matarsakeatashin.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://matarsakeatashin.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://matarsakeatashin.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
1.5 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.469 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | matarsakeatashin.persianblog.ir Reviews
https://matarsakeatashin.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
شاهزاده ي تاريكي - ماما گفت..(پسرک تنهایت)
http://www.darkman7.blogfa.com/post-32.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. ماما گفت.(پسرک تنهایت). ماما سيد.ماما نو ام کامینگ هوم. ماما گفت.ماما اکنون به خانه مي ايم. از ان لحظه اي مينويسم که کودک دستانش از مادرش براي اولين بار جدا شد و کوه بزرگي به اسم مادر براي هميشه از زندگي پسرک رخت بر بست. دوستت دارم مادر.پدر.و خانواده ي عزيزم. پ ن 1:ديوار ها خيلي بلند بودند و کودک پشت تالار ها مغزش را کرم ها خوردند. پ ن 2:ماما من به خانه ميايم.منتظرم باش. پ ن3:حالم خوبه هو سر حالم.خیلی چیزا تغییر کرده.روزهای روشنی انتظار مارو میکشه. هر كدوم از اينها روتو روزمرگ...
شاهزاده ي تاريكي
http://www.darkman7.blogfa.com/8711.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. روز 28 دي ماه روز تولد من بود. مدتهاست كه با همه چيزو همه كس قهر كردمو حتي از خونم و شهرم تهران دل كندمو اومدم بندر عباس تو تنهايي با خودم خلوت كنم. همه ميدونستن كه عزيز ترين روز تو هر سال واسه شاهزاده ي تاريكي ها روز تولدش و نيمه ي شعبان بود.تو تنها روز هايي كه شاد بود اين 2 روز بود اما امسال. هم نيمه يشعبان تهران نبودم(اونهايي كه تهراني ان ميدونن نيمه ي شعبان تو تهرون چه غوغايي)هم چند روز مونده به تولدم با همه و همه لج كردمو. واقعا شاد بودم كه يه هديه گرفتم. رفتم به وبم سر ز...
شاهزاده ي تاريكي - ترس
http://www.darkman7.blogfa.com/post-26.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. میترسم. ر از ترسم.خدایا . ترسی سرد و تاریک تموم وجودمو فرا گرفته. تموم وجودم ر از ترسه. مخدایا خیلی میترسم کمکم کن.دارم میمیرم.لعنت خدا بر اون کسایی که باعث میشن تا من بترسم. خدایا حالم خوب نیست.گریم داره در میاد. بابا کمک.ای در آسمونی من کمک. سرک تنهاتو تنها نذار . الان احتیاج به کمکت دارم.وضعیت بحرانیه. سینا ترسیده.سینا میترسه. نوشته شده در سه شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۸۷ساعت 12:50 PM. مرا كسي نساخت خدا ساخت. نه انچنان كه كسي ميخواست. كه من كسي نداشتم. كسم خدا بود. دختري با 666 وات.
شاهزاده ي تاريكي -
http://www.darkman7.blogfa.com/post-28.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. سلام سلام.عيدتون مبارک سال خوبي داشته باشين پر از نور.واسه همتون يه دنيا روشنايي تو قلبتو ارزو ميکنم. چيه بابا .چرا ميخندين.مسخره کردن نداره که .خوب نبودم تا حالا نبودم همين الان تازه بعد از روزهاي سخت دوري از شبکه دوباره اومده.خوب 1 ماه که بيشتر نگذشته هنوزم ميشه تبريک گفت.من همتونو اي لاو يو.باور کننين. چنان انفجار نوري تو وجودم رخ داد که بزرگتر از بيگ بنگ بود و درخشان تر از هر سوپر نوا و ابر نو ستاره اي.اونقدر معجزه اسا درونم رو نورديد و موج تغيير به پا کرد که نميدونستم...
شاهزاده ي تاريكي - نابودی دنیاهایمان
http://www.darkman7.blogfa.com/post-25.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. و پایان همه چیز. و حتی باغ کودکیمان. و پس از ان است شاید بتوان چیزی ساخت اگرکه چیزی باقی مانده باشد اگر. و اگر چیزی باقی مانده باشد. نوشته شده در شنبه دهم اسفند ۱۳۸۷ساعت 12:14 PM. مرا كسي نساخت خدا ساخت. نه انچنان كه كسي ميخواست. كه من كسي نداشتم. كسم خدا بود. در قلب سرزمين تاريكي جاي پاي كسي نيست جز پادشاه تاريكي. بر فراز تنهايي ايستاده و بر قلمرو تاريك پادشاهي اش مينگرد. من يه كويرم.يه كويره تاريك و تنها.تو قلب تاريكي من ستاره ها. اينجا تو تاريكي مثل خورشيدي ميدرخشند.
شاهزاده ي تاريكي
http://www.darkman7.blogfa.com/8802.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. ماما گفت.(پسرک تنهایت). ماما سيد.ماما نو ام کامینگ هوم. ماما گفت.ماما اکنون به خانه مي ايم. از ان لحظه اي مينويسم که کودک دستانش از مادرش براي اولين بار جدا شد و کوه بزرگي به اسم مادر براي هميشه از زندگي پسرک رخت بر بست. دوستت دارم مادر.پدر.و خانواده ي عزيزم. پ ن 1:ديوار ها خيلي بلند بودند و کودک پشت تالار ها مغزش را کرم ها خوردند. پ ن 2:ماما من به خانه ميايم.منتظرم باش. پ ن3:حالم خوبه هو سر حالم.خیلی چیزا تغییر کرده.روزهای روشنی انتظار مارو میکشه. لعنت بر همه چيز و همه کس....
شاهزاده ي تاريكي
http://www.darkman7.blogfa.com/8909.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. ماما سيد.ماما نو ام کامینگ هوم. ماما گفت.ماما اکنون به خانه مي ايم. از ان لحظه اي مينويسم که کودک دستانش از مادرش براي اولين بار جدا شد و کوه بزرگي به اسم مادر براي هميشه از زندگي پسرک رخت بر بست. دوستت دارم مادر.پدر.و خانواده ي عزيزم. پ ن 1:ديوار ها خيلي بلند بودند و کودک پشت تالار ها مغزش را کرم ها خوردند. پ ن 2:ماما من به خانه ميايم.منتظرم باش. پ ن3:حالم خوبه هو سر حالم.خیلی چیزا تغییر کرده.روزهای روشنی انتظار مارو میکشه. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۸۹ساعت 17:20 PM.
شاهزاده ي تاريكي - مویه های درونم
http://www.darkman7.blogfa.com/post-29.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. ین تنها غمنامه ی خنده های سرد درون من است که شاید برای شما شادی بیاورد.ادراک ذهن من. بعد اون خوردن ها وقت حساب کتاب شد و کبابيه نامردي نکردو ديد ما زيادي خندونيم پول خنده هارم از ما گرفت.جالب ترين قسمت ماجرا اونجا بود که تو ماشين علي و محسن داشتن حساب کتاب مبکردن با اون مخ هاي ترکيدشون منم قاه قاه به اونا ميخنديدم که محسن گفت.اي.شده 2000 از ما بيشتر گرفت. پيچيديمو پيچيديم .رفتيم طرف خونه هامون. چشمان درخشانم فرياد ميزدن که سينا هنوز زندهست .گرچه بر قبرش جغدها مويه ميکنند.
شاهزاده ي تاريكي
http://www.darkman7.blogfa.com/8707.aspx
اعترافات يك ذهن خطرناك * *. دلم باز گرفته.اومدم تو اشیانه.محوطه ی بیرون.اسمون شب های بندر واقعا دلنشینه یه جوراییه. دلم گرفته بود. به هسمون شب نگریستم.ماه بهم میخندید.ستاره ها چشمک میزدن. اونها تنها دوستان همیشگی من هستن.هر وقت دلتنگ میشم این اسمون و ستاره هاشن که به دردو دل های اربابشون شاهزاده ی تاریکی گوش میدن. یه مدت بود پدر اسمونی ام .خدا.بهم اخم کرده بود. هروقت اخم میکنه یا بهم میخنده زود متوجه میشم. عینه یتیم ها نشستم رو زمینو خدا رو نگاه کردم که چرا ازم دلخوره. غصه تو دلم بود. موها مو نوازش میکرد.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
مترسکی به تمام معنا در زندگی
مترسکی به تمام معنا در زندگی. ای کاش زندگی ما نیز حداقل دو فصل داشت تا هر چند اندک ولی تغیر کوچکی میکردیم! هم اکنون نیازمند دستاتون هستم! سلام بعده 2 سال. الان نمیتونم پست بنویسم ولی تابستون نزدیکه.اونوقت میام. برام دعا کنین.کنکور دارم ولی هیچی نخوندم.نیکه داشتم برا شبه آخر.مثله امتحانایه ترم. مرسی که دعا کردین. نوشته شده در جمعه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۱ساعت 23:14 توسط matarsak. تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد . آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم . نوشته شده...
مترسک
بالهایم را پشت سرم جا می گذارم تا دیگر سعی نکنم فرشته کسی باشم . . . هیچ وقت و هرگز. سلامی از جنس تنهائی خدا. ممنون که به مترسک سر زدین. نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد. و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی. امروز که تنهایم وتنهایم. خرید عینک سه بعدی. امروز نقطه عطف زندگى من بود . اين روز کذايي رو هيچ وقت فراموش نميکنم. مامور اجراى احکام نجفى . يه روز به هم ميرسيم. تاريخ : نویسنده : مترسک. تو به من وفادار نبودى بى معرفت حالا چى شده اين قد وفادار شدى سراغ منو نميگيرى. راس ميگه بابا بزرگم . تاريخ : ...
مترسک آهنی
این پست آخرمه. تا چن روز دیگه بیشتر نیستم. به هرحال. شاید بعد کنکورم اومدم ولی فک نکنم. همتونو دوس میدارم. خدافظ. اگر عاشقانه هوادار یاری،. اگر مخلصانه گرفتار یاری،. اگر آبرو می گذاری به پایش،. یقینا یقینا خریدار یاری،. بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟ چه اندازه در ندبه ها زار یاری؟ به شانه کشیدی غم سینه اش را. و یا چون بقیه تو سر بار یاری؟ اگر یک نفر را به او وصل کردی،. برای سپاهش تو سرباز یاری. به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟ چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟ دل آشفته بودن دلیل کمی نیست. مادرم سینے چایے در دست ،.
مزرعه مترسک های عاشق
مزرعه مترسک های عاشق. نوشته شده در چهارشنبه نهم تیر ۱۳۸۹ساعت 17:34 توسط یلدا. نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 3:32 توسط یلدا. به نام تک مکانیک قلبهای تصادفی. من همان معتاد عشقم اعتیاد من تویی. دردمندم بی نوایم درد و درمانم تویی. آخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم. میکشم دست از مسلمانی مسیحی میشوم. نوشته شده در سه شنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 14:39 توسط یلدا. نوشته شده در سه شنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 12:20 توسط یلدا. نوشته شده در سه شنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 12:19 توسط یلدا.
دوسم داری ؟! چنتا؟
نگو هرگز خداحافظ که از تنهایی بیزارم * * * * ز پیش من مرو هرگز که من تنها تو را دارم. نوشته شده در Mon 18 Nov 2013. توسط یه عاشق کوچولو. بهت گفتم با دلم بازی نکن. نوشته شده در Sun 27 Jan 2013. توسط یه عاشق کوچولو. میدونے قشنگترین احساس چه وقتیه؟ یواشكے به عشقت نگاه كنے. مے بینے كه اونم داشته بهت نگاه میكرده. نوشته شده در Sat 15 Dec 2012. توسط یه عاشق کوچولو. وقتي بدوني ديگه نميتوني ببينيش اما نتوني كاري بكني. وقتي حالا كه داري ازش دور ميشي ، هنوزم نفهميده باشه كه دوسش داري. و وقتي جواب نميده . هر چه او د...
مترسک
من چنین ام . احمقم شاید. مثل یک مجسمه ی عریان. میان فواره ی بزرگ میدان شهر ایستاده ام. و نوک برجسته ی پستانهایم را. به چشمان هیز رهگذران میدوزم. مرا آنگونه که دوست دارند میبینند. مرا آنگونه که دوست دارید ببینید. مرا نه معتبر بنامید. میان شما زنی ایستاده است. با ایمان به جنگ. با ایمان به دستهای خالی. با ایمان به آرزوها یش. زنی مؤمن به خویش. زنی که از نگاه شما. و از زمزمههای شما نمیترسد. من یک زن ایرانی. نوشته شده در چهارشنبه نهم مرداد ۱۳۹۲ساعت ۱۵ بعد از ظهر توسط مترسک. سنگدل ترین آدم روی زمین هم که باشی ،.
مترسکی که از کلاغ می ترسد
مترسکی که از کلاغ می ترسد. دل نوشته های من. وقتی قهوه حتی برای فال تو دم نمی کشد. نوشته شده در سه شنبه 22 آذر1390ساعت 9:9 توسط نيلوفر رحماني. به ياد ترانه هايي كه با تو معني شونو فهميدم. دلم گرفته از آدمايي كه ميگن دوست دارم اما معنيشو نميدونن. از آدمهايي كه ميخوان مال اونا باشي اما خودشون مال تو نيستن. از اونايي كه زير بارون برات ميميرن. ولي وقتي آفتاب ميشه همه چيز يادشون ميره). نقل قول خيلي روزام بود اين جمله. دلم گرفته از آدمايي كه حتي نميخوان تو مال اونا باشي. حتي به اينكه مال تو نباشنم راضي نيستن.
❤ مترسک غمگین من ❤
چوبی به آستینم کرد روزگار، که معنای سکوت تلخ مترسک را امروز می فهمم. یه وقتایی باید رفت . جمعه نهم خرداد 1393 ساعت 2:17 Atefeh. آدرس وبمو عوض کردم. کسی آدرس خواست بگه/ آدرس وب هیئتم به بعضیا میدم. ღ 유 ღ کامنتا تأیید نمیشن. جمعه نهم خرداد 1393 ساعت 2:12 Atefeh. Design By : RoozGozar.com. ل یلی . اگه از این حباب خوشگالا دوست دارین، اینم کدش : برف پاک کن بیهوده جان می کند باران،این سوی شیشه است. اسباب بازی هایش را جمع می کردم. شوکه شدم وقتی دلم را بین آنها دیدم . دریافت کد ابزار آنلاین.