ornina.blogfa.com

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - خود کشی عاشقانه

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-54.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). زن نامهای از طرف شوهرش دریافت کرد. دو سال از زمانی که. مرد دیگر دوستش نداشت و او را ترک کرده بود میگذشت. نامه از یک سرزمین. اجازه نده بچه توپش را به زمین بزند. صدای آن قلب مرا میشکند. زن توپ را از دختر نه سالهاش گرفت. دوباره نامهای از طرف شوهر آمد. این یکی از پستخانهی دیگری بود. بچه را با کفش به مدرسه نفرست. من میتوانم صدای پای او را بشنوم. این صدا قلب مرا میشکند. زن به جای کفش، صندلهای نرم پای بچه کرد. دختر گریه کرد و دیگر حاضر نبود به مدرسه برود. زن خود را به دیوار زد. نفس نکشید&...

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - حرف آخر

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-58.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). دست از سر ما بردار کنار تو. یه روز میگفتم عاشقم. تقصیر هیچ کس دیگه نیست قصه ما. حیف همه خاطره هام به پای کی حروم شده. که برم از بی کسی دغ میکنی. بی خودی هق هق میکنی. یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام. قسم میخوردی پیش من که جز تو. دست خودم نیست که دیگه هیچکسو باور ندارم. این چیزا تقصیر تو. تلافیشو در میارم . تاري خ پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۸۹ساع ت 15:18 نويسنده ایلیا داریوش. آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم/ از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم. روزهایی که بی تو میگذرد.

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× -

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-56.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). تاري خ سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۸۹ساع ت 16:10 نويسنده ایلیا داریوش. آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم/ از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم. من آمده بودم که تا مرز رسیدن/همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم. تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم/شایدکه خدا خواست که دلتنگ بمیرم. اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست. روزهایی که بی تو میگذرد. سهم تنهایی من نگار. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۹. هفته سوم مرداد ۱۳۸۹. هفته سوم خرداد ۱۳۸۹. هفته او ل خرداد ۱۳۸۹. هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته دوم آذر ۱۳۸۸.

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - چکه های خاطره

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-50.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را . دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا به لای انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلالی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد ! و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدر. بی کس و تنها ماندی! و اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لایشم! شاید اینگونه مجبور...

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - زیبا

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-44.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). تقدیرا خط خطیه مبهمه زیبا. آدم خوب توی دنیا کمه زیبا. شادیا زود گذرن مثل یه رگبار. اونکه میمونه همیشه غمه زیبا. نمیدونن عاشقی سرهمه زیبا. هوای اینجا مثه اون شب خوش بو. پر یاده پر از نم نمه زیبا. قامت یاسای ناز توی باغچه. زیر برفای زمستون خمه زیبا. دور ازاون ذوق قشنگ مثه یلدات. توی دنیا قحطی آدمه زیبا. صدای غصه ی آدما بلنده. مثه گریه های پاییز بمه زیبا. نگو اینارو چرا واست نوشتم. اینا طرح صفحه ناممه زیبا. همه رو برای این جمله نوشتم. توجواب دادی و من یادمه زیبا. سهم تنهایی من نگار.

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - بعض هاااااا

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-62.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،. بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،. بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،. بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی،. بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند. بعضیها قیمتشان به لباسشان است،. به کیفشان و بعضی به کارشان،. بعضیها اصلا قیمتی ندارند،. بعضیها به درد آلبوم میخورند،. بعضیها را باید قاب گرفت،. بعضیها را باید بایگانی کرد،. بعضیها را باید به آب انداخت،. اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست.

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - عاشقانه ها

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-49.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). شیشه ی دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست. این دل ما با نگاهی سرد، پرپر می شود. کاش یارب آشناییها نبود. یا به دنبالش جدایی ها نبود. یا که او با من نمی شد آشنا. یا که او از من نمی کردی جدا. سراغ از من نمی گیری، چه شد افتادم از چشمت؟ منم فانوس لبخندت، غرورت، گریه ات، خشمت، اسیرم، خسته ام، سیرم، مرا دریاب می میرم. دل تو وقتی می گیره. دل من می خواد بمیره. حاضرم دلم فدات شه. تا که قلب تو نگیره. نمی گم دلم اسیره. نمی گم پیش تو گیره. من می گم اگه نباشی. دلم از غصه می میره. با کلام دلنشین نام تو.

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× -

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-55.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). تاري خ سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۸۹ساع ت 16:8 نويسنده ایلیا داریوش. آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم/ از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم. من آمده بودم که تا مرز رسیدن/همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم. تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم/شایدکه خدا خواست که دلتنگ بمیرم. اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست. روزهایی که بی تو میگذرد. سهم تنهایی من نگار. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۹. هفته سوم مرداد ۱۳۸۹. هفته سوم خرداد ۱۳۸۹. هفته او ل خرداد ۱۳۸۹. هفته چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹. هفته دوم آذر ۱۳۸۸.

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - 13 نکته

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-52.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). 1دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو ،بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم. هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود. اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. دوست واقعی کسی است که دستهای تو را نگیرد ولی قلب تو را لمس کند. بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگذ به او نخواهی رسید. هرگز وقت خود را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند،. اگر تنها...

patoghe-tanhaiyam.blogfa.com

×××پاتوق تنهاییام××× - به تو نزدیک میشم...باور کن

http://www.patoghe-tanhaiyam.blogfa.com/post-53.aspx

ماه من غصه نخور.) ) ). به تو نزدیک میشم.باور کن. کوچه بوی باران گرفته . و هوا ، هوای غم انگیز پاییز است . من با کلاهی سیاه. و با پالتویی بلند. که از زانو هایم می گذرد. تنها و بی کس. در میان کوچه های قدیمی و باریک. و شعر هایم را گاهی بلند و گاهی آرام. من بی تو از تمام خاطرات با تو گذر می کنم. به یاد بوسه های آتشین تو. دلم را به آتش می کشم! دم دمای صبح بود. صدای اذان که بلند شد. حس عجیبی تمام بدنم را فرا گرفت. کلاهم را از سر برداشتم. و به گلدسته ی مسجد نگاه کردم. تا رودخانه فاصله ی خیلی زیادی نبود. دقیقآ ه...