگفت كه گويي آنها موجودات زنده هستند و به حرفهاي او پاسخ خواهند داد. در سال 1929 به نيويورك مهاج...
با پچپچه های پاییز - آینه در آینه
http://pechpecheh.blogfa.com/post-22.aspx
با پچپچه های پاییز. گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی. اين البته هنر اوست. هنر والاى فرزند زمان خويشتن بودن ودر زمانهاى فرار و زيستن. شعر ابتهاج آينه اى را مى ماندكه شايد تا نسل ها بعد بشود خود را درقاب كلماتش ديد. برو كه هيچ كس ندا به گوش كر نمى زند/ نه سايه دارم و نه بر، بيفكنندم و سزاست/ اگرنه، بر درخت تر كسى تبر نمى زند. درگوش من فسانه دلدادگى مخوان! ديگر زمن ترانه شوريدگى مخواه! به ره افتاده كاروان./عشق من و تو؟ درواقع ابتهاج يكى از مطرح ترين و بهترين شعر سرايان معاصر است كه گرچه در قالب هاى كلاسيك...
با پچپچه های پاییز
http://pechpecheh.blogfa.com/posts
با پچپچه های پاییز. یادی از ملک الشعرا بهار. پنجشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۸۷. محمود درویش شاعر مقاومت. پنجشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۸۷. شنبه سی و یکم فروردین ۱۳۸۷. پابلو نرودا، اسطوره ای جاودان. پنجشنبه دوم اسفند ۱۳۸۶. ویلیام شکسپیر شاعر و نمایشنامه نویس بزرگ انگلستان. چهارشنبه بیست و ششم دی ۱۳۸۶. ماکسیم گورکی پیشوای بزرگ ادبیات سوسیال رئالیسم. شنبه پنجم آبان ۱۳۸۶. رحیم نامور، شخصیتی دوست داشتنی. پنجشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۶. میخائیل شولوخوف خالق دن آرام. شنبه نهم تیر ۱۳۸۶. جمعه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۸۶.
با پچپچه های پاییز - میخائیل شولوخوف خالق دن آرام
http://pechpecheh.blogfa.com/post-24.aspx
با پچپچه های پاییز. گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی. میخائیل شولوخوف خالق دن آرام. نوشته شده در شنبه نهم تیر ۱۳۸۶ساعت 10:49 توسط مزدک. براي هر ستاره اي كه ناگهان. دلم هزار پاره است. دل هزار پاره را. خيال آن كه آسمان. پر از ستاره است. انجمن دوستداران احسان طبری. ترانه های سرزمین خورشید. گزیده های آرش و آیدا. توی قاب خیس این پنجره ها. دختری از تبار ماه هفت. سیاه مشق های من. پرنده ای در دوزخ. يادداشت هاي خلوت تنهايي. هديه اي براي خاك.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
خشت خام: December 2006
http://kheshtekham.blogspot.com/2006_12_01_archive.html
Thursday, December 28, 2006. خماری شدیدا شبیه فرو پاشی جسمی و روحی با همه در هر دو حال میخوای کاری رو انجام بدی اما نمیتونی. چی جلوتو میگیره؟ پ ن: هوم گفتم از کشفیاتم در زمینه هایی که برای ملت ابهام وجود داره بنویسم. به خود گوش فرا دهم. که با من میگوید. این لحظه, مرا چه هدیه خواهد داد؟ گوش فرا دادن به صدایی را. که با من در سخن است. و بی وقفه میپرسد. من بدین لحظه, چه هدیه خواهم داد. پ ن 2: من عکسارو کجا آپ کنم که فیلتر نباشه. Posted by Nil at 11:15 PM. Tuesday, December 26, 2006. سکوت و بگو مگو. 4 دوستان ...
خشت خام: April 2007
http://kheshtekham.blogspot.com/2007_04_01_archive.html
Saturday, April 28, 2007. بعد از مدتها کوه نامه. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. موجیم که آسودگی ما عدم ماست. به درک راه نبردیم به اکسیژن آب. برق از پولک ما رفت که رفت. ولی آن نور درشت. عکس آن میخک قرمز در آب. که اگر آب می آمد دل او, پشت چین های تغافل می زد. Posted by Nil at 11:32 PM. Thursday, April 26, 2007. وقتی که کوهستان تبدیل به قبرستان خاطرات تیمی میشود که یکی از دوستان, دیگر نیست, گاهی تنها, سکوت گویای همه چیز است. Http:/ shemirankooh.blogfa.com/post-11.aspx. Posted by Nil at 10:56 AM. خانوم اگه ...
خشت خام: September 2006
http://kheshtekham.blogspot.com/2006_09_01_archive.html
Friday, September 29, 2006. مرز واقعیت و تخیل. بعد یه هفت ماهی باز دارم میبینمش. و نشانه ی تغییری بزرگ. حال این تغییر چه باشه رو نمیدونم. اما همیشه رخ میده . شاید مرا از چشمه میگیرند. شاید مرا از شاخه میچینند. شاید مرا مثل دری بر لحظه های بعد می بندند. ما بر زمینی هرزه روییدیم. ما بر زمینی هرزه میباریم. ما هیچ را در راهها دیدیم. سلام ای شبی که چشمهای گرگ بیابان را. به حفره های استخانی ایمان و اعتماد بدل می کنی. و در جویبارهای تو, ارواح بیدها. ارواح مهربان تبرها را می بویند. که همچنان که ترا میبوسند.
خشت خام: February 2007
http://kheshtekham.blogspot.com/2007_02_01_archive.html
Wednesday, February 28, 2007. می کاود از دو چشم. در رنگ های درهم و مغشوش و کور هیچ. ز ابهام پرسشی که نیارد گرفت و گفت. زین روست نیز شاید اگر گاه, چشم ما. بیند به پرده های نگاه اش- سپید و مات. یا گاه گوش ما بتواند عیان شنید. هم از لبان خامش و تودارو بسته اش. Posted by Nil at 10:55 PM. Friday, February 23, 2007. و ما دوره میکنیم, شب و روز را, هنوز را. کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر. اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال خواهد شد. Http:/ komitegozareshgar.blogfa.com. لازم به ذکر است بر اساس نظریه پزشکان، باطبی دچار...
خشت خام: January 2007
http://kheshtekham.blogspot.com/2007_01_01_archive.html
Tuesday, January 30, 2007. دیوار همیشه این بالاست اعلامیه های جدید اما, در آن پایین هست. نمیدونم چه بلایی سر دیوارم اومد که خراب شد روی سرم, در نتیجه فعلا خودم جاش میشینم! Posted by Nil at 10:39 AM. Sunday, January 28, 2007. ما دنبال آزادی هستیم برای جلوگیری از قدرت زورمندان, نه بی بندوباری. Posted by Nil at 9:37 AM. Friday, January 26, 2007. یه جا شد که فکر کردم حرف زدن بهتر از نزدنه. آواز درخت خشک نارنج. آزادم از عذاب دیدن بی باریم نما. زاده چرا به حلقه آیینه ها شدم؟ روز میپیچد به گرد من. و مور و باز را.
خشت خام: June 2006
http://kheshtekham.blogspot.com/2006_06_01_archive.html
Wednesday, June 28, 2006. در هیچ دوره از زندگانی انقدر احساس سر خوشی و رها بودن نکردم و در هیچ دوره انقدر به عمق پوچی زندگی پی نبرده بودم. شاید چون وقتی به قله میرسی مفهوم دره و پرتگاه رو متوجه میشی نه وقتی ته دره هستی. و من امشب تنها نظاره گر بحث, با قلیون آناناسم سرگرم, میخندیدم. Posted by Nil at 11:46 PM. Monday, June 26, 2006. عجب گلابی ای کندم. عکس دوم نشاندهنده ی کارگاه گلابی فرود که خودم کندم. در آغاز هنوز گدازه ای گرم و روان است. هر گدازه اما گرد خویش. هر اندیشه, عاقبت. خود را با قوانین خفه میکند.
خشت خام: January 2006
http://kheshtekham.blogspot.com/2006_01_01_archive.html
Sunday, January 29, 2006. من که ام جز باد و, خاری پیش رو؟ من که ام جز خار و, باد از پشت او؟ من که ام جز وحشت و جرئت همه؟ من که ام جز خامشی و همهمه؟ من که ام جز زشت و زیبا, خوب و بد؟ من که ام جز لحظه هایی در ابد؟ ای دریغ از پای بی پاپوش من! درد بسیار و لب خاموش من! شب سیاه و سرد و ناپیدا سحر. راه پیچاپیچ و, تنها رهگذر. من سلام بی جوابی بوده ام. طرح وهم اندود خوابی بوده ام. زاده ی پایان روزم زین سبب. راه من یک سر گذشت از شهر شب. چون ره از آغاز شب آغاز گشت. لاجرم راه ام همه در شب گذشت. دیگران را سست میبینم.
خشت خام: March 2007
http://kheshtekham.blogspot.com/2007_03_01_archive.html
Monday, March 26, 2007. هوم اتفاقات وقتی خیلی سریع میافتن آدم نظم فکریشو از دست میده و بداهه نوازی تبدیل به آشفته بازاری میشه که تصمیم به سکوت بهترین کاره. اما به سراغ دست نوشته های کاغذی میرم که وقتی کتابی میخونیم تمرکز بالاس و افکار حول محور مشخصتری میگردند و در نتیجه نوشته های کاغذی از آشفتگی روانی دورترند. میتوان هر گونه کشتی راند بر دریا. میتوان مستانه در مهتاب با یاری بلم بر خلوت آرام دریا راند. میتوان زیر نگاه ماه با آواز قایق ران ستاری زد لبی بوسید. لیکن آن شب خیز تن پولاد ماهی گیر. آخرین خبرها ا...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
28
انچه باید با هم در طول روز پچ پچ کنیم
انچه باید با هم در طول روز پچ پچ کنیم. دختری که به زندگی می اندیشد. تو مدرسه ميري ميگن واسه شادي روح خميني صلوات. سره كنكورييييي ميري ميگن واسه شادي روح خميني صلوات. سره كلاس ديني و عربي ميري ميگن واسه شادي روح خميني صلوات. نشد 1 بار بگن دست بزنيد واسه خودتون شاد باشيد بعد ميگن چرا دوست نداري مسلمون باشيييييييي. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 7:23 توسط نویسنده جوان. وقتي خونه ي پدر و مادري هي بايد بگي چشم. وقتي ميري خونه ي شوهر هي بايد بگي چشم. وقتي دوست پسر داري بايد بگي چشم. مقامي بس عظيم و...
°ﭘﭻ ﭘﭻ ﺩﺧﺘﺮﺍ و ﭘﺴﺮﺍ°
ﭘﭻ ﭘﭻ ﺩﺧﺘﺮﺍ و ﭘﺴﺮﺍ. ﺍﻋﻀﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻭﺏ ﻟﻄﻔﺎ ﺳﺎﻋﺖ 11ﺷﺐ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﻞ ﮐﻞ ﺑﻴﺎﻳﻦ! نوشته شده در ساعت 23:8 توسط miladjoon. ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﻋﻀﻮﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺭﻭﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺑﻠﺎﮔﻔﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﻗﺴﻤﺖ ﻧﺎﻡ ﮐﺎﺭﺑﺮﻱ"pechpech9@ﻧﺎﻡ ﮐﺎﺭﺑﺮﻱ"ﻭ ﺗﻮﻗﺴﻤﺖ ﺭﻣﺰ،ﺭﻣﺰﺗﻮﻧﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻨﻴﻦ ﻭﺑﻌﺪ ﺑﻴﺎﻳﻦ! نوشته شده در ساعت 11:23 توسط miladjoon. اگر به هر دليلي نخواستين مشخصاتتون تونظرات قراربگيره،ميتونين به وبلاگ شخصى خودم که توقسمت"پيوندها"هستش کامنت بدين! نوشته شده در ساعت 14:26 توسط miladjoon. نوشته شده در ساعت 14:13 توسط miladjoon. اینجا چلآ اینق در شلوغه! نوشته ش...
پچ پچ های یه پسر بالغ
پچ پچ های یه پسر بالغ. تصورات یه مغز قالب بندی شده. خیلی ها میل می زنند که چرا وبلاگت رو به روز نمی کنی ولی باید بگم که من الان تو این آدرس وبلاگم رو به روز می کنم . Http:/ pesarebaleg.blogfa.com. نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم بهمن 1388ساعت 0:50 توسط امیرک. مطمنا وبلاگ نویس های واقعی و آدم های خوش فکر از حرفام ناراحت نشدند و می دونند چی میگم . عکس های نارضایتی مردم از انتخابات. میگفتن احمدینژاد خوب رید به موسوی. چه کارها که مردها نکردند! گم و گور شدگان. درد دل با خدا. یادداشت های دختر دستفروش مترو.
پچ پچ درگوشي
عمرا اگه دوباره بنویسم. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴ساعت 15:11 توسط sokut. چشم به راه یک اتفاقم. فقط در سکوت خودم. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴ساعت 14:55 توسط sokut. همین خنده ی زیبا و ساده ی توست. وقتی که با تمام غم هایت میخندی. تا از تمام غم هایم رها شوم. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۴ساعت 14:53 توسط sokut. نوشته شده در شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 11:16 توسط sokut. سلام یه همگی.به همه دوستای گللللم.خوشحالم که الان باز به قدری بیکار شدم که بتونم بیام به اینجا. و باورنک...
پچ پچ قلم کاغذهای من
پچ پچ قلم کاغذهای من. در رمضان چه می کنیم؟ مدت هاست که نبودم. فرصت برای نوشتن نبود. درگیر کارهای زیادی بودم. اما رمضان بهانه ای شد تا سری به وبلاگم بزنم. و از رمضان بنویسم. ما در رمضان باید دنبال چه باشیم؟ این میشد که جناب خودم تمام خواسته های دنیوی و اخرویم را جمع میکرد و یک نفس با صدای الله اکبر اذان موقع افطار میریخت به دامن خدا. و هی تلاش میکرد تا در این ماه همه ی کمبود های زندگی اش را از خدا بگیرد. شاید یکجور معامله بود! چه کسانی شامل لطف پروردگار قرار می گیرند؟ من فکر می کنم آنانکه در رمضان در زمره...
با پچپچه های پاییز
با پچپچه های پاییز. گزیده هایی از شعر و ادبیات انقلابی. یادی از ملک الشعرا بهار. محمدتقی بهار ملقب به ملک الشعرا ازمردان شعر و ادب و سياست و. تاريخ معاصر ايران است. پدرش، محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی بود و. در اعياد و مراسم مذهبی اشعاری را که به همان مناسبت سروده بود می خواند. پس از. درگذشت او، محمد تقی، که قريحه ای سرشار در سرودن اشعار داشت، هنگام ورود مظفرالدين. شاه قاجار به خراسان قصيده ای سرود و به اين طريق لقب پدر را به دست آورد. تکفير قرار گرفت و حکم قتل او داده شد. آمدن رضا شاه پهلو...
پچپچه
ما ایرانی ها در هر زمانی باید منتظر باشیم. ساعت ٢:٥٧ ق.ظ روز دوشنبه ٢٢ تیر ،۱۳٩٤. مردم منتظر اتوبوس / خیابان سعدی - ۱۳۵۴ خورشیدی. ساعت ٢:٥۳ ق.ظ روز دوشنبه ٢٢ تیر ،۱۳٩٤. عروسی سیمین و جلال. ساعت ۱٢:۱۳ ق.ظ روز شنبه ۱٥ فروردین ،۱۳٩٤. نویسنده ی محبوب ما سیمین ، بدون گل، بدون تور سر، با مخالفت خانواده ی داماد و با عشق بسیار به جلال در شب عروسی ساده ی خود. عروسی سیمین دانشور و جلال آل احمد. بریده ای از پژوهش «چرا عدد سیزده؟ Raquo; /پیرایه یغمایی. Http:/ asre-nou.net/php/view.php? نماد انداختن سبزه به آب.
پچپچه ها
گندهترين كرهبزهایی كه من ميشناسم. دوستان تو گندهترين كرهبزهاي هستند كه من ميشناسم. دوستان تو زيبا نيستند، زينت به خود زدهاند. پاك نيستند، صورت تراشيده و آهارخوردهاند. آراسته نيستند، لباس به رسم روز پوشيدهاند. دانش نياموختهاند، گواهينامه دانشگاه دارند. مومن نيستند، مسجد برو هستند. دنبال اخلاق نيستند، پيرو آداباند. حتي بدكار نيستند، فقط سستاند. منعم نيستند، پول دارند. دلبستگي ندارند، بندهوار مطيعاند. پاي بند وظيفه نيستند، مانند گوسفند تسليماند. مردم خواه نيستند، ميهن پرستند. شجاع نيستند، شر بهپا ميكنند.
پچ پچ های یواشکی من
پچ پچ های یواشکی من. در نبودن هایت ترانه می نویسم و برای دیدنت بهانه می سازم! من در تمام این سال ها با نبودن هایت چقدر بی فاصله زندگی میکنم و چای تلخ می نوشم . کاش سزاوار خیره ماندن به چشم های تو می شدم. کاش! ایستاده ام . ایستاده ام پشت همان چیزهایی که تو می گفتی . هزار و یک بار. طعنه و کنایه هایت را از این گوش شنیده ام و از آن بدر برده ام. باز هم من می مانم! تا کجای ترانه هایم ساکت می مانی و شکیبایی میکنی؟ تا کی دوستت دارم های مرا جستجو میکنی؟ تو بگو کجای دوست داشتن من باز ایستادی؟ یک روز پر تلاطم.
پچ پچ های من
پچ پچ های من. دوشنبه 17 شهریورماه سال 1393. دلم میخواهد فانوسم را بردارم و در کوچه های قدیمی قدم بزنم همان کوچه هایی که نور مهتاب دارند و بوی کاه گل.همان کوچه هایی که از پنجره هایشان صدای خوشبختی به مشام می رسد.همان کوچه هایی که پشت در هایش سفره ها بی دعوت مهمان می پذیرند.دلم مردم ساده ای میخواهد که بزرگترین خطای عاشقانه یشان بوسیدن یواشکی گونه های گل انداخته دخترک همسایه بود.دلم سادگی میخواهد دلم صداقت میخواهد. دوشنبه 17 شهریورماه سال 1393. اولین بار بود که گوشی در دستم بود اما هیچ بهانه ای نداشتم.
پچ پچهای چندتا رفیق
پچ پچهای چندتا رفیق. فسقلی جان دیدی حتی چنین سفر مبارکی هم به پایان رسید. خدارا شاکریم که چنین سفری را نصیبمان فرمود. الهی با دستان پراز دعاهای مستجاب بخیر شده،بازگشته باشیم. زیارتت مقبول حق باد همسفر خوبم! راستی چه جالب بود،کوچولویی که در هواپیما همسفرش بودیم،. باز هم در برگشت با همدیگر بودیم،فقط رفتنه همردیف بودیم. برگشت جلو وعقب بودیم،ما که کم نیاوردیم در هردو حال باهاش. دورادور بازی کردیم.الهی سلامت باشد هم خودش وهم والدینش. خودمانیم ولی یقینا مادرو پدرش متوجه ما شدند. بچه گربه ها رو یادته قلقلی جونم؟