naztarazman.persianblog.ir

gilda.persianblog.ir

خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/78

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳۸۸/٦/۱۱. خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد. قلب زنان جهان را می چرخاند. از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت. فرشته ای ظاهر شد وعرض کرد: چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید؟ خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای؟ او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از. جایش بلند شد ناپدید شود. شما نابغه...

gilda.persianblog.ir

((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/1382_2_gilda_archive.html

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳٩٢/٧/۳٠. خدایا همیشه اومدم پیشت که دستمو بگیری ، بازم گیر کردم ، هیچ کس مثل خودت نمی تونه ، بدو بیا بیا لطفا. خدا جونم خیلی خوبی. توی یه کلیسا یه دفتر گذاشته بودن که برای خدا هر چی می خواین بنویسین ، گفتم آران برو توی اون دفتر برا خودت و مامان دعا کن برای خدا بنویس . رفتم دیدیم نوشته خدا من خیلی تو رو دوس دارم. بازم خودش هم خوبه. کمکم کن لطفا خسته م ، گیرم ، دست خیلی ها رو باید بگیرم ، دستمو تو بگیر. پيام هاي ديگران . خدایا خودت راه گشای تمام بی پناهان هستی.

gilda.persianblog.ir

((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/1382_4_gilda_archive.html

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳٩٢/٧/۳٠. خدایا همیشه اومدم پیشت که دستمو بگیری ، بازم گیر کردم ، هیچ کس مثل خودت نمی تونه ، بدو بیا بیا لطفا. خدا جونم خیلی خوبی. توی یه کلیسا یه دفتر گذاشته بودن که برای خدا هر چی می خواین بنویسین ، گفتم آران برو توی اون دفتر برا خودت و مامان دعا کن برای خدا بنویس . رفتم دیدیم نوشته خدا من خیلی تو رو دوس دارم. بازم خودش هم خوبه. کمکم کن لطفا خسته م ، گیرم ، دست خیلی ها رو باید بگیرم ، دستمو تو بگیر. پيام هاي ديگران . خدایا خودت راه گشای تمام بی پناهان هستی.

gilda.persianblog.ir

نوروز۸۵ - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/66

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳۸٥/۱/٤. عيد آمد سال نو شد. به نوبه خودم اين سال جديد را به تمام دوستان و آشنايان که به من سر می زنند از صميم قلب تبريک می گوييم و اميدوارم که اين سال برای همه متفاوت از سالهای ديگر باشد و سرشار از موفقيت های بی پايان. به اميد روزهای شاد. پيام هاي ديگران . نوشته شده در ساعت ٦:٢٠ ‎ب.ظ توسط lida.

gilda.persianblog.ir

دنيا - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/72

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳۸٥/٩/٧. خيلی وقته ديگه دلم می خواد فقط يه شنونده باشم تا گوينده، دلم می خواد توی وبلاگ های دوستان بشينم و به خرفشون گوش بدم و توی دنيای اينترنت فقط بخونم، احساس می کنم ديگه حرفی برای گفتن يا نوشتن ندارم. زنده و سلامت باشيد. پيام هاي ديگران . نوشته شده در ساعت ۱٢:٥۱ ‎ب.ظ توسط lida.

gilda.persianblog.ir

خدایا ازت می خوام امشب دلمو آروم کنی - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/79

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳٩٠/٦/۳۱. خدایا ازت می خوام امشب دلمو آروم کنی. چقدر دلم برای اینجا تنگ شده چقدر دلم گرفته . خوشحالم از اینکه حداقل یه جایی هست که فقط برای خودمه و کسی مزاحمم نیست و حرف دلمو می تونم برای خودم داشته باشم . با کسی نمی تونم در دل کنم هیچ کس برای من نیست. خیلی دلم تنگه . چرا آدم تا یه کم می خواد شاد باشه دلش می شکنه . چرا تا یه کم می خواد لبخند به لب آدم بشینه دل آدم می شکنه. انقدر دلم شکسته که فقط خدا می دونه. هیچ کس نمی تونه دلمو آروم کنه. خیلی دلم گرفته .

gilda.persianblog.ir

من چه دير فهميدم - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/73

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳۸٥/۱٠/۸. من چه دير فهميدم. غذاهای مادرم چه خوب بود، تازه من به او ايراد می گرفتم که رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمايل به کبودی است. آدم چه دير می فهمد، من چه دير فهميدم که انسان يعنی عجالتا. ايران مادرهای خوب دارد، و غذاهای خوشمزه ، و روشنفکران بد ، و دشتهای دلپذير. آدم چه دير می فهمد و من چه دير فهميدم که انسان يعنی عجالتا.). پيام هاي ديگران . نوشته شده در ساعت ٢:٤٤ ‎ب.ظ توسط lida.

gilda.persianblog.ir

مرگ - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/76

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳۸۸/٢/۸. خیلی وقته ننوشتم دلم حسابی تنگ شده بود برای تمام خاطرات روزگاری که با دوستانم اینجا داشتم. همشون توی قلبم هستند و عاشقشون هستم با وجودی که خیلی از اونها رو هنوز ندیدم ولی مهم نیست به همشون سلام می دم و سر خم می کنم جلوشون و دوسشون دارم . پيام هاي ديگران . نوشته شده در ساعت ۱:٤۸ ‎ق.ظ توسط lida.

gilda.persianblog.ir

لحظه ديدار - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/70

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳۸٥/٤/۸. لحظه ديدار نزديک است باز من ديوانه می شوم باز می لرزد دلم،دستم. آبرويم را نريزی دل ای نخورده مست. حيف که همشو بلد نيستم . اما لحظه های قشنگ رو می شه با اين قطعه زيباتر کرد. پيام هاي ديگران . نوشته شده در ساعت ٦:٠٩ ‎ب.ظ توسط lida.

gilda.persianblog.ir

خدا - ((..... زندگي و مرگ در قدرت زبان است..........))

http://gilda.persianblog.ir/post/83

پنجره اي رو به جامعه. الو ، آخر دنيا؟ 1777;۳٩٢/٧/۳٠. خدایا همیشه اومدم پیشت که دستمو بگیری ، بازم گیر کردم ، هیچ کس مثل خودت نمی تونه ، بدو بیا بیا لطفا. خدا جونم خیلی خوبی. توی یه کلیسا یه دفتر گذاشته بودن که برای خدا هر چی می خواین بنویسین ، گفتم آران برو توی اون دفتر برا خودت و مامان دعا کن برای خدا بنویس . رفتم دیدیم نوشته خدا من خیلی تو رو دوس دارم. بازم خودش هم خوبه. کمکم کن لطفا خسته م ، گیرم ، دست خیلی ها رو باید بگیرم ، دستمو تو بگیر. پيام هاي ديگران .