panjereyebaz.persianblog.ir
دو چشم که میبیننددو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/
دو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
12.9 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
40
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
12.875 sec
SCORE
6.2
دو چشم که میبینند | panjereyebaz.persianblog.ir Reviews
https://panjereyebaz.persianblog.ir
دو چشم که میبینند
کمک! - دو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/post/59
دو چشم که میبینند. جا مانده ام در میان کلماتی که انگار سر و تهشان بهم نمی رسد یا من عاجز مانده ام در انبوه حرفهایی که هستند اما شکلی ندارند و نه می خواهند شکلی بگیرند متولد شوند و رهایم کنند از این بلاتکلیفی . جایی برای نفس کشیدن برایم نمی گذارند این وامانده های کوچک موذی ، کسی هم کاری بلد نیست . آهای کمک کنید ایجا کسی دارد زیر حرفهای نگفته اش غرق می شود. نوشته شده در ۱۳٩٢/٤/٢٤ساعت ۱۱:۳٥ ب.ظ توسط دوچشم نگاه نظرات . Design By : Night Melody. دل نوشت(دوست دوران دانشگاهی من). یادداشت های یک قبر کن.
دلم دریا میشود - دو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/post/49
دو چشم که میبینند. نوشته شده در ۱۳٩۱/٤/٢٤ساعت ۱۱:٤٧ ق.ظ توسط دوچشم نگاه نظرات . Design By : Night Melody. من نه شاعرم نه شعر میگویم فقط دوچشم دارم میبنند و من خوشحالم از این اتفاق ناب. دل نوشت(دوست دوران دانشگاهی من). یادداشت های یک قبر کن. دل نوشته های یک من! دختری با دنیایی دخترانه. نوشته های همایون رقابی. عاشقانه های غمگین وجودم. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. Kiss the Rain بی کلام.
مواظب - دو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/post/52
دو چشم که میبینند. مواظب خود خودت باش. مواظب دست و پایت هم باش. نه که کبود شوند. نوشته شده در ۱۳٩۱/٥/۱٩ساعت ٥:٥٦ ب.ظ توسط دوچشم نگاه نظرات . Design By : Night Melody. من نه شاعرم نه شعر میگویم فقط دوچشم دارم میبنند و من خوشحالم از این اتفاق ناب. دل نوشت(دوست دوران دانشگاهی من). یادداشت های یک قبر کن. دل نوشته های یک من! دختری با دنیایی دخترانه. نوشته های همایون رقابی. عاشقانه های غمگین وجودم. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. Kiss the Rain بی کلام.
وقتی شاعری خاموش میشود... - دو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/post/51
دو چشم که میبینند. وقتی شاعری خاموش میشود. دیگر درد زایش شعری دستانم را نمی لرزاند. به همین سادگی شاعری خاموش میشود. نوشته شده در ۱۳٩۱/٥/۱٤ساعت ٢:٥٠ ب.ظ توسط دوچشم نگاه نظرات . Design By : Night Melody. من نه شاعرم نه شعر میگویم فقط دوچشم دارم میبنند و من خوشحالم از این اتفاق ناب. دل نوشت(دوست دوران دانشگاهی من). یادداشت های یک قبر کن. دل نوشته های یک من! دختری با دنیایی دخترانه. نوشته های همایون رقابی. عاشقانه های غمگین وجودم. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. Kiss the Rain بی کلام.
دوره گرد عاشق - دو چشم که میبینند
http://panjereyebaz.persianblog.ir/post/54
دو چشم که میبینند. عاقبت دوره گرد هم عاشق شد. سرخی سیب و گلاب گونه های دختری. و لطافت شرمی که هنوز. از دوختن حریر نگاهش. به ریسمان چشمان دوره گرد داشت. و طراوت کمند بافته اش. مثل دسته گلهای وحشی. عاقبت دوره گرد را عاشق کرد. نوشته شده در ۱۳٩۱/٦/٢ساعت ۱٢:۳٠ ب.ظ توسط دوچشم نگاه نظرات . Design By : Night Melody. من نه شاعرم نه شعر میگویم فقط دوچشم دارم میبنند و من خوشحالم از این اتفاق ناب. دل نوشت(دوست دوران دانشگاهی من). یادداشت های یک قبر کن. دل نوشته های یک من! دختری با دنیایی دخترانه. قالب های نایت ملودی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ دل نوشته های یک مـــن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://man-kade.persianblog.ir/1391/9
Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعضی حرف ها و خاطره ها رو دل آدم سنگینی می کنن . برای سبک شدن گاهی باید به قلم و نوشتن پناه برد . 1777;۳٩۱/٩/۱۱. بعد از یک هفته . یهو دلم خواست بیام اینجا. حرف و عرضی نیست. صرفا" جهت ثبت روزایی که گذشته. این یه هفته ای که گذشت به کل استراحت کردم! کلاسارو تعطیل کرده بودیم و به نظر موقعیت خوبی میرسید واسه درس خوندن. ولی امان از این جوگیری های زود گذر که به ثانیه نکشیده دود میشه میره هوا! با خودم قرار گذاشته بودم کلی برنامه ریزی کرده بودم که بشینم کل هفته رو درس بخونم. خلاصه ...
man-kade - Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ دل نوشته های یک مـــن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://man-kade.persianblog.ir/pages/1
Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعضی حرف ها و خاطره ها رو دل آدم سنگینی می کنن . برای سبک شدن گاهی باید به قلم و نوشتن پناه برد . 1777;۳٩۱/٦/۱٤. یک روز خوب با دوستان. امروز یه روز خوب بود. یه روز خیلی خیلی خوب. بعد از مدت ها دوستامو دیدم. به شدت دلم تنگ شده بود. واسه الکی غش غش خندیدنا. چرت و پرت گفتنا. رو میز زدنا و الکی شاد بودنا. قبل از اینکه برم دانشگاه وقتی بهم میگفتن قدر مدرسه رفتن بدون باورم نمیشد میگفتم خوشی زده زیر دلشون مگه اصلا" دانشگاه با مدرسه قابل مقایسست؟ ولی الان معنی این حرفو خوب میبندم.
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ دل نوشته های یک مـــن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://man-kade.persianblog.ir/1391/8
Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعضی حرف ها و خاطره ها رو دل آدم سنگینی می کنن . برای سبک شدن گاهی باید به قلم و نوشتن پناه برد . 1777;۳٩۱/۸/۳. امروز روز من ، روز تولد یک من. دوم آبان روز من بود . البته با سالای پیش خیلی فرق داشت. هر سال وقتی 2 آبان از خواب بیدار میشم مامانم اولین نفریه که بهم تبریک میگه. ولی خوب امسال ازم دور بودن البته داداشم به نیابتشون این کارو نشون داد. امروز روز من بود. امروز از اون روزایی بود که دوست داشتم به خیابون به همه لبخند بزنم. البته یه بغضیم باهاش بود. شب تولدم گریه کردم .
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ دل نوشته های یک مـــن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://man-kade.persianblog.ir/archive
Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعضی حرف ها و خاطره ها رو دل آدم سنگینی می کنن . برای سبک شدن گاهی باید به قلم و نوشتن پناه برد . عناوين مطالب وب سایت Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعد از یک هفته . : ۱۳٩۱/٩/۱۱. صرفا جهت دست به قلم شدن یک من! 1777;۳٩۱/٩/٤. امروز روز من ، روز تولد یک من : ۱۳٩۱/۸/۳. یک من دلتنگ :( : ۱۳٩۱/٧/٢٧. هی من . با توام . به خودت بیا خواهشا : ۱۳٩۱/٧/۱٥. هفته ای که گذشت . : ۱۳٩۱/٧/۱٢. پاییز . سلام :) : ۱۳٩۱/٧/۱. یک من خسته : ۱۳٩۱/٦/۱٩. خاطرات این چند روزه ی یک من! اسب حیوان نجیبی است!
هی ... من ... با توام . به خودت بیا خواهشا" - Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ دل نوشته های یک مـــن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://man-kade.persianblog.ir/post/19
Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعضی حرف ها و خاطره ها رو دل آدم سنگینی می کنن . برای سبک شدن گاهی باید به قلم و نوشتن پناه برد . 1777;۳٩۱/٧/۱٥. هی من . با توام . به خودت بیا خواهشا. هرچقدرم که خودتو به خریت بزنی . هرچقدرم که جلوی اینو اون تظاهر کنی که برات مهم نیست . دیگه با خودت که رودروایسی نداری! تو تکلیفت با دلت مشخص نیست من عزیز من! ظاهرت بی تفاوته ولی درونت . میدونم و میدونی همش احمقانست! پس چرا در این یه زمینه بزرگ نمیشی؟ چرا بعد از دیدن این همه دو به هم زنی. نه از مجازیش خیری دیدی نه از واقعیش.
هفته ای که گذشت ... - Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ دل نوشته های یک مـــن Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://man-kade.persianblog.ir/post/18
Ƹ Ӝ Ʒ دل نوشته های یک من Ƹ Ӝ Ʒ. بعضی حرف ها و خاطره ها رو دل آدم سنگینی می کنن . برای سبک شدن گاهی باید به قلم و نوشتن پناه برد . 1777;۳٩۱/٧/۱٢. هفته ای که گذشت . چیزی که زیاده خاطره. چیزی که زیاده حرفای تلنبار شده. میاد پا میشم میام اینجا از ناراحتیام. یعنی اون موقع خیلی حس سبکی دارم ولی بعدش که دوباره میخونمشون . میبینم اعصاب و روان آدمو میریزه به هم. هی خواستم بیام خاطره بنویسم نشده. هی وقتش بوده حالش. هی حالش بوده وقتش. ذهنم به شدت مغشوشه خاطره ها. درهم برهم میریزه بیرون! دیروز یه روز گند و مزخرف بود.
کلاغ ها هنوز هم می بینند...! - آناثما---همین...!
http://www.labkhandekalagh.blogfa.com/post/27
کلاغ ها هنوز هم می بینند! Life has betrayed me once again,. باز زندگی به من خیانت کرد. I accept some things will never change. قبول دارم که بعضی چیزها هرگز تغییر نمی کنن. I've let your tiny minds magnify my agony,. اجازه دادم ذهن کوچک شما دردو رنج من رو بزرگنمایی کنن. And it's left me with a chem'cal dependency for sanity. و تنها چیزی که برام باقی گذاشت وابستگی مادی به عقلی سلیم بود. Yes, I am falling. how much longer till I hit the ground? آره، دارم سقوط می کنم، چقدر دیگه باید سخت روی این قضیه کار کنم؟
کلاغ ها هنوز هم می بینند...! - سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...!
http://www.labkhandekalagh.blogfa.com/post/28
کلاغ ها هنوز هم می بینند! نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۱/۱۹ساعت 21:19 توسط آزاد منص. اسم من آزاده(آزاد.). تا حالا چنتا وب ساختم ، اما به دلایلی ادامه ندادم! این وب هم مثل اونا درباره ی شعر ، بعضی از شعر ها که با ( * ) علامت گذاری شدن یکم تغییر کردن و کوتاه شدن! ولی شاید یه روز کامل شون هم بنویسم. شاید شعرام با عقاید بعضی هاتون مغایرت داشته باشه ، اما من قصد توهین ندارم! و هیچ فکر و هدف * * در آنها دخیل نیست! من فقط 3سال شعر میگم! راستی یه سری شعرم که از خودم نیست با نام شاعراشون میزارم! و پیگرد غیر قانونی دارد.
کلاغ ها هنوز هم می بینند...! - یک شعرِ شاااخ و زیبا از مهدیِ موسوی:::
http://www.labkhandekalagh.blogfa.com/post/9
کلاغ ها هنوز هم می بینند! یک شعر شاااخ و زیبا از مهدی موسوی: :. نظر نظر نظر.یادتون نره. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۲۶ساعت 14:39 توسط آزاد منص. اسم من آزاده(آزاد.). تا حالا چنتا وب ساختم ، اما به دلایلی ادامه ندادم! این وب هم مثل اونا درباره ی شعر ، بعضی از شعر ها که با ( * ) علامت گذاری شدن یکم تغییر کردن و کوتاه شدن! ولی شاید یه روز کامل شون هم بنویسم. شاید شعرام با عقاید بعضی هاتون مغایرت داشته باشه ، اما من قصد توهین ندارم! و هیچ فکر و هدف * * در آنها دخیل نیست! من فقط 3سال شعر میگم! خانه ام ابری ست.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
40
افق ماندگار
از اين پس مسافر مشرق با نام واقعي اش مي نويسد اما در. جايي ديگر ، قريب به پنج سال است كه مسافر مشرق با ايجاد. اين وبلاگ ، شخصيتي خود ساخته و مستقل داشته است باور. بفرماييد او گاهي به حرف. من هم گوش نمي كرد و هر آنچه را. نيكوست ، انجام مي داد اما هر كجا كه باشد. و يقين بدانيد كه تا كنون بي نقاب نيز به ملاقات. شما آمده است . به هر نحواگر رنجشي ازاو به دل داريد. بزرگواري خود حلالش كنيد ، از دوستان. در وبلاگ جديد او را بانام واقعي اش. دار باشيد مسافر دوست دارد براي هميشه به خاطره. كرده است شعري از.
... پنجرهي انتظار ...
زیارت . . . ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس. خاموش کن صدا را، نقاره می زند طوس. آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان. جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس. آنجا که خادمینش از روی زائرینش. گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس. خورشید آسمان ها در پیش گنبد او. رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس. رویای ناتمامم ساعات در حرم بود. باقی عمر اما افسوس بود و کابوس. وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا. زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس. یکشنبه 24 شهریور1392 ] [ 16:54 ] [ یاسین ] . ای کرده ترک جان و سر! آهسته تر، آهسته تر. در کتاب...
پنجره کوچک
محمد دوستت دارم زیاد زیاد. نوشته شده در سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۸۹ساعت 21:41 توسط. نوشته شده در شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۸۷ساعت 19:15 توسط. خواب دیدم كه شبی رهگذری می آید. شب. دلتنگ مرا سر زده می آراید. می رسد تا كه پس. از این همه دلتنگی ها .گره ازبغض غزل های ترم. بگشاید. این همه شور كه در ذهن غزل های من. است بوی یاسی ست كه از هرم تنش. می آید .غزلم نذر نگاهت مددی كن چندیست . مرگ. دارد تن خود را به تنم می ساید . نوشته شده در شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۸۷ساعت 19:14 توسط. رنگها و شخصیت انسانها. دیگران شما را شخصیت...
panjereye-negah.persianblog.ir
پنجره ی یک نگاه | وبلاگ فارسی
پنجره ی یک نگاه. پنجره ی یک نگاه. ماجرای رای ندادن من. در سیره پیامبر(ص) آمده است که چون سعد بن معاذ درگذشت و پیکرش را به لب قبر آوردند، آن حضرت . ادامه مطلب. پنجره ی یک نگاه. داشتم کتاب پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام اما حسین (ع) از دکتر شهیدی رو می خوندم. کلا . ادامه مطلب. پنجره ی یک نگاه. یا لثارات الحسین سلام.اول هر کار سلام است،اگر امروز قلم را بر دست گرفتم و جسارت نوشتن را به خود می دهم،از گفتن سببش عاجزم،چون عهد بستم. گفتیم عرض ارادتی کنیم . ادامه مطلب. پنجره ی یک نگاه. پنجره ی یک نگاه.
باغ دلتنگي
امان از دست روزها. گرچه به شتاب عقربه های خواب مانده . گر چه گاه به شتاب عقربه های فرار. اما تمام نمی شوند! بعد از رفتنشان هم هنوز باقی دارند. خواه حسرت گذشتنشان دلت را هزار هزار کند. بی آنکه تلاش هایت ثمری بر بازگشتشان داشته باشد! جان از دمار خود در می آوری. با خودت میگویی و میگویی. بند دلت که پاره شد. با خود معترف شوی که :. این کاروان عمر عجب می گذرد . ". نوشته شده در بیست و ششم بهمن ۱۳۹۲ساعت 23:39 توسط فاطمه. سفری دور به جایی نزدیک. سفری از خود من تا به خود من. امیدم به خداوندی اوست. ماه خدا مبارك .
دو چشم که میبینند
دو چشم که میبینند. جا مانده ام در میان کلماتی که انگار سر و تهشان بهم نمی رسد یا من عاجز مانده ام در انبوه حرفهایی که هستند اما شکلی ندارند و نه می خواهند شکلی بگیرند متولد شوند و رهایم کنند از این بلاتکلیفی . جایی برای نفس کشیدن برایم نمی گذارند این وامانده های کوچک موذی ، کسی هم کاری بلد نیست . آهای کمک کنید ایجا کسی دارد زیر حرفهای نگفته اش غرق می شود. نوشته شده در ۱۳٩٢/٤/٢٤ساعت ۱۱:۳٥ ب.ظ توسط دوچشم نگاه نظرات . که چه گاه ها با آه در آمیختم. به امید "گاه" هایی که هرگز نیامدند. و یا آمدند و من نبودم.
تازه وارد
آب را گل کردند. و چه با دل کردند. گفته بودی قایقی خواهم ساخت. دور خواهم شد از این خاک غریب. من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم. نوشته شده در پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲ساعت 11:20 توسط نگار. راه رفتن خوب است.همیشه خوب بوده است.همیشه به درد می خورد.وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران تمام می شود.وقتی که ثروتمندی و چربی های بدنت با راه رفتن آب می شود.ا . نوشته شده در پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲ساعت 11:0 توسط نگار. خسته ام حتی از نوشتن. نوشته شده در شنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 9:8 توسط نگار. اونام بوسای عید مبارکیه. در 25 سالگ...
نیشتو ببند ツ
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه ، دوستت دارد. با یکی از هم لینکیا تصمیم. گرفتیم واسه جلوگیری از پشه پروندن. آدرس لینکای همو بذاریم توی وبای هم تا تبادل مخاطب کنیم. Http:/ www.lovetoinfinity.blogfa.com. Http:/ adminstrator.blogfa.com/. نوشته شده در سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت 08:42 ب.ظ توسط ツ. زیر دندونات حسش کن خخخ. نوشته شده در شنبه 5 اردیبهشت 1394 ساعت 11:17 ق.ظ توسط ツ. دیشب کف پامو پشه. زدیکی نیست بگه آخه حیوون. این جای نیش زدن بود؟ یک ربع می خندم. ای الاغی که میری تو دستشوئی.
كلبه عشق من و اونی که مهربونی مرامش بود
كلبه عشق من و اونی که مهربونی مرامش بود. تو كلبه ي كوچيك من هيچكسي جز تو پا نزاشت / جز تو كسي لياقت اين قلب عاشق و نداشت. به اغوش تو محتاجم ببین بی تو تنم سرده. ببین بی تو چجوری غم من و خاکسترم کرده. به اغوش تو محتاجم برام اغوشت و وا کن. دل من بی تو یخ کرده یکم قلب من و ها کن. یکم قلب من و ها کن نزار بی تو بمونه سرد. هنوزم نبض احساسم واسه تو میزنه برگرد. خدا میدونه قلب من هنوزم غرق احساسه. هنوزم این دل عاشق صدای پات و میشناسه. خدا میتدونه من بی تو عجب حال بدی دارم. میون غصه و حسرت یه جورایی گرفتادم.
panjereyehamrah.persianblog.ir
بی پنجره نمی توان سر کرد
بی پنجره نمی توان سر کرد. شعرهای یاسر خسروی زاده. ساعت ٢:٢٤ ق.ظ روز دوشنبه ٢٢ شهریور ۱۳۸٩ کلمات کلیدی: شعر. هنوز هم می شود. سرشار از شور شد. خیال تافته ای را بیداد بگسلاند. به هر تاب اش بیابان پیمود. هر فراز هر فرود. در آواز مسافران گم شد. از تارهایش داد ستاند. آهنگ طواف کرشمه ای کرد. هنوز هم می شود. شبان آرزو شد و بر دشت های زنده امید یله کرد. توضیح: این شعر تقدیم شده است به همه دانشجویان دانشگاه علم و صنعت. نویسنده: یاسر خسروی زاده. پروفایل مدیر : یاسر خسروی زاده. دوشنبه ٢٢ شهریور ۱۳۸٩. پا برهنه تا ماه.
پنجره همراه | شعرهای یاسر خسروی زاده
8212; panjereyehamrah @ 9:36 ب.ظ. کلا بی دقتی رفیق. واسه همین این همه به در و دیوار میخوری. اگه به جای انتظار سبز شدن آسمون آبی. یا کلوچه شدن خورشید. یه کم زیر پاتو نگاه می کردی. نه خاطر جناب شیر رو می آزردی. نه رو سر یوسف بدبخت خراب می شدی. مگه ملت بیکارن بیفتن دنبال تو. که هی پشت سرتو می پایی. یا اینگرید برگمنی که اینجوری تو نخ چشم همه ای. که کی الان از دیدنت خشکش زده. نه عزیزم، محض اطلاع اینجام کازابلانکا نیست، همین خراب شده خودمونه. من که بچه دستت داده بودم! این دسته بیل چیه دستت؟ دنبال لانه می گردند.