parie-daryayi.blogfa.com

bemany.blogfa.com

بمانی -

http://www.bemany.blogfa.com/post-30.aspx

من یک عاشق بالفطره ام. دلم یه جای بکر و آروم برای گم شدن میخواد، جایی مثل آغوش تو.اما نه به اون دوری. نوشته شده توسط بمانی در جمعه دوازدهم اسفند ۱۳۹۰ و ساعت 15:22. من یک عاشق بالفطره ام. دایرکتوری وبلاگ های ایرانی. عشق تا به تا.

demurrer.mihanblog.com

یــــاوه گــــو! - مطالب اسفند 1391

http://demurrer.mihanblog.com/post/archive/1391/12

اگر یک فکر احمقانه را حتی پنج میلیارد نفر هم قبول داشته باشند،باز هم آن فکر احمقانه است.مارکس. هوایی تا رسیدن به خدا . جمعه هجدهم اسفند 1391. یک ظهر از خواب بیدار می شوم. به خواب دنیای هر روزم میروم. لبخندی خواهم زد . از همان لبخندهایی که گونه هایم را به درد می آورد . مقابل آیینه می ایستم. چشمان ورم شده ام را می پایم . چشمانی ورم شده از تعجب دیدن خواب هایم ! جورابی را پایم میکنم و آماده ی قدم زدن می شوم. با گذر از هیاهوی ازدحام . سرکی بر ساعت فروشی می زنم. ساعتی بر مچم میبندم . با عقربه هایی طلایی. پس بد...

demurrer.mihanblog.com

یــــاوه گــــو! - همه جهان سراب من است....

http://demurrer.mihanblog.com/post/38

اگر یک فکر احمقانه را حتی پنج میلیارد نفر هم قبول داشته باشند،باز هم آن فکر احمقانه است.مارکس. همه جهان سراب من است. یکشنبه بیستم فروردین 1391. با پاهایی فرسوده راه میروم این جاده را. این جاده ی خالی و پر هیاهو را. به سوی سرابی پر آب. سرابی پر از امید. تشنه ام به هر آنچه نداشته ام. در قدم هایم خواهم گفت باخود. خوشا به حال سیراب ها. که ز سیری، چشمانشان کم سو گشته و نمی بینند سرابی را. باز با خود خواهم گفت.به قدم هایم یاداوری میکنم. خوشا به حال خودم که تنهایم در این راه. بی رقیب و تشنه در راه. پس بی اختیار...

agnes-cecilia.blogfa.com

اگـــــــنس سیــسیــلیـا - ماهی تنگ بلور

http://www.agnes-cecilia.blogfa.com/post-28.aspx

در تلخی قهوه اش حل خواهد شد. گاهی وقت ها ماهی تنگ بلور می شوی. این تنگ بلوری می شود تمام دنیایت. فکر میکنی همه دنیا فقط تویی و تنگ بلور. تو خوشبخت، روز ها و شب ها را می گذرانی. حتی اگر حوصله ات سر برود. حتی اگر کار زیادی برای انجام دادن درون تنگ نباشد. مهم این است که تو در چشم خودت خوشبختی. اما ناگهان یک روز یک نفر پیدایش می شود و. می آید و می گوید کجای کاری ماهی که این تنگ بلوری تو هیچ نیست. می دانی این تنگ تو حتی از جوی آب هم کوچک تر است. جوی آب که هیچ از ظرف شویی خانه ی من هم کوچک تر است. که به محض بی...

killerboy1.mihanblog.com

تنهای تنها

http://killerboy1.mihanblog.com/post/author/667004

می گویند خدا تنهاست، ما که خدا نیستیم پس چرا از همه تنهاتریم؟ سلامی به عظمت معرفت دوست و به صبوری حضرت دوست که پنجره را برای امید نشانید و چشمی که در پشت آن در تکاپوی (اوست! سلامی به عظمت معرفت دوست و به صبوری حضرت دوست که پنجره را برای امید نشانید و چشمی که در پشت آن در تکاپوی (اوست! آری التماس را می توان از پشت همان پنجره دید، حت ی با چشم غیر مسلح! از چشمان بی خانمانی که از سوز سرمای خشک، روز برفی را التماس دارد تا اندکی شعله های عشق نافرجام درونش را از گزند سرما حراست کند. و به قول یه بنده خدایی:.

agnes-cecilia.blogfa.com

اگـــــــنس سیــسیــلیـا

http://www.agnes-cecilia.blogfa.com/9008.aspx

در تلخی قهوه اش حل خواهد شد. روی صندلی لهستانی روی ایوان بلند ویلا رو به دریا می نشینم و براي خودم سیگار می کشم. عمیق پک می زنم. به کارهای در پیش رویم می اندیشم. به ملاقاتی ای که برای بعد از ظهر به او وقت داده ام. شخصی ناشناس که به طور تلفنی تقاضای ملاقات کرده بود. البته چیز عجیبی نیست چون اکثر مراجعان من. اشخاص ناشناس هستند و ترجیح می دهند ناشناس باقی بمانند. چیزی تا آمدن او باقی نمانده است. هوا کمی گرم است و به آدم احساس خواب آلودگی دست می دهد. دلم اندکی خواب می خواهد و گیلاسی شراب! مرد جواب داد به هیچ...

agnes-cecilia.blogfa.com

اگـــــــنس سیــسیــلیـا - یک شعر بی مخاطب، بی مناسبت

http://www.agnes-cecilia.blogfa.com/post-31.aspx

در تلخی قهوه اش حل خواهد شد. یک شعر بی مخاطب، بی مناسبت. دستی که از آن دور تکان می دهی. در چشمان تار از اشک من. شاخه ی درختی است. از پشت شیشه ی باران خورده ی ماشینی. حجم سیاه پایین شاخه ی دستت. بی شک خود توست. که از میان برف پاکن های خراب چشمم. پیدا نیست شادی یا غم رفتنت. حجم سیاه دور و دور و دورتر می شود. اما همچنان باقی است. آن شاخه ی در حال تکان از پشت شیشه ی بی برف پاکن. من نمی دانم این دست توست. یا که شاید شاخه ی لرزان درختی ست؟ شاید هم از اول این تو نبوده ای. که دست تکان می داده ای.

agnes-cecilia.blogfa.com

اگـــــــنس سیــسیــلیـا - ملاقات کاری

http://www.agnes-cecilia.blogfa.com/post-30.aspx

در تلخی قهوه اش حل خواهد شد. روی صندلی لهستانی روی ایوان بلند ویلا رو به دریا می نشینم و براي خودم سیگار می کشم. عمیق پک می زنم. به کارهای در پیش رویم می اندیشم. به ملاقاتی ای که برای بعد از ظهر به او وقت داده ام. شخصی ناشناس که به طور تلفنی تقاضای ملاقات کرده بود. البته چیز عجیبی نیست چون اکثر مراجعان من. اشخاص ناشناس هستند و ترجیح می دهند ناشناس باقی بمانند. چیزی تا آمدن او باقی نمانده است. هوا کمی گرم است و به آدم احساس خواب آلودگی دست می دهد. دلم اندکی خواب می خواهد و گیلاسی شراب! مرد جواب داد به هیچ...

sefidsarvadeh.blogfa.com

عبور سفید -

http://www.sefidsarvadeh.blogfa.com/post/33

وقتی احساس ها رنگ می بازند. وقتی دیدارها زیر پای هر حادثه ای له می شوند. بی آنکه جاودانگی را لمس کنند. وقتی لبخندهایت پشت انتظارهای طولانی جا خوش می کنند. وقتی دوستت دارم هایت را با مداد سفید می نویسی که دیده نشوند. وقتی اشک هایت زیر پلک هایت پنهان می ماند. دیگر برای ترساندن پرنده ها نیازی به مترسک نیست! آدم ها ترسناک ترند. نوشته شده در یکشنبه ۱۵ خرداد۱۳۹۰ساعت ۱۵:۶ بعد از ظهر توسط آذر. بهترین شعرهایی که خوندم. اتاق شعر(ابراهیم عالی پور). حباب خاکستری (بهاره جلالی). بادبادک های بی نخ. شبانه های بی تو.