dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - داستان عشقی
http://www.dastantanz.blogfa.com/tag/داستان-عشقی
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. سرباز آمریکایی : . سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت:. پدر ومادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم. پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم. پسر ادامه داد :. پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک میکنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند. پسر آنها یک دست و پا نداشت!
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - .:: هديه فارغ التحصيلي ::.
http://www.dastantanz.blogfa.com/post/53
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. هديه فارغ التحصيلي : . مرد جوانی ، از دانشكده فارغ التحصیل شد . ماهها بود كه ماشین اسپرت زیبایی ،پشت شیشه های یك نمایشگاه به سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو می كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود كه برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد . بلأخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت :. برچسبها: هديه فارغ التحصيلي.
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - .:: عشق ابدی ::.
http://www.dastantanz.blogfa.com/post/54
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. عشق ابدی : . پرستار گفت: اصلا نگران نباشید. ما به او خبر میدهیم که امروز دیرتر می رسید. پیرمرد جواب داد: متاسفم! او بیماری فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد و حتی مرا هم نمیشناسد! پرستار با تعجب پرسید: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید در حالی که شما را نمیشناسد؟ پیرمرد با صدایی غمگین و آرام گفت: اما من که میدانم او کیست! نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 16:50 توسط شیطان. بیاتو نترس : . دیوووونه خونه : . شیطان موزیک : .
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - .:: خنده در حد مرگ 1 ::.
http://www.dastantanz.blogfa.com/post/69
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. خنده در حد مرگ 1 : . به دو دلیل اجازه نمیدم مخاطب خاصم به آیفون فایوم دست بزنه :. یک اینکه من آیفون فایو ندارم! دو اینکه اصلا من مخاطب خاص ندارم. به فزرندان خود چیزی نیاموزید! دو روز دیگه شاخ میشن واستون. الان نشستم با هر ديني كه حساب كردم ديدم آخرش بايد برم جهنم. با كسي كه خره بحث نكنيد . سوارش بشيد. نوشته شده در جمعه سوم آبان ۱۳۹۲ساعت 18:21 توسط شیطان. بیاتو نترس : . دیوووونه خونه : . شیطان موزیک : . معدن همه چی : . بهار جووووون : . سکوت عشق : .
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - .:: لینک ::.
http://www.dastantanz.blogfa.com/post/66
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. دوستانی که می خواهند با وبلاگ من تبادل لینک کنند. اول وبلاگ منو با نام. داستان طنز و عشقی : . لینک کنند بعد خبر دهید که شمارو با چه نامی لینک کنم. به وبهای دیگه من هم حتما سر بزنید. صفحه فيسبوك شيطان add كنين. نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۲ساعت 22:40 توسط شیطان. بیاتو نترس : . دیوووونه خونه : . شیطان موزیک : . معدن همه چی : . بهار جووووون : . سکوت عشق : . ايران سيب : . من وتنهایی : . قلب آسمونی : . دست نوشته های من : . جوون ایرانی : .
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - داستان جالب
http://www.dastantanz.blogfa.com/tag/داستان-جالب
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. سرباز آمریکایی : . سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت:. پدر ومادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم. پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم. پسر ادامه داد :. پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک میکنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند. پسر آنها یک دست و پا نداشت!
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - هديه فارغ التحصيلي
http://www.dastantanz.blogfa.com/tag/هديه-فارغ-التحصيلي
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. هديه فارغ التحصيلي : . مرد جوانی ، از دانشكده فارغ التحصیل شد . ماهها بود كه ماشین اسپرت زیبایی ،پشت شیشه های یك نمایشگاه به سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو می كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود كه برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد . بلأخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت :. برچسبها: هديه فارغ التحصيلي.
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. - .:: خدا بیامرز ::.
http://www.dastantanz.blogfa.com/post/67
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. خدا بیامرز : . یه دوست چینی داشم! ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻴﺎﺩتش تو ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ رفتم و کنار تختش ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪم. چند دقیقه دست پا شکسته با من فارسی حا احوال کرد. دیدم یهو رنگش عوض شد مدام به من با حالت اخم میگفت:. ﭼﻴﻨﮓ ﭼﻮﻧﮓ ﭼ ﻦ ﭼﻮﻭﻥ ﻭ ! بعد چندبار تکرار تا پرستارا برسن " مرد". ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻛﺸﻮﺭ ﭼﻴﻦ ﺳﻔﺮ ﻛﺮﺩم! و در اون جا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم و اون مرد. چینی به من گفت معنیش این میشه:. ﭘﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﻴﻠﻨﮓ ﺍﻛﺴﻴﮋﻥ ﻭﺭﺩﺍﺭ ﻛﺼﺎﻓﻄﻄﻄﻄﻄﻄﻄﻂ. صفحه فيسبوك شيطان add كنين.
dastantanz.blogfa.com
.::داستان های طنز و عشقی::. -
http://www.dastantanz.blogfa.com/post/68
داستان های طنز و عشقی: . داستان های جالب و طنزوووو عشقی. حالا اگه ما بودیم بابامون داشت گوسفند میکشت بهش وحی میشد. میگفت جای گوسفند پسرتو بکش. صفحه فيسبوك شيطان add كنين. نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۲ساعت 0:49 توسط شیطان. بیاتو نترس : . دیوووونه خونه : . شیطان موزیک : . معدن همه چی : . بهار جووووون : . سکوت عشق : . ايران سيب : . من وتنهایی : . قلب آسمونی : . دست نوشته های من : . جوون ایرانی : . قاطي پاتي : . مجموعه داستانهای جذاب : . سفیر عشق : . დ love l დ: . بی خیال همه چی : . دل نوشته : .