nininaz87.persianblog.ir

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - روزه داری به سبک علی جون

http://www.alijeddi.blogfa.com/post/150/-روزه-داری-به-سبک-علی-جون

لحظه های رنگی رنگی زندگی. روزه داری به سبک علی جون. علی بعد از خوردن صبحانه. .اصلا من دیگه روزه ام. باشه قبوله .ولی بچه ها عیب نداره آب بخورن.روزه شون باطل نمیشه. عه؟ باشه آب میخورم.شربت چی؟ نه دیگه من روزه ام! نه بچه ها روزه کله کنجشکی باید بگیرن.یعنی سر ظهر یه چیزی می خورن.دوباره روزه ان تا مغرب! عصر در حال آماده کردن افطار:. علی با دیدن فرنی و لرزونک کلا از خود بی خود مبشه. من دیگه روزه نیستم. شب بعد خوردن یه افطار حسابی :. من روزه ام دیگه امشب چیزی نمیخورم! ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین.

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - واقعا چه باید کرد!؟

http://alijeddi.blogfa.com/post/140/واقعا-چه-باید-کرد-

لحظه های رنگی رنگی زندگی. واقعا چه باید کرد! چندوقت پیش یه روز تو موسسه علی اینا گفتن میخوان از آتلیه بیان و از بچه ها عکسهای خوشگل بگیرن! خلاصه علی آقا بلوز رنگین کمانی و شلوار لی شون رو برای این اتفاق خجسته انتخاب کردن و هرچی هم بنده گفتم شلوار سفیدت قشنگتر میشه خیلی شیک سوت زدن و تحویل نگرفتن و کار خودشون رو انجام دادن! 6-7 تا عکس بود که به نظرمن و علی دوتای زیر لایق دریافت سیمرغ بلورین بودن! از نظر من سیاه سفیدش خیلی قشنگ بود و به نظر علی مجالست با پلنگها! به بچه هم گفته بودن ژست بازو بگیره یعنی قویه!

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - خط هیروگلیف

http://www.alijeddi.blogfa.com/post/142/خط-هیروگلیف

لحظه های رنگی رنگی زندگی. مدتی بود میخواستم پیام گیر تلفن رو با صدای علی ضبط کنم ولی فرصت نمی شد و البته علی هم همکاری نمی کرد تا دیروز وقت گذاشتم تا دقیق بهش بگم که چی بگه ولی دوباره وسطش میگفت چی بود؟ بعد مدتی دیدم که مخم داره داغ میکنه ولی یهو فکری به ذهنم رسید.با خط هیروگلیف به شرح ذیل براش متن مورد نظر را نوشتم و اون هم به راحتی این 4 تا جمله رو گفت! 2لطفا پیام خودتونو برای ما بفرمایید! 4با شما تماس میگیریم. نوشته شده در پنجشنبه ۱۰ اسفند۱۳۹۱ساعت ۱۱:۴۰ قبل از ظهر توسط مامان. قالب های پارس اسكین.

yasandgrandmam.persianblog.ir

یاس و مادر بزرگ

http://yasandgrandmam.persianblog.ir/1388/5

یاس و مادر بزرگ. نویسنده : یاس و مادر بزرگ. ساعت ۱٠:٤۸ ‎ب.ظ روز شنبه ۱٧ امرداد ،۱۳۸۸. ما دیروز مهمونی یا نمیدونم نامزدی چیزی بودیم. منم لباس خو شگل نارنجی بادامن چین دار پوشیده بودم. قراره مانی عکس منو بگذاره تا شما ببینین. اصلا هم شلوغ یا سر وصدا نکردم. تازه گریه هم نکردم راستی دوستای هم سن و سال منم یکی دوتا بودن. من تازگی ها فهمیدم که همه منو خیلی دوست دارن واسه اینکه هرکسی منو می بینه لپ منو یا می بوسه یا می گیره. خلاصه انقدر شیرین زبونی کردم با ادب هم بودم همه قربون صدقم میرفتن. فعلا برم بازی تا بعد.

yasandgrandmam.persianblog.ir

من و امیر علی - یاس و مادر بزرگ

http://yasandgrandmam.persianblog.ir/post/83

یاس و مادر بزرگ. من و امیر علی. نویسنده : یاس و مادر بزرگ. ساعت ۸:۱۸ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱٤ تیر ،۱۳٩٠. سلام دوستای خوب من و مانی. من اومدم تا یه عالمه خبر بدم. اول اینو بگم که این عکسم دیگه خیلی خنده داره. آخه من خیلی بزرگ شدم انشالا عکس جدیدم با امیر علی پسر عمه جونم میاد بالا. راستی خبر دارین من وقتی میرم خونه عمه جون یا خونه ی مانی دیگه تنها نیستم. این روزها هم خوشحالم هم کمی بدحالم چون منو کسی بغل نمی کنه. همه میگن تو بزرگ شدی مانی امیر علی رو میذاره تو بغلم خیلی دوستش دارم. راستی شعر های زیادی یاد گرفتم.

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - من مسلمانم...........

http://www.alijeddi.blogfa.com/post/167/من-مسلمانم-

لحظه های رنگی رنگی زندگی. اینو امروز تونت دیدم. میزارمش اینجا که برات یادگاری بمونه و همیشه حواست بهش باشه. نوشته شده در دوشنبه ۱۵ اردیبهشت۱۳۹۳ساعت ۸:۴۶ قبل از ظهر توسط مامان. سواد که داشت.خودنویسش دوات نداشت! یه کوچولو بحث فلسفی یا بحث فلسفی با یه کوچولو! در آخرین روزهای اولین ماه سال. خدا یکی از گلهای بهشتشو انداخت تو بغل مامانی و بابایی. قالب های پارس اسكین. میوه دل مامان و بابا. علی جون.دوست جون جدید. آموزش نقاشی برای کودکان و نوجوانان نی نی پینت. یار طلبگی و هزار و یک . لیلی و مجنون قرن 21.

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - عضو لوبیایی

http://www.alijeddi.blogfa.com/post/159/عضو-لوبیایی

لحظه های رنگی رنگی زندگی. ظاهرا دیروز تو کلاس آموزش اعضای داخلی بدن مثل معده،روده،کلیه و فلب اینها داشتند. بعد از ظهر که با هم نشستیم. علی: "مامانی یه چیزی شبیه لوبیا تو دلم درد میکنه! یه چیزی که شبیه لوبیاست .از اعضای بدنه.اون درد میکنه! بدو بدو.چیزی نیست الان بری خوب میشه. اینم یه روش برای یک تیرو دو هدف! هم اینکه من اطلاعات علمیم بالا رفته و دوستان بدونید! و هم اینکه مامانی منو ببر دستشویی! نوشته شده در یکشنبه ۱۷ آذر۱۳۹۲ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر توسط مامان. سواد که داشت.خودنویسش دوات نداشت!

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - یا مدبر الامور...................

http://www.alijeddi.blogfa.com/post/143/یا-مدبر-الامور--

لحظه های رنگی رنگی زندگی. پروردگارا سالی که گذشت پر بود از اتفاقهای زیبا و سخت. خدایا برکتی به فهم و درک ما بده تا هر آنچه تو برای ما می پسندی زیباترین و لذت بخش ترین داستان روزگارمان باشد و جز زیبایی چیزی نبینیم. پروردگارا شکر بابت تمام لطفهای بی شماری که در حق ما داشتی و زبان حتی از بابت گفتنشون هم قاصره. خدای رحمان بزرگتر و دانا تری از آنکه من به شما چیزی را یادآوری کنم فقط برای دل خودم. الهی عید امسال رو از وجود پر برکت حضرت ولی عصر عطرآگین کن. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خدا یکی از گلها...

alijeddi.blogfa.com

گل پسر - تذکر انضباطی

http://www.alijeddi.blogfa.com/post/158/تذکر-انضباطی

لحظه های رنگی رنگی زندگی. یه بازی نه چندان خوب علی جون اینه که درست درآخرین لحظه ای که همه دم در هستند و مشغول کفش پوشیدن.یهو یه چیزی یادش میاد که بره از تو اتاقش برداره و با خودش بیاره. گفتم خوب در که قفل نبود باز میکردی میومدی بیرون.نی نی کوچولو که نیستی .تازه منم بهت گفته بودم عجله کن من پایینم! یه کم به حرفهام گوش داد.اشکاشو پاک کرد.تو چشمام نگاه کرد. و بعد خیلی جدی گفت: " هیچ مامانی بچه اش روتنها نمیزاره! یعنی نمیدونستم بخندم یا گریه کنم! ولی خلاصه معلوم نشد من بهش درس دادم یا اون بهم درس داد! بهانه...