mardekoochakeman.blogfa.com

pesar-dostdashtani.blogfa.com

❤پــســران دوســـت داشتـــــــنی ما❤ - 41روز تا 2 سالگی

http://pesar-dostdashtani.blogfa.com/post-132.aspx

پسران دوست داشتنی ما. خاطرات دوقلوهای نا هم سن : آروین و آرشین. 41روز تا 2 سالگی. با تبلت اصلا نمیشه عکس گذاشت کسی نمیدونه جرا؟ دوشنبه سوم آذر ۱۳۹۳ ] [ 23:39 ] [ مامان ناهید ] . پسرمعشقم. آروین زندگیم در یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 12:55 دقیقه به دنیا قدم گذاشت. یه ظهر باروني لطيف و قشنگ. پسركي از جنس عشق و نور ، به زندگي من و امیر رنگي تازه زد . و من مادر ناميده شدم . تو گريه مي كردي و من با تمام وجودم ، با تمام ذرات وجودم ، خدا رو شكر مي گفتم . و چقدر ساده و بي اندازه دوست داشتني . شدي تمام دنياي من.

parsanaghavi.blogfa.com

خاطرات پارساجون -

http://www.parsanaghavi.blogfa.com/post-120.aspx

فارغ التحصیلی پارسا درمقطع پیش دبستانی. نوشته شده در ۹۰/۰۳/۰۷ساعت توسط فری. Design By : Night Melody. پارسا جون من روزشنبه 12 شهریور 1384 ساعت 17.30 به دنیا امدو تنها نوزادی بودکه چشمهایش باز بود .امیدوارم همیشه موفق باشی. ازجهان رفت انکه مانندش دراین عالم نبود. نی نی خوشگله(سهیلا مامان پارسا). قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody.

maman90.persianblog.ir

بی عنوانه نگرد نیس - دفتر خاطرات یک مادر

http://maman90.persianblog.ir/post/97

دفتر خاطرات یک مادر. بی عنوانه نگرد نیس. ماه رمضونمداره تموم میشه و من یه پست آدمیزادی نذاشتم ملت بخونن کف کنن ( آیکن خودشیفتگی ) آخه دلیل دارم واسه خودم خوووووو روزا که دهن روزه کی حوصله داره اصن بیاد پای رایانه .بعدش روشنش کنه .اصن شق القمره .از همه بدتر سرو کله زدن با سپهر دهان روزه . ینی یه چی میگم یه چی میخونین هاااااااا صبح که پا میشه خواب واسه من آرزوی دست نیافتنی میشه! بعده افطارم که اصن حرفشو نزن از بس میخورم .تنها کاری که از دستم برمیاد زدن دکمه کنترل تلویزیون و تماشایTV. بی عنوانه نگرد نیس.

parsanaghavi.blogfa.com

خاطرات پارساجون

http://www.parsanaghavi.blogfa.com/91064.aspx

۲هفته قبل ازمدارس من ومامان به کیش رفتیم خیلی سفر خوبی بود بهم خوش گذشت درسفر بودیم که باخبر شدیم بابا به استان البرز منتقل شد و باید به تهران بیاد حال مامانم گرفته شد اخه به قول خودش نزدیک مدرسه از طرفی کلاسهای پارسا. خلاصه تصمیم براین شد که مدتی درگرگان بمانیم ومن هم انجا مدرسه برم تا هم ما درساری تنها نباشیم وهم اینکه بابا تهران خونه بگیره وبعد ما هم بریم پیش بابا . اینجوری که درحال حاضر خونمون ساری وخودمون گرگان وبابام تهران است .من که خوشحالم چون درکنار وحیدم واز مدرسه ام راضی ام .

maman90.persianblog.ir

دفتر خاطرات یک مادر

http://maman90.persianblog.ir/1391/7

دفتر خاطرات یک مادر. صد دانه یاقوت دسته به دسته. با نظم و ترتیب یک جا نشسته. هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان. قلب سپیدی در سینه آن. حالا یه وقت فکر نکنید من هنوز از توهم نیومدم بیرون دارم هذیون میگم. نه اخه توی حیاط خونمون دو تا درخت انار داریم که امسال شاهکار کردن و. لی انار به عمل آوردن ما هم هر وقت عشقمون میکشه یه دونه انار نشون. میکنیم و زرتی می چینیمش. خلاصه حیاط ما هم عجب حیاطیه.تابستونا توت داره و سایه درخت زالزالک. بهار هم کلی گل محمدی داره.همچین حیاطی کی داره؟ اینم عکس انار حیاطمون.دلتون بسوزه.

maman90.persianblog.ir

دفتر خاطرات یک مادر

http://maman90.persianblog.ir/1392/4

دفتر خاطرات یک مادر. از بچگی بیشتر عاشق کدومش بودی؟ تاريخ : جمعه ٢۱ تیر ۱۳٩٢ ۱٢:٥۱ ‎ب.ظ نویسنده : اسما نظرات . من آمده ام . وای وای من آمده ام. سلام و دیگر هیچ. تاريخ : چهارشنبه ۱٢ تیر ۱۳٩٢ ٩:٢۳ ‎ق.ظ نویسنده : اسما نظرات . متولد 69 هستم و خدا در 28 مرداد 1390 به من فرشته کوچولویی هدیه داد. بی عنوانه نگرد نیس. من آمده ام . وای وای من آمده ام. پیری و هزار درد. یادداشت های یک سوپرمارکتی. یادداشت های یک کارگر. حرف های شیشه ای. از سیب تا نصیب. عشق زمستون و برفش. درخشش ابدی یک ذهن پاک. دنياي كد آهنگ پسر جهنمي.

maman90.persianblog.ir

مهر مادری نداره ؟ - دفتر خاطرات یک مادر

http://maman90.persianblog.ir/post/88

دفتر خاطرات یک مادر. چن شب پیش رفته بودیم مهمونی خیییییلی بزرگی . میگم بزرگ ینی بزرگ دیگه حدود 500 نفر. از اقوام گرفته و هر کی که سالها پیش دیدم اونجا بودن بخصوص خواهربزرگه هما که به دلیل دانشجو بودن و زندگی در خوابگاه دیر به دیر می بینیمش. و خواهر کوچیکه حسنا که قبلا ذکر و خیرش بوده . در بدو ورود دو خواهر ما به دلیل علاقه وافری که به سپهر دارن به جای اینکه منو که خواهرشونم مورد لطف خودشون قرار بدن سپهر رو از بغل من می قاپن و به قول معروف اسما میماند و حوضش. این وابستگی سپهر به من منو داغون کرده.

spbk.persianblog.ir

تلخ و شیرین روزهای من

http://spbk.persianblog.ir/1393/9

سخن از پیوند سست دو نام .و هم آغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست. سخن از زندگی نقره ای آوازیست. که سحرگاهان فواره کوچک می خواند. تلخ و شیرین روزهای من. ساعت ٧:۳٢ ‎ب.ظ روز ۱۳٩۳/٩/٢۳. سلام به دوستای گلم. روزای قشنگی رو دارم پشت سر میذارم بعد اونهمه استرس و ناراحتی زندگی داره اون روی شیرینشو بهم نشون میده. مدیون خیلیهاتون هستم که تو مدتی که مشکل داشتم راهنماییم کردید و نزاشتید زندگیمو خراب کنم. تو خونه سه تایی فوتبال بازی میکنیم. قایم موشک بازی میکنیم و . خلاصه که خیلی قوی عمل کردم و زندگیمو دوباره ساختم.

notme.blogfa.com

یک لحظه تامل...

http://www.notme.blogfa.com/post-326.aspx

میز و صبحانه ی من. سلام و صبح بخیر! امروز روز بیکاری من هست! صبحانه و . را برای خودم حاضر کرده بودم. از صحنه میز و صبحانه ام خیلی خوشم آمد گفتم یک عکسی بگیرم شما هم لذت ببرید. راستی این هم لب تاب جدیدم هست! یک ماهیست که مهمان خانه ما شده . Lenovo G 50 70 . دو میلیون و یک هشتم پولش را دادم. (پولش را ثبت کردم که پس فردا روزی آمدم و این پست را خواندم بدانم که چقدر پولش را دادم.). پن نمی شود شما هم از میز ها و صبحانه هایتان عکس بگیرید که ما ببینیم؟ در 11:25 شنبه ۱۳۹۳/۰۸/۲۴ توسط آزاد. می نویسم که بماند.

momnesf.blogfa.com

مامان نصفه نیمه - بانوی مهر و ماست ...

http://momnesf.blogfa.com/post/5

بانوی مهر و ماست . ردا پسر کوچولوی من می ره مدرسه . روز اول. کلاس ا. چنان روز شمار دقیقی داشته که به روز هم جا ننداخته. یروز عصر خیلی خانمانه مثل یه. خانم خانه دار خوب داشتم ناهار امروز رو درست می کردم و مث. ل یه مامان خوب شام واسه پسرکم در آوردم با کمی ماست. و ناگهان ظرف ماست با همه هیکلش از دستم افتاد و . پخش زمین شد. چنان متعجب شده بودم که تا چند دقیقه اصلا نمی دونستم باید چیکار کنم. بابایی هم هی می گفت. اشکال نداره عزیزم تمیز میشه ولی من فقط در یک فکر کوتاه چند کلمه ای بودم:. راهی که باید رفت (سارا).