miner.persianblog.ir

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - بي رحم

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-24.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. شب اگر مي دانست. كه دل شبزده ام چون علفي تن در باد. اينچين مي لرزد ،. هجمهء دلهره اش را به سحر مي بخشيد . ابر اگر مي فهميد. كه كوير دل تفتيدهء من. اين همه بي تاب است ،. و به تن خشكي گس گون تركهاي لبم. تا ابد مي باريد . باد اگر رد مي شد. و هواي خفهء انده چشمانت را. در اتاقم مي ديد ،. آهي از عمق دلش سر مي داد. و ضريح كهن معبد دل را ز غبار. بي گمان مي روبيد . چه بگويم ، شب چشمان سياهت ام ا ،. اندكي بي رحم است . تهران نيمه شب شنبه - 04/02/1389. به نام آنكه جز او نيست در دل.

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - مگر ایمان مرا عشق تو نابود نکرد؟

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-28.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. مگر ایمان مرا عشق تو نابود نکرد؟ مگر ایمان مرا عشق تو نابود نکرد؟ چشم تو آن کرد که معبود نکرد. سوختم خرقه و هم دفتر و هم هر چه که بود. تا دگر بینش من عشق تو اندود نکرد. ربنا گوی و به بت سجده اهورا جویان. آنچه انگاشت دلم یهوه به تلمود نکرد. چشم حیران و نگه خیره دمی لبخندی. آشناجوی درین بادیه بود نکرد. من و این راه غریب و شب و بی زاد سفر. کس ره عشق به قصد ضرر و سود نکرد. به خدا تاب غم عشق تو تا بود دلم. ضجه ای در طلب داروی بهبود نکرد. آن بشد کز غم تو هق هق آهسته کنم.

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - كاشكي مي آمدي

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-17.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. كاشكي مي آمدي امشب! كاشكي مي آمدي همچون سرودي دلنشين بر لب. با امروز ، من چندين هزاران سال و يك روز است بي تابم. با امشب ، من شبهاي بسياري است با روئيات مي خوابم. بيش مي جويم ، هيچ مي يابم. ترسم از اين است كآخر تو نيايي و بيايد جان من بر لب. كاشكي مي آمدي امشب . اي كه مي داني تو را گويم. و مي خندي بر اين هزيان سرايي ها كه مي مويم. اي كه خيلي خوب مي داني، كه بي تو شور و حالي نيست در سازم. اي كه با يادت قمار عشق مي بازم. كاشكي مي آمدي، تا صبح مي ماندي در آغوشم. آهي بر بساط دل.

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - هست در شهر كسي؟

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-13.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. هست در شهر كسي؟ هست در شهر كسي؟ هست در شهر كسي. كه به ديوانگي ام ش بهه ب ر د؟ من كه تا باز نكرده دهنم. بوي مشروب ز خود مي پاشم. من كه خوشحال ز بي مقصدي ام. هرزگانه به هوس مشغولم. و ز بس شنگولم. مي گشايم قفس سينه خود را هر صبح. و رها مي سازم. جوجه هاي پر پرواز درآورده زيبايي را. كه به آواز بهار. سخن عشق به هر پنجره بسته نمايند نثار. تا درين شهر ببينند همه. مي گشايم در دل. آه از سردي شهر. من كه مستم چه غمم هست ز سوز سرما؟ آه آتشناكي ، مي كشم بهر شما. جوجه هايي را كه. در اين ...

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - افسانه دريا و نهنگ

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-15.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. افسانه دريا و نهنگ. افسانه دريا و نهنگ. من از ديار تنهايان غريبم. و تو از تبار شهروندان خواب زده. ما را دريچه چشم است آب گرفته. و سراچه عقل است خواب گرفته. ديوانه ام مخوان، كه به ديار عاشقان. سوار تكتازم و عروس طن از. اگر چه در شهر شما غريبم و. به زيور شما نمي فريبم . سود و زيان و سرمايه تان م جاز. ما را كه در آبيم ، به سرابيمان چه نياز؟ بنگر كه نه مرد جنگيم و نه اهل فرهنگ ،. نه تاج غرور بر مي داريم و نه داغ ننگ ،. مستيم ز باده و به رقصيم ز چنگ ،. افسانه تنهايي دريا و نهنگ .

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - ای انسان

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-19.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. رشته های زمان و فضا. پرده ای از عل تها . نعره هایم به بلندای افق. چشمی بر خورشید ،. چشم دیگر پی آبی که چکد از نوک سرمایه ام ، یخ . واژه ای می روید. از دل دالان های ذهنم ، در بازار. و دژم می گوید :. یخ آوردم ، یخ! فریاد بزن ، بخروش -. آی ، یخ آوردم! می دود در بازار. پشت سر یک دیوار. وای اگر بنشینم ،. و بمانم در بند عادت پیر ،. شام با روح گرسنه چه کنم؟ سخت می کوبد بر ذهن نزار. و غم یخ هایم . آه وقتم تنگ است. و چه بسته پایم . پیچد اندر دالان :. غافله در راه است. آهي بر بساط دل.

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - وقتشه

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-14.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. خيلي وقته روح من حامله هست. احتمالا ، آره . ديگه وقتشه. اين دلش مي خواد بزاد؟ يا اون دلش ميخواد بياد؟ نشون اومدنش اين دردشه. شب كه مي شه هي لگد مي زنه تو ذهن آماس كرده من. نمي دونم گشنشه ، يا تشنشه. راه ميرم ، شعر ميخونم ، ساز مي زنم ، مي خندم . ولي مگه ول ميكنه. نمي دونم چي ميخواد؟ گاهي وقتا مثل بچه ها سرش داد مي كشم. بعد خودم مي خندم. اي بابا تقصير اون ديگه چيه؟ اونم اون تو سختشه. گاهي مثل احمقا به خود مي گم :. يك كمي زور بزنم ،. يك كمي زار بزنم ،. آخ ، ولي وقتي بياد ،.

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - فرداي تو

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-12.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. چشمان تو بگشود بر من روزني از راي تو. زان روي مرغ دل چنان پر ريخت از پرواي تو. شي اد دل شيدا شد و از شيد و از شك شسته شد. صياد خود صيد آمده از سحر و از سوداي تو. زافسون چشمت مبتلا شد اين دل و غرق بلا. شد بي دل و بي خواب از لا لاي تو. دنيا از آن روزن چو گ ل آمد به استفهام دل. از دين و از دنيا ب ريد و رفت در دنياي تو. اي كاشكي چشمان تو روزي به جاي چشم من. بنشيند و زان بنگرد دل بر قد و بالاي تو. چشمان زيبابين تو، و اندام رقص آگين تو. بنگر چه بيند ديده زان زيباي، در زيباي تو.

molaghaat.blogfa.com

ملاقات - آهي بر بساط دل

http://www.molaghaat.blogfa.com/post-25.aspx

گزيده اي از اشعار محمد كوزه گر. آهي بر بساط دل. آهي بر بساط دل. شاعركي در بساط ، آه ندارد. گردن باريك كه دادخواه ندارد. يوسف بي مشتري كه از همه دنيا. مصر و زليخا كه هيچ ، چاه ندارد. نيم نگه كن ز لطف كاين دل درويش. خانقه و خرقه و كلاه ندارد. شاهد عشقي و خون ماست حلالت. شاهد ما بيم دادگاه ندارد. راهبم و راه را در ه به ديدم. مفلس پاكباز فر و جاه ندارد. پاك بتاب آفتاب كاين دل بي تاب. دير خراب است و سرپناه ندارد. مذبح نام و ضيافت عام است درين دير. شحنه و شبگرد و شيخ و شاه ندارد. ماه اگر پا نداد ، آه كه پا داد.