omidesabayeashegh.blogfa.com

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - مطالب ابر میت

http://shahab62.mihanblog.com/post/tag/میت

چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390. نشسته بودیم تنگ دل ننه که یهو صدای شیون وناله از تو کوچه بولند شد.هاج و واج مونده بودیم که قلی خبرچین خبرید که نوروزخان بابای تیمور که همساده کوچه جلووی مون بود و چن وقتیم بود که مریض بود و خونوادشم نیمیگوفتن چه مرگشه و مرضشو مخفی نیگه داشته بودن ، یه واویلا کیشیده و غزل خدافسی رو خونده و با سرعت تموم به دیارات باقی شتافته. باس همین حسابی جوگیز شودیم و. بولندتر فریات زدیم(شادی روحش صلواااااات). تو لنگه کفشه رو نیگاهی انداختیم دیدیم یه مایع قرمز و قهوه ای رنگی که بوی گوه میداد تو...

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - مطالب ابر آواز

http://shahab62.mihanblog.com/post/tag/آواز

دوشنبه 2 خرداد 1390. جون من بیا و با ما به عشق هر چی مادره بزن زیر آوازو بوگو :. آخ خ خ خ! ریفیق بی کلک مااااادر. دم همگی تون گرم به مولا. خدا نیگه داره واستون مادراتونو. خدا ننه صبا و همه مادرای اسیر در خاکو بیامرزه الهی. یه دف دیگه بیا . ها. آخ خ خ خ! ریفیق بی کلک مااااادر. محرمانه لطفا وارد نشوید. امید صبای عاشق @. تنهائی عشق بهار @ مینا @. ساغر شکسته @آق صبا@. درد و دلهای دختری تنها @خانم صبا@. اول از همه گفته باشیم هر کی نظر نیمیذاره نخونه. خدائیش فقط کسائی بوخونن که نظر میذارن. ر ی د ن با اعمال شاقه.

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - تشییع جنازه نوروز"

http://shahab62.mihanblog.com/post/8

چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390. نشسته بودیم تنگ دل ننه که یهو صدای شیون وناله از تو کوچه بولند شد.هاج و واج مونده بودیم که قلی خبرچین خبرید که نوروزخان بابای تیمور که همساده کوچه جلووی مون بود و چن وقتیم بود که مریض بود و خونوادشم نیمیگوفتن چه مرگشه و مرضشو مخفی نیگه داشته بودن ، یه واویلا کیشیده و غزل خدافسی رو خونده و با سرعت تموم به دیارات باقی شتافته. باس همین حسابی جوگیز شودیم و. بولندتر فریات زدیم(شادی روحش صلواااااات). تو لنگه کفشه رو نیگاهی انداختیم دیدیم یه مایع قرمز و قهوه ای رنگی که بوی گوه میداد تو...

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - مطالب شهاب

http://shahab62.mihanblog.com/post/author/422212

ر ی د ن با اعمال شاقه. جمعه 19 آبان 1391. کپیده بودیم تو کوپه قطار و داشتیم تو رویاهای خودمون سیاحت میکردم که از بد شانسی محتاج موال (توالت) شدیم . تلو تلو خورون یه دست به خشتک و یه دستم به شیکم ریسیدیم به موال که دیدیم چشمت روز بد نبینه یه ده دوووازه نفری انگاری که میخوان برن از موزه هنرهای تجسمی معاصر بازدید کونن حول و حوش مستراح پلاسن. چپ رفتیم راست اومدیم یه نیگاه تو صورتاشون انداختیم دیدیم نه! واس همین تا در مستراح وا شد از لابلای جمعیت اینهو موشک کروز خودمونو رسوندیم به در و پریدیم تو و صدای قطا ر.

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - کروموزوم های ج ن س ی 2

http://shahab62.mihanblog.com/post/12

کروموزوم های ج ن س ی 2. چهارشنبه 12 مرداد 1390. ظهر که زنگ مدرسه بصدا در اومد اثری از آثار اعلامیه های جلاجو روی در و تیفار مدرسه نبود! ناظم مدرسه میگفت زنگ زدیم خونه جلاجور که به خونوادش تسلیت بگیم و هماهنگ کنیم گروهی بریم مراسمش! اما همینکه به خونش تلفن کردیم خانمش گوشی رو ورداشته و شاد وشنگول حالو احوال میکرده! اولیائ مدرسه که خیال میکردن خوشحالیش به خاطر اینه که شوهرش گوربگور شده و شرش رو از سرش کم کرده! با احتیاط بهش میگن جای آقاتون خالی نباشه! زنه با تعجب میگه آقا که خونه هستن جائی نرفتن! اولش صدائ...

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - اســی ریقــــو

http://shahab62.mihanblog.com/post/13

جمعه 8 مهر 1390. تا اون موقع شاهاب از هیشکی اونجوری رکب نخورده بود! یه کلاس آموزش شنای اجباری! در حین آموزش خدمت مقدس! اونم چی درست بلافاصله بعد از کلاس عقیدتی . کلی تو حال و هوای معنویات غرق شده بودیم و به قول بر و بچ همگی داشتیم نور بالا میزدیم که فرمونده گفت باس گروهان بره استلخ (استخر) واس آموزش شنا. مام که تا اون موقع شنا یاد نگیرفته بودیم وحشت به جونمون اوفتاد و هر کلکی سوار کردیم جیم بزنیم نشد که نشد. فرمونده به خطمون کردو با دو سوت رسیدیم استلخ . گفت سوت سیم همگی با یه شورت لب ا ب به خط باشین.

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - مطالب ابر نوروز

http://shahab62.mihanblog.com/post/tag/نوروز

چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390. نشسته بودیم تنگ دل ننه که یهو صدای شیون وناله از تو کوچه بولند شد.هاج و واج مونده بودیم که قلی خبرچین خبرید که نوروزخان بابای تیمور که همساده کوچه جلووی مون بود و چن وقتیم بود که مریض بود و خونوادشم نیمیگوفتن چه مرگشه و مرضشو مخفی نیگه داشته بودن ، یه واویلا کیشیده و غزل خدافسی رو خونده و با سرعت تموم به دیارات باقی شتافته. باس همین حسابی جوگیز شودیم و. بولندتر فریات زدیم(شادی روحش صلواااااات). تو لنگه کفشه رو نیگاهی انداختیم دیدیم یه مایع قرمز و قهوه ای رنگی که بوی گوه میداد تو...

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - ر ی د ن با اعمال شاقه

http://shahab62.mihanblog.com/post/16

ر ی د ن با اعمال شاقه. جمعه 19 آبان 1391. کپیده بودیم تو کوپه قطار و داشتیم تو رویاهای خودمون سیاحت میکردم که از بد شانسی محتاج موال (توالت) شدیم . تلو تلو خورون یه دست به خشتک و یه دستم به شیکم ریسیدیم به موال که دیدیم چشمت روز بد نبینه یه ده دوووازه نفری انگاری که میخوان برن از موزه هنرهای تجسمی معاصر بازدید کونن حول و حوش مستراح پلاسن. چپ رفتیم راست اومدیم یه نیگاه تو صورتاشون انداختیم دیدیم نه! واس همین تا در مستراح وا شد از لابلای جمعیت اینهو موشک کروز خودمونو رسوندیم به در و پریدیم تو و صدای قطا ر.

shahab62.mihanblog.com

ننه صبا - کروموزم های ج ن س ی (1)

http://shahab62.mihanblog.com/post/10

کروموزم های ج ن س ی (1). چهارشنبه 15 تیر 1390. اون روزم طبق معمول گچای رنگی رو واسه دبیر جبرمون از توی اتاق معاون مردسه ورداشتیم و داشتیم بر می گشتیم که چشممون به هف هش ده تائی عکس معلما که روی میز معاون ریخته بود و اون لحظه ما تنها تو اتاقش بودیم افتاد. مابین همه ، عکس آقای جلاجور دبیر زیست شناسی مون که صورتی توپول موپول و یه سیبیل مسخره داشت توجه مونو بیشتر جلب کرد! واس همین ناخودآگاه ورش داشتیم و زدیم به چاک. بچه های هر دو کلاس دل پر خونی از اون داشتن! پدر امیر چاپخونه داشت و قرار شد امیر عکسو از ما ب...