parvaneyeabi.blogfa.com

parvanevar.mihanblog.com

parvanevar

مناسبترین زمان و بهترین راه ارائهی پیشنهاد فروش. پنجشنبه 22 بهمن 1394. اگر میخواهید فروشی صورت بگیرد، می بایست بهموقع پیشنهاد بدهید. قطعا میگویید این را خودم هم میدانم، بهترین پیشنهاد دادن چه زمان است؟ من از کجا بدانم؟ هیچکس بهجز شما نمیتواند تشخیص بدهد. تنها میتوانم بگویم زمان مناسب، وقتی است که نشانههای تمایل را در خریدار ببینید احساس درونی خود شما هم مؤید آمادگی شرایط باشد. فروشگاه اینترنتی,راه اندازی فروشگاه اینترنتی,فروشگاه ساز. یا شما جهت انجام دادن این معلت ه چه انتظاری از من دارید؟ اگر شما فروشند...

parvaneye-bi-parva.blogfa.com

پــــروانه ی بی پــــــروا

پروانه ی بی پروا. پروانه ی بی پروا! بی هیچ حرف و سخنی، تولدت مبارک! شروع سال جدید زندگیت رو بهت تبریک میگم! میدونی که اعتقاد من میگه روز تولد هرکسی، اولین روز یک سال جدید زندگیشه. میدونی که؟ یک سال گذشت.تو چقدر گذشتی؟ تو چقدر بزرگ شدی؟ چقدر بی پروا بودی؟ شمع بیست و دو سالگیت را فوت میکنی و تمام آنچه را که بر تو گذشته در گوشه ای امن میگذاری. پنجره ای رو به تمام این بیست و دو سال میگشایی و به تماشا مینشینی. به تماشای تمام این زندگی. یک سال دیگر را. یک دنیای دیگر را. بی پروایی ات را بگذار روی زندگی ات.

parvaneye-biparva.blogfa.com

این همه راه آمده ای که بگویی دوستت دارم!

این همه راه آمده ای که بگویی دوستت دارم! بعضی اوقات ادم دوست داره واسه کسی درد و دل کنه که نشناستش. اینجوری دیگه برات مهم نیست چی در موردت فکر میکنه. همه میگن رفتن کسی که دوسش داری مردونه نبوده ولی من میگم خیلی مرد بودی که رفتی! ولیییییییییییییییی چرا اصلا اومدی تو که میدونستی نمیتونی بمونی! خیلی دلم هواتو کرده ولی مانع هایی که نمیشه از راهم بردارمو چی کار کنم؟ داره یک سال میشه که از پیشم رفتی یه بار شد یادم بیوفتی؟ کاش یه بار فقط تو خیابون میدیدمت حتی با بچه ات! غم آوارگی و دربدری،. قاصدک وای به من.

parvaneye-sokhte.blogfa.com

شعرهایی ازجنس بلور

شعرشاعران و دوستداران شعر. برگرفته از مطلب ارسالي يك دوست. چگونه بسرایم غمگینی تنهاییم را. وقتی عطش دل را به آتشی فرو نشاندی. تا فریادم در گلو بانگ اندوهگینی بسراید برایت. نفس که از سینه برآید جز گوش فریاد گر را. نجوایی نیست در این زمانه . وقتی که تمام غمگینی عالم برایت به رقص درآید. وبی هم نفسی هم پاییش کند. کدام کس دست در کمر گاه من می برد؟ جز دست شعر هایم در رقص مرگ و زندگی. وقتی فریادهایم اندوهی میشود در سینه کش غربت و تنهایی. کدامین کلام ساده همصداییم میکند؟ جز واژ هایی برگرفته از هذیانهای شبانه ام.

parvaneye-sorati.blogfa.com

نــ ـقــ ـطــ ـه ســ ـر خـــ ـط

ب دت رین س یل ی را از ک سی م ی خ وری که روزی ب هتری ن نوازش گرت ب ود. خودم" را از تمام دنيا پاک ميکنم. من غلط اضافهء والدينم بودم. شادلي ا سم وک ر". دلت تنگ يک نفر که باشه. تمام تلاشت را هم که بکني تا خوش بگذره. و لحظه اي فراموشش کني. تو دلت تنگ است. دلت براي همان يک نفر تنگ است. هيچ چيز درست نمي شود. خيانت در عشق از وقتي شروع ميشه که. وقتي از دست تو ناراحته يکي ديگه آرومش ميکنه. وقتى كه مي گى ديگه برا هميشه فراموشش كردى. و هيچ احتياجى بهش ندارى. و تمام فحش هاى دنيا رو نصيبش مي كنى. من آن را گ ره اي.

parvaneyeabi.blogfa.com

منیژه ای که منم

منیژه ای که منم. که منیژه بودن را کنار گذاشته ام. از سن من گذشته منیژه باشم. تاريخ شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۴ساعت ۱۴:۴۱ بعد از ظهر نويسنده منیژه ای که منم. دارند این کف کوریدورمان را با تیرک می شویند. آخه من نمی دونم کجای دنیا کف سالن را با مایع کف توالت می شویند؟ صبحانه را باید با بوی تیرک بخوریم. تاريخ شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۴ساعت ۹:۵۲ قبل از ظهر نويسنده منیژه ای که منم. شکیرا دارد آهنگ waka waka را می خواند. به دوستم گفته بودم که وقتی نان و شراب تمام شد با من آشتی کن. اما او هیچ نگفته بود. کتاب ...

parvaneyeabi.blogspot.com

منیژه ای که منم

منیژه ای که منم. دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۴ ه‍.ش. از وقتی از مشهد به اصفهان آمده ام انواع خفت و خواری ها را برای مهاجرین و مهاجر بودن دیده ام. آن چه که همیشه خودم انکار می کردم به سر خودم می آمد. امروز باز هم این خفت ها به خیرمقدمم آمد. دوست دارم در شبکه های اجتماعی تبلیغات و کمپاینی وسیع در اعتراض به این رفتارها راه بیندازم. اما وقت ندارم و هنوز دلخوشی های زیادی هست که باعث می شود به خودم بگویم: تحمل کن. ما باید تحمل کنیم چون چاره ای نداریم. چون غریب هستیم و در وطن خویش هم غریبیم. هیچ نظری موجود نیست:. بچه که...

parvaneyearghavani.blogfa.com

من امروز یک عکس یادگاریم برای سالهای دور

من امروز یک عکس یادگاریم برای سالهای دور. این روزهای من 16. دیشب خوابتو دیدم بابابزرگ! کلاه قهوه ایت سرت بود و پاتو انداخته بودی رو پات و به آسمون نگاه میکردی و داشتی چیزی میخوردی که نمیدونم چی بود. نشسته بودی لب ایوون کنار آشپزخونه همون ایوونی که خیلی از بعداز ظهرهای بچگیمو شاهد بود! بعداز ظهرهای بهاری ای که پر بود از عطر شکوفه های نارنج از عطر تو و مادربزرگ و چای زعفرون عصرونه. بعد ازظهرهایی که پر بود از طعم نون و نارنج و پونه و کلوچه. کجا رفتی بابا بزرگ؟ تو که رفتی همه چیز تموم شد! این روزهای من 15.

parvaneyeashegh.persianblog.ir

پروانه ی عاشق

سلام به همه ی دوستایی که تو این مدتی که نبودم اومدن به وبلاگم سر زدن واقعا ممنونم از همشون. دیگه تصمیم گرفتم توی وبلاگم مطلبی به غیر از حرف دلم ننویسم بعضی وقتا اینقد دلم میخواد با یکی حرف بزنم که احساس خفگی بهم دست میده پس چه بهتر که بیام تو وبلاگ خودم حرفامو بزنم حداقل سبک میشم. آموزش زبان ترکی در 3 ثانیه. 1- هرگاه حرف ب ساکن قبل از ر بیاید جای آنها عوض می شود:. 2- حرف گ در اول کلمه ق و در سایر موقعیتها ج ادا میشود:. 3- گاه حرف ه در آخر کلمه به "ی" و در برخی انواع گویش به صدای او تبدیل میشود:. وقتی شما...

parvaneyedelam.blogfa.com

پروانه ای که دلم را عاشق کرد

پروانه ای که دلم را عاشق کرد. پ ر از هیاهوی جنون است. فقط از آن توست. قلب دیوانه ام را. مادام که نفسم هست. دیگر خدا هم نیست. به وسعت همهء دردها . شب آرزوها . تا صبح اجابت. زخم نهان ( خواهرم ). دانش زندگی ( برادرم ). من تو را دوست میدارم. از دوست به یادگار دردی دارم. بهترین شعرهایی که خواندم. بیا که من از تو خسته ترم. سنگ صبور من ناتانانیل. خودم و خ دام. پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست. شبانه های بی تو. اینجا یه تیکه از قلبمه. دیگر خدا هم نیست. چیزی که به نام دل به من دادی. فقط تکه ای گوشت است. لا ت حس...

parvaneyeeshgh.blogfa.com

پروانه ي عشق

دانه ای کوچک بود و کسی او را نمی دید. سال های سال. گذشته بود و او هنوز همان دانه بود . دانه دلش می خواست به چشم بیاید اما نمی دانست چگونه؟ گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشم ها می گذشت گاهی خودش را روی زمینه ی روشن برگ. ها می انداخت وگاهی فریاد می زد و می گفت: (من هستم من اینجا هستم تماشایم کنید ). اما هیچ کس جز پرنده هایی که قصد خوردنش را داشتند یا. حشره هایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه می کردند به او توجهی نمی کرد. دانه خسته بود از این زندگی از این همه گم بودن وکوچکی. کمی بزرگتر مرا می آفریدی).