newverica.blogfa.com
The Empire of NewVerickaThe Empire of NewVericka - شبان بی گله می آید ز راهی دور... - The Empire of NewVericka
http://newverica.blogfa.com/
The Empire of NewVericka - شبان بی گله می آید ز راهی دور... - The Empire of NewVericka
http://newverica.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
62
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.236 sec
SCORE
6.2
The Empire of NewVericka | newverica.blogfa.com Reviews
https://newverica.blogfa.com
The Empire of NewVericka - شبان بی گله می آید ز راهی دور... - The Empire of NewVericka
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.blogfa.com/post/139
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. از فصل گرم، بشارت دهندگان روزهای خورشید تند، نباریدن باران و دیفتری آسمان که بنام ابر شناخته میشود، متنفرم. چهارشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۴ ] [ 0:14 ] [ مجتاز ]. گذشت انحطاط این کویر. گذشت اشتعال این حریق. به جنگلی که درش. پرندگان هنوز بال می زدند و عرش. به روی مردمان کوچک زمین دریغ. نکرده بود نور خویش، اندکی. پن: لطفا از مسیر. بلاگفای نیووریکا مشکل دارد.
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.blogfa.com/1392/08
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. باز هم همسایه مان. رخت های چرکی اش را بر تراس خانه مان. سایه هایی از سیاهی را تنیده رنگ تار. بر لباس تن زده روشن نمایی. بی دلیل از رنگ سبز دلکشی. یک حصار سایه پوش دلفریب. در حیاط آفتاب انگیز پشت خانه ی ما. بس که او در وهم فهم مصلحات خانه مان درمانده وار. در مشاعات میانی، کفش جا. از میان کفش های او بسی. کفش مهمانان درگیر مقام. بر تمام دور ها و دورتر ها. نادهد پایاب بر کس تا رسد بر جای خویش. پس از تد...
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.blogfa.com/post/135
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. از میان لشکر چنارها و کاجها. روی آسمان ستاره میکشم. گچ گرفته اند دور چشم خوابها شکسته در ش. که سالهاست نور را ندیده است. باد میوزد میان شاخه های مو. و دست میکشد بروی بالهای بسته عرش. بسته های جرئتم تمام میشود. و باز میشوم من و هجوم حرفهای دفن ژرفنای سینه ام. بجز نفیر سردسیر باد. لابلای شاخه های خشک بیدها. سمفونی بهتری بلد نبوده ای؟ روی موجهای یک ولیعصر ناتمام. سوار میشوم و با تمام اتکای بازوان.
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.blogfa.com/post/141
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. هشت و بیست، هشت و چهل و سه، نه و دوازده. ساعت چند است؟ عدد یازده و پنجاه و سه دقیقه کوچیکی گوشه موبایل است. چقدر خوابیده ام؟ دیشب ساعت سه آمدم توی تخت خواب. یا دو و نیم بود؟ انگار زیاد شده است. اصلا چرا انقدر به او فکر میکنم؟ اصلا چرا فکر میکنم؟ دانشجوی سال آخر کارشناسی چرا باید به یک پسر سوم دبیرستانی خسته افسرده انقدر فکر کند؟ دیشب سر چه بحث میکردیم؟ دعوای دوباره من و مهشید؟ اصلا از که میپرسم؟
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.blogfa.com/post/136
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. زندگی نمیکنم. حرص میخورم. ادبیات را دوست دارم، درس نمیخوانم، کم میخوانم کلا ، تلاش نمیکنم. کم میکنم. کار میکنم، نمیخواهم برای کارم زیاد تلاش کنم. خسته شده ام. از همه چیزش. از همه چیزم. از کارهایم خسته شده ام. از ندانستن دلیل، نشناختن هدف، هدف نداشتن، حرکت کورکورانه بسمت چیزی که میخواهم، و نمیبینم. و نمی یابم. جمعه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۴ ] [ 18:18 ] [ مجتاز ]. گذشت انحطاط این کویر. به جنگلی که درش.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.ir/1392/09
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. سه ماه گذشته است. تمامیت پاییز پیش پاهای من مجتاز سقوط می کند امشب. دقیقه ای دیرتر از همیشه و اما که تفاوت ماست به همین اندک دقایق. روزهای سختی نبود. روزهای بدی بود گذشته به بیکاری و امثالهم. روزهای بی حوصلگی، خوابیدگی عصبی، گذشته به بازی و سرگرمی اجباری و بعضا درس. عجیب که نتایج خوبی هم ستانده ام از این نخواندن ها ولی حیف که رسانش به هر جا اگر اینگونه بود. از بعضی آشنایان نسبی و سببی که بهتر است.
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.ir/post/43
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. Newverica.blog .ir. چون مطمئن نیستم لینک بمونه، همون newverica رو بلاگ دات آی آر بچسبونین تنگش. دوشنبه یکم تیر ۱۳۹۴ ] [ 22:13 ] [ مجتاز ]. گذشت انحطاط این کویر. گذشت اشتعال این حریق. به جنگلی که درش. پرندگان هنوز بال می زدند و عرش. به روی مردمان کوچک زمین دریغ. نکرده بود نور خویش، اندکی. پن: لطفا از مسیر. بلاگفای نیووریکا مشکل دارد. ابزار هدایت به بالای صفحه. Weblog Themes By : Pichak.net.
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.ir/1394/02
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. سه برگ یک دفتر. و گفت به مسیری با خود و بی خود رهسپار بودم، شیخ المشایخ از گوشه ای پدیدار شد، درود فرستادیم، فرمود هوا را طراوت ملازم است، آیا روا بود که جوانی با خود یکتا مسیر بسپارد؟ و گفتم یا شیخ، جز این روا نباشد که نه هوا را مزین بزیبایی نبینیم، که ما را تنهایی تک یاوریست همیشگی که داریم. بی وزن شعر و آهنگ:. غبار هزار سال نرسیدن بپیکرم. چسبیده مثل گچ، بدیوار حائلم. خط میخورند تمام نوشته های من.
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.ir/1392/08
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. باز هم همسایه مان. رخت های چرکی اش را بر تراس خانه مان. سایه هایی از سیاهی را تنیده رنگ تار. بر لباس تن زده روشن نمایی. بی دلیل از رنگ سبز دلکشی. یک حصار سایه پوش دلفریب. در حیاط آفتاب انگیز پشت خانه ی ما. بس که او در وهم فهم مصلحات خانه مان درمانده وار. در مشاعات میانی، کفش جا. از میان کفش های او بسی. کفش مهمانان درگیر مقام. بر تمام دور ها و دورتر ها. نادهد پایاب بر کس تا رسد بر جای خویش. پس از تد...
The Empire of NewVericka
http://www.newverica.ir/1392/07
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. لطفا کمی از وقت ارزشمند خویش را تلف نمایید. گرچه گفتم، می گویم و خواهم گفت، که انتظاری ندارم. اگر قبلا داشتم. به ادامه متن بروید. سه شنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۲ ] [ 16:16 ] [ مجتاز ]. تا کف دریا ها هم خشکید. به فنا رفت امید. چون که با قایق خود نآمدی از بطن شکست. ای پس پرده، شیرین اساطیری من. پن: حسش نیست. که نمی آید. سه شنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۲ ] [ 15:54 ] [ مجتاز ]. یک قرن پیشتر، مسئله دوستی چه بود؟
تاریکی درخشان
http://www.shining-darkness.blogfa.com/9104.aspx
شکافتن تاریکی، بدون زمان، بدون مکان. کسی به نام خدا. مسیر زندگیتو هرجور بخوای طی میکنی. راحت و آسوده. ولی، شاید برا هرکسی پیش نیاد، ولی میرسی به جایی که یه دره عمیق جلو روته. از پل رو به روت هم فقط یه طناب مونده. شاید 99.9% مردم بشینن فک کنن. یه سری برگردن. یه سری بیخیال مسیر بشن. سعی کنن دورش بزنن و شاید هر راه دیگه ای. ولی تو دیوونه ای. چیکار میکنی؟ همون کاری که همه دیوونه ها میکنن. پاتو میزاری رو طناب. بعدم اون یکی پات. یه قدم دیگه میری جلو. یه نگاه به جلوت میندازی. وووف. ولی من، خودمو میرسونم. A Musi...
تاریکی درخشان - خستگی...
http://www.shining-darkness.blogfa.com/post-45.aspx
شکافتن تاریکی، بدون زمان، بدون مکان. نگاهی به درختان دور و برت بی انداز. هیچ کدام شکسته نیستند. تنه هیچ کدام خشکیده و مرده نیست. اما. همه شکسته اند. نزدیکشان که بروی بوی گند پوسیدگی شان حالت را بهم می زند. رایحه خستگی، شکستگی، آرامشی عجیب با طعم درد، حتا شاید عادت به درد، رخنه کرده در ذره ذره وجودشان. تا به حال پرسیده ای از خودت چرا این آسفالت لعنتی فریاد نمی زند؟ چرا از شرم آب نمی شود زیر قدم های دخترکی نیم عریان و گریان که با پاهای برهنه اش، کنار اتوبان می دود و فرار می کند؟ چشمه اشک آسمان خشک شده است.
تاریکی درخشان
http://www.shining-darkness.blogfa.com/9106.aspx
شکافتن تاریکی، بدون زمان، بدون مکان. گفت و گوی تنهایی. بازگشت به تاریکی، برای، شاید این بار، یافتن درخشش. چند وقت پیش، شاید چند ماه، یه مصاحبه دیدم از هنگامه قاضیانی. توی گفت و گوی تنهایی بود. راستش، سوادش خیلی بالا بود و کلا دوست داشتم بشینم حرفاشو گوش کنم. دکترای الهیات یا همچین چیزی داره اگه اشتباه نکنم. یه حرفی زد اما، که هنوز تاثیرش از ذهنم پاک نشده و هر روز بیشتر از قبل بهش فک میکنم. یه آیه از قرآن گفت. دقیقشو یادم نیست، اما همچین مضمونی داشت:. و او فراموش کرد. حرف نیست. درکش کردم. وقتایی که خیلی د...
تاریکی درخشان - اعجاز باران...!
http://www.shining-darkness.blogfa.com/post-44.aspx
شکافتن تاریکی، بدون زمان، بدون مکان. جدا خوشم نمیاد اینجا رو زود به زود آپ کنم (نمیدونم چرا) ولی خب امروز واقعا مجبور شدم! حس اولین بارون پاییزی که تجربه ش میکنی، اونقد مستت میکنه که. از قبل و بعد و مقدمه و موخره داستان شروع نمیکنم. کاری ندارم که قبلش چی شده بود و چرا من از اون آسانسور سر درآوردم و بعدش کجا رفتم و اینا. مهم اینه که، همه چیز، از آسانسور ایستگاه مترو هفت تیر شروع شد. منتظر بودم همچنان. اونقد آدم تو صف آسانسور بود که بعید میدونستم برا شام به خونه برسم! ممکن نیس این اتفاق نیفته! به شدت خبر خ...
تاریکی درخشان
http://www.shining-darkness.blogfa.com/9109.aspx
شکافتن تاریکی، بدون زمان، بدون مکان. نگاهی به درختان دور و برت بی انداز. هیچ کدام شکسته نیستند. تنه هیچ کدام خشکیده و مرده نیست. اما. همه شکسته اند. نزدیکشان که بروی بوی گند پوسیدگی شان حالت را بهم می زند. رایحه خستگی، شکستگی، آرامشی عجیب با طعم درد، حتا شاید عادت به درد، رخنه کرده در ذره ذره وجودشان. تا به حال پرسیده ای از خودت چرا این آسفالت لعنتی فریاد نمی زند؟ چرا از شرم آب نمی شود زیر قدم های دخترکی نیم عریان و گریان که با پاهای برهنه اش، کنار اتوبان می دود و فرار می کند؟ چشمه اشک آسمان خشک شده است.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
62
小草集團有限公司
ورسک شهر زیباییها
ورسک شهر زیبایی ها. در هربرهه از زمان وهرجا كه اراده اي توانا به منصه ظهور مي رسد، در پي آن. شگفتي ها پديد مي آيد. شگفتي هايي كه دراين ميان فقط اهل نظر مي توانند به. عظمت آن پي ببرند. با نگاه به چشم انداز راه آهن ايران، چه در شمال هنگام عبور. از قلل شامخ البرز وچه در جنوب هنگام گذشتن از فراز دره ها وكوههاي سخت. وبلند به راحتي مي توان به اهميت وعظمت آن پي برد. يكي از شاهكارهاي. راه آهن كشور پل ورسك است كه به عنوان مهمترين و مرتفع ترين پل خط آهن. جهان به شمار مي رود، در دره ورسك واقع در. سويي ، طي يك گزارش...
newvergineveryday.com
The Empire of Newverica
The Empire of Newverica. در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است. The Empire of Newverica. در تکیه چارچوب بی ژرف/ مردیست که سایه اش سپید است. چیز خاصی نیست، یک عمر است که حرف میزنیم و حرف میزنیم. یک گوشه ای میگیریم، دنج و راحت و باز هم حرف میزنیم، هی بحرف زدن ادامه میدهیم تا آخرش بمیریم. چند نفس داریم که هر روز بانحطاط نزدیک ترمان میکند، حیف است که درشان فقط هوا باشد و بی صوت، حیف نیست؟ پاراتروپر، کوسه ها و مسئله اصلاح طلبی. پانتومیم شگفت انگیز من برای دیوار. سیزدهمین آن دوازده نفر. یک سال در د...
The Empire of NewVericka
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. Newverica.blog. ir. لینک ندارد، همین را تایپ کنید یا اسپیس را بردارید. شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ ] [ 22:27 ] [ مجتاز ]. Newverica.blog .ir. چون مطمئن نیستم لینک بمونه، همون newverica رو بلاگ دات آی آر بچسبونین تنگش. دوشنبه یکم تیر ۱۳۹۴ ] [ 22:13 ] [ مجتاز ]. سه برگ یک دفتر. و گفتم یا شیخ، جز این روا نباشد که نه هوا را مزین بزیبایی نبینیم، که ما را تنهایی تک یاوریست همیشگی که داریم. بی وزن شعر و آهنگ:.
The Empire of NewVericka
The Empire of NewVericka. شبان بی گله می آید ز راهی دور. سه برگ یک دفتر. پکیدگی سیستم تهویه مطبوع نای و شش. Newverica.blog. ir. لینک ندارد، همین را تایپ کنید یا اسپیس را بردارید. شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ ] [ 22:27 ] [ مجتاز ]. Newverica.blog .ir. چون مطمئن نیستم لینک بمونه، همون newverica رو بلاگ دات آی آر بچسبونین تنگش. دوشنبه یکم تیر ۱۳۹۴ ] [ 22:13 ] [ مجتاز ]. سه برگ یک دفتر. و گفتم یا شیخ، جز این روا نباشد که نه هوا را مزین بزیبایی نبینیم، که ما را تنهایی تک یاوریست همیشگی که داریم. بی وزن شعر و آهنگ:.
Hourglass
Tuesday, April 22, 2008. The movie's purpose was in trying to evoke feelings of sympathy from the viewer. By showing the gruesome reality and its effects, it points an accusing finger at the viewer for being blind to the subject. However, it also challenges the viewer to speak up about such issues. In addition, the film trumpeted a final cry for help. When the movie ended and the captions of the epilogue came up, the viewer was struck once again that the blood suffereing in the film was the truth of ...
VERITASERUM
Sábado, 30 de julho de 2011. Hoje, não mais que de repente, senti um grande medo me invadir. O meu grande erro da vida foi em relação as amizades, não porque ela me decepcionaram. Mas porque demorei tempo demais pra perceber que são importantes. Não quero que isso aconteça. Não quero que isso acabe, não quero recomeçar, também não sei como impedir isso de acontecer se acontecer. Pode ser que esteja sofrendo por antecipação, mas o medo apareceu. e não posso controla-lo. Quarta-feira, 20 de julho de 2011.
newveritasproject.wordpress.com
VERITAS PROJECT | ….a personal blog of Joshua Nwachukwu committed to the TRUTH
8230;a personal blog of Joshua Nwachukwu committed to the TRUTH. BE PROUD TO BE A VIRGIN. I HAVE A DREAM – MARTIN LUTHER KING. Watching Pornography will destroy you, says Ex porn star. MR PRESIDENT, PLEASE SIGN THIS BILL. A RIGHT ATTITUDE TO SEX: MARIA GORETTI’S LIFE. ABORTION: THE AMERICAN HOLOCAUST. NIGERIAN WOMEN AND REPRODUCTIVE HEALTH. WANTED: A NEW HEALTH MINISTER. If Adewole is looking for something to control, why can’t he control diseases such as malaria, typhoid, polio, high blood pressure, hyp...
Web hosting, domain name registration and web services by 1&1 Internet
THIS DOMAIN NAME HAS JUST BEEN REGISTERED FOR ONE OF OUR CUSTOMERS! Do you need affordable web hosting or a domain name? 1&1 Internet is trusted by millions. Find out why. Offers a one-stop shop for all your domain name and web hosting needs so you can maximize your full web potential — without barriers, and without fear. Smart webmasters choose 1&1 Internet for domain name registration and hosting solutions. All-Inclusive Hosting Plans with NO Hidden Charges. 24/7 Phone and E-mail Support.