ssharif.persianblog.ir
بهترین دلیل برای نخندیدن - داستان شکلات تلخی که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند
http://ssharif.persianblog.ir/post/309
داستان شکلات تلخی که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند. بهترین دلیل برای نخندیدن. برای اولین بار براش می خونم: بزبز قندی چرا نمی خندی؟ بعد کم کم بازیم می گیره چند بار جدی ازش می پرسم چرا نمی خندی هان؟ یک نگاه زیرکانه به من میندازه میگه چون من بزبز قندی نیستم پس نمی خندم. برای همین. من له میشم زیر این منطق و دیگه هیچ سوالی ندارم. ساعت ۸:٢٤ ب.ظ روز ۱۳٩٤/۱/٢٧. بچه دو ماه پیش. ای کاش که جای آرمیدن بودی. بهترین دلیل برای نخندیدن. رد پای خيس باران. این وبلاگ با قدرت پرشین بلاگ. راه اندازی شده است.
ssharif.persianblog.ir
وقتی بچه ت لازمت نداره. - داستان شکلات تلخی که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند
http://ssharif.persianblog.ir/post/303
داستان شکلات تلخی که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند. وقتی بچه ت لازمت نداره. تو دستشویی مشغول آب بازی و شیطنت بود. باباش رفت دم دستشویی ببینه چه دست گلی داره به آب میده. با جدیت به باباش گفت برو. تو رو لازم ندارم. کار من الان تموم می شه. ساعت ٥:۳٤ ب.ظ روز ۱۳٩۳/۱٢/۸. بچه دو ماه پیش. ای کاش که جای آرمیدن بودی. بهترین دلیل برای نخندیدن. رد پای خيس باران. این وبلاگ با قدرت پرشین بلاگ. راه اندازی شده است.
imraha.blogspot.com
دستان همیشه سرد من: April 2010
http://imraha.blogspot.com/2010_04_01_archive.html
دستان همیشه سرد من. ه.ش. ۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه. باد خنکی از پنجره میاد. چشمام سرد و خیسه. یه ربعی تو دست شویی زیر آب سرد شستمشون. تا فردا که بیدار میشم کمتر پف داشته باشه. حس میکنم خواب بعد از گریه با این باد خنک خیلی کیف میده.مثل یه روز کاری سخت. ساعت یک ربع به دو.یا به قول فرانسوی ها دویی که یه ربع بهش مونده. هنوز سرم درد میکنه.دلم میخواد اون غده ی لعنتی که اشک تولید میکنه رو بخشکونمش. اون چیزی که باعث میشه گریم بگیره. یا شاید اون چیزی که باعث میشه شکننده باشم. اون قدر شکننده که از خودم عقم بگیره.
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: September 2010
http://poonehoshidari.blogspot.com/2010_09_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Sunday, September 5, 2010. Subscribe to: Posts (Atom). Painter and illustrator *Wish every one PEACE. View my complete profile. این یک پیپ نیست.
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: December 2009
http://poonehoshidari.blogspot.com/2009_12_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Wednesday, December 16, 2009. چرا دریا شور-تلخ است. ماهی ها پلک می زنند.حرف می زنند.اما به جای صدا.حباب تولید می کنند. آنها تمام شبانه روز.آب شور دریا را می نوشند.و ادرار تحویل می دهند. البته فکر کنم ادرارشان هم شور باشد شاید هم کمی تلخ. هر شناگری که توی دریا دست و پا می زند آبهای دریا را قورت می دهد و توی آن آبی-سبز ِ بی انتها ادرار می کند. اما تحمل دریا هم حدی دارد.عصبانی که بشود.همه ی آنهایی را که تویش جیش کرده اند می خورَد. خوش به حال ماهی ها. تصاویر مربوط به مجله کودکان.
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: August 2010
http://poonehoshidari.blogspot.com/2010_08_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Saturday, August 28, 2010. در صدای قورباغه ها وجیر جیرکها فرو رفته ام، در تاریکی کوچه. درختان انبوه ِ دو طرف ، تاریکی و ترس را لابه لای تنه هایشان حبس کرده اند. خش خش ِهر برگی ، انگار هیولایی است که بخواهد از تاریکی بیرون بجهد و تمام آنچه توی کوچه هست را یک جا ببلعد. نور کم سویی از سر کوچه پیداست. صدایم را صاف می کنم : " ببخشید لاک قرمز دارید". هر سه زن سرشان را به نشانه ی جواب منفی تکان می دهند. صدایم می لرزد: " پس شما چه می فروشید؟ آیا می دانید از کجا می توانم لاک قرمز بخرم؟".
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: August 2009
http://poonehoshidari.blogspot.com/2009_08_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Thursday, August 13, 2009. پرنده در گالری سیحون. لای در را به سختی باز می کنم. عجیب تاریک است، بوی نم و بوی متکای پُر از پَر می خورد توی صورتم و می رود لای روسری ام قایم می شود. گشاد تر نگاه می کنم. یعنی ممکن است آمده باشد؟! دلم می لرزد . مثل پاهایم که شل شده اند.یک قدم به راست.یک قدم به چپ.12 قدم و نصفی به جلو.هیچ کس نیست.پس این بوی عجیب از کجا می آید؟ امروز خبری نشد؟ نیومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مممممممممممم . یعنی ممکنه اومده باشه و ؟. شما ندیده باشین؟ نه بابا . مطمئنم. Labels: عکس تیر ماه 88.
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: April 2012
http://poonehoshidari.blogspot.com/2012_04_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Sunday, April 15, 2012. به خانه ات برگرد. اینجا که جای مهمان نیست. 1548;وقت جنگ است برای صلح،. وقت خونخواهی ِ هر مرد. به خانه ات برگرد. از اضطراب و خشم. کپسولهای سرخ می خورد. و کیک های دراز ِ زرد. 1548;مادر اگر مُرد دور از جان،. دنیا تمام نمی شود، دنیای صنعتی! کپسولها ولی برای توست. و ارثیه ات کیکی که کپک نمی زند. همیشه نه، ولی گاه خوب است. برای رفع همیشگی ِ این سردردِ لعنتی. بر رخت خوابش توپ های کوچک و سفید. زنی را میشناختم که توی گوشش پرنده بود. مثل لاشه ای در انتظار یک کفتار.
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: February 2010
http://poonehoshidari.blogspot.com/2010_02_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Friday, February 5, 2010. دیروز وقتی داشتم بال یک مرغ پخته را از بدنش جدا می کردم، یک ابر کوچک از میان بالهایش بیرون پرید. نفَس عمیقی کشید و آنقدر بالا رفت تا چسبید به سقف. آنقدر نگاهش کردم که گردنم درد گرفت. این باران بوی دودهای شهر خودمان را می دهد. بیچاره ابرها که خودشان را این همه راه از اقیانوس تا اینجا کشیده اند اما روحشان هم خبر ندارد از بارانهای اسیدی ِ شهر ِ ما . اصلا مگر پری گل وجود دارد؟ تازه مگر پری گل با آن همه زیباییِ افسانه ای و غیر مردانه عاشق من می شود! یاد ابر کوچک...
poonehoshidari.blogspot.com
پرنده و لُپ قرمزی ها: April 2010
http://poonehoshidari.blogspot.com/2010_04_01_archive.html
پرنده و لُپ قرمزی ها. Wednesday, April 28, 2010. میخ را محکم نکوب. از مدرسه که برمی گشتم، یادم رفت جیبم سوراخ است و خواب هایم باریک. یکی از لذت بخش ترین کارهای دنیا این است که وقتی حوصله کار کردن نداری، روی یک چیز الکی، چیزهای الکی بنویسی و با یک پاک خوب، پاکشان کنی. خط های الکی بکشی و با یک پاک کنِ خوب، پاکشان کنی. گردالی های الکی ِ چاق یا دراز بکشی، و با یک پاک کنِ خوب، پاکشان کنی. جیب هایم بوی شکلات تلخ می داد. پل سیدخندان بوی ادرار. . یادم رفت، خانه ما سید خندان نیست. خوبیش اینه که اگه باز هم تصویر د...
SOCIAL ENGAGEMENT