mosafereghachagh.blogfa.com

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - دسته چک ایران

http://www.daejan.blogfa.com/post-24.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. توی کشوری که اساس زندگی آن نفت باشه و تو هم از دار و دسته فیلمساز ها باشی ممکن نیست بوی گاز ترش و نفت تورو نگرفته باشه و از فلر پالایشگاه بالا نرفته باشی. یه ماه پیش بود از شرکت سروش گفتند این جماعت نفت چی می خواهند تیزر بسازند. گفتم که هستم. اما یکی دیگه کارگردان و مجری طرح کنید، من تهیه کننده هستم. گفتم: حسین شاهی گارگردان باشه من خودم حواسم به همه چیز هست. نمی دونم چرا همه چیز به این نفت ختم می شود. بگذریم. روز بعد و ...

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - تردید

http://www.daejan.blogfa.com/post-13.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. گاهی دچار تردید می شم. شک و چندگانگی. یه مرض که مثل جذام ذهنم رو می خوره. یه تردید ایدولوژیک. یه چیزی شبیه انشا دوران مدرسه که علم بهتر است یا ثروت؟ یه چیزی مثل تفاوت شغل با حرفه حقیقتش حرفم حدیثه نفس و آخر کلام غم نان. می دونید شاید بقدر لازم عاشق نباشم. شایدم دچار روزمرگی شدم. .شاید. توچکار می کنی همکار عزیز؟ با فیلمسازی می خوای دنیا رو عوض کنی؟ یا اینکه فیلمهات مثل بچه هات می مونن؟ ما کجای دنیا هستیم؟ چیزی که من دلم م...

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - سفرنامه حج

http://www.daejan.blogfa.com/post-17.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. چند ماه قبل برادرم گفت كه اگر ميخواهي مكه بري، در كاروان آقاي توكلي يه جاي خاي هست، كه من هم طبق معمول پيشنهاد هر سفري را قبول ميكنم اين پيشنهاد را قبولتر داشتم. يا يه كشور ديگه و تازه تو با اين همه اعمال غير مذهبي چطور به مكه ميري؟ آره والا راست گفتن. و اعتراض بعضي كه از حج واجبتر، زن گرفتنه! زن بگيري انگار كه حج رفتي! و حالا چون به ديدار خانه خدا نائل شده به ياد دعاي خير آن پيرزن ميافتد و ميخندد. در تمام مدت شلوغي جمعي...

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - خواب دیدم چیکار کنم خوابو نمی شه که ندید

http://www.daejan.blogfa.com/post-40.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. خواب دیدم چیکار کنم خوابو نمی شه که ندید. خواب دیدم بازم داریم شهرو چراغون می کنیم. چراغ خونمونو نذر خیابون می کنیم. روی این سقف سیا کاغذ آبی می کشیم. آسمونو پر خورشیدای الوون می کنیم. خواب دیدم چیکار کنم خوابو نمی شه که ندید. خواب دیدم ما هم داریم کاری کارسون می کنیم. توی خواب خیلی چیزا رو می شه دید حیفه که ما. این همه دیدنی رو از دیده پنهون می کنیم. خواب دیدم به هم می گیم فتح طلسما با ماهاس. اثر :محمد علی بهمنی.

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - ما دوباره...

http://www.daejan.blogfa.com/post-37.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت . روزی که کمترین سرود. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است. روزی که ما برای کبوترهایمان دانه بریزیم . نوشته شده در شنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۸ساعت 11:14 توسط دایی جان ناپلئون. مسافر قاچاق کشتی نوح. افشين هاشمي دايره بازي. باید رفت رضا سمایی نیا. طنز نوشته های یک پیر پسر. سارگل و روزگار بی شوهری. دانشگاه آزاد غرب (تهران).

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - نوشتن یا ننوشتن مسئله این است

http://www.daejan.blogfa.com/post-42.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. نوشتن یا ننوشتن مسئله این است. نمی دونم چرا دیگه نمی تونم بنویسم.نمی دونم چرا طلسم شدم.نمی دونم چرا نوشتن مثل زهرمار خوردن شده برام. اما یه روز خوب میاد .یه روز که می تونم بنویسم. نوشته شده در دوشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 20:16 توسط دایی جان ناپلئون. مسافر قاچاق کشتی نوح. افشين هاشمي دايره بازي. باید رفت رضا سمایی نیا. طنز نوشته های یک پیر پسر. سارگل و روزگار بی شوهری. دانشگاه آزاد غرب (تهران). یاداشت های یک دختر ترشیده.

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - صلوات برفست

http://www.daejan.blogfa.com/post-39.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. فکر کنم همه شما تا بحال چندتایی از مستند های بی بی سی را دیده باشید. فوق العاده هستند.مستند های با موضوع طبیعت و حیات وحش و افریقا. و یا کهکشانها.از معروف تربن مستند های بی بی سی می باشند. آیا برای خم های خیام صلوات فرستاند؟ آیا برای سلامتی آقای فیتز جرالد صلوات فرستادند؟ آیا برای مجسمه ساز صلوات فرستاند؟ نه واسه چی صلوات فرستاند؟ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۸۸ساعت 15:17 توسط دایی جان ناپلئون.

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - چهره های ماندگار

http://www.daejan.blogfa.com/post-25.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. آذین با تعجب و خوشحالی گفت: من آماده ام دیگر آرزویی ندارم فرمان بده . نقاش را برای کشتن می بردند مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: آذین آمدند و همه جیز را درست کردند، روستای ما با هنر تو دیده شد .مهرت بر دل ها و نامت بر زبان ها ی این مردم خواهد ماند. تو از مایی نمی میری. خدا تو را دوست دارد من هم مادر خوشبختی هستم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۸۷ساعت 13:0 توسط دایی جان ناپلئون. مسافر قاچاق کشتی نوح.

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - خواجه هرکول بن سلوکیان

http://www.daejan.blogfa.com/post-21.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. خواجه هرکول بن سلوکیان. جاي همه شما دوستان خالي، امسال عيد مسافرت به همراه. مسافر قاچاق کشتی نوح. رفته بودیم استان کرمانشاه و خوزستان. اما نکته که جالب بود اين است که - ببخشيد ببخشيد روم به ديوار- مردانگي اين آقا هم کنده شده بود اما چيزي جهت آن قسمت محترم و مهم بازسازي نشده بود حال احتمالات مربوط به موضوع را بررسي مي کنيم:. 2- خسرو با مشاهد اين عضو مهم غيرتي شده دستور داده آن را بکنند. مسافر قاچاق کشتی نوح.

daejan.blogfa.com

دایی جان ناپلئون - رقص آرام SLOW DANCE (زندگی که یک مسابقه دو نیست)

http://www.daejan.blogfa.com/post-32.aspx

من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. رقص آرام SLOW DANCE (زندگی که یک مسابقه دو نیست). تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟ Ever followed a butterfly's erratic flight? یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟ Or gazed at the sun into the fading night? کمی آرام تر حرکت کنید You better slow down. اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید Don't dance so fast. زمان کوتاه است Time is short.