majnooneraji.blogfa.com

ahmadbaghishani.blogfa.com

شـــــــــــــــــــــاه گـــــــــــــل

http://www.ahmadbaghishani.blogfa.com/8810.aspx

تفتیش عقده های مرا بی خیال شو! من شاعرم و اهل قلم ، گیر می کنم. حکایت این روزها که نمی گذرد. سلام بر خواننده های گرامی وبلاگ شاهگل,مهربان های دور یا نزدیک اوقات تان. دیر آمدنم را به پای گرفتاری هایی که اینروزها گریبان گیرم شده است بگذارید. مدام به وبلاگ تان سر میزنم گرچه اظهار نمیکنم. حال و هوای این زمستان بی برف حکایتی ست غم انگیز از قهر خدای اما.گله. مندی ام را از روزگار به گوش مبارک شمایان زمزمه نمیکنم . فرا رسیدن زمستان امسال برای من معنی متفاوت دارد,تداعی سالگشت بهترین. به رای پیر نباید که احترام شود.

ahmadbaghishani.blogfa.com

شـــــــــــــــــــــاه گـــــــــــــل

http://www.ahmadbaghishani.blogfa.com/8906.aspx

تفتیش عقده های مرا بی خیال شو! من شاعرم و اهل قلم ، گیر می کنم. یک روز بر می خیزی و میفهمی ء همه اش خواب بوده است. چشمهایم را که بستم پروانه ها آمدند و در پس پلکهایم تخم گذاشتند ،اکنون سالهاست که به احترام. پروانگان چشمهایم را بروی دنیا باز نکرده ام . حرف که میزنی صدای چشمه آرامم میکند ،به ماهی ها(این کلمات)خوشبخت که در زلال ترین. برکه ی جهان تن شویی میکنند و هوایی جز هوای تو در سرشان نیست فکر میکنم! در مقابلم که می ایستی ،در مقابلت نمیتوانم بایستم،زانوهایم سست میشود و رمقی برایم نمی ماند. شهر راز* `*: .

yadasht.blogsky.com

« یاداشت »

http://www.yadasht.blogsky.com/page/2

به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد. اسب مردی را دزدیدند،مرد حیران و سرگردان سراغ اسب را می گرفت. یکی گفت:گناه تو بود که اسب خود را نبستی دیگری گفت:گناه غلام تو بوده که در طویله را باز گذاشته بود و هر کسی چیزی میگفت.مرد که درمانده شده بود،گفت:راستی که همه گناهان را ما کردیم، ولی دزد بی گناه است! تاریخ ارسال: دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ نویسنده: امیرحسین. آیا میدانستید چشم های ما از بدو تولد همین اندازه بوده اند ، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ وقت متوقف نمیشود. بخوانید و تعجب کنید. 9-کره ...

gharibane.persianblog.ir

غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/1391/6

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. شبیه سایۀ باران شبی که واژه چکید. غزل شد و به گلویی همیشه تلخ دوید. و بغض بود که بارید از آسمان آن شب. و شعر بود، که تا انتهای کوچه رسید. رسید زیر درختی که برگهایش را. به فصلی از غم توفانی خدا بخشید. و فصل فصل خزان شد، که شعر بوی تو داد. و فصل، فصل خزان شد که شعر. خواب تو دید. پی نوشت: دلم گرفته ازین روزهای مردابی. برای پنجره ام ابر باش و. باران باش. Www night Skin . ir. حریف شب شراب کهن! خوشا دوباره، خوشا با تو، باتو جام زدن! 171;خدای را مددی ای رفیق ره!

gharibane.persianblog.ir

غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/1391/7

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. بی برگ. مثل. بی واژه حس کرد. دلتنگی پردرد این است. خزان بی نهایت سرد. از بی برگی شعر. فردای بی فریاد بی شبگرد. پی نوشت: باران که ببارد واژه های خیسم را توی گلدان می کارم و پشت پنجره می گذارم. فردا صبح آفتاب که بتابد، از انتظار من. شعر می روید و تو دوباره می خوانی. از کوچه ای که کوچ تو، پاییزش کرده بود. آغوش بگشا لحظه ای،. آغوش باران خوردۀ یک مرد این است. Www night Skin . ir. حریف شب شراب کهن! خوشا دوباره، خوشا با تو، باتو جام زدن! 171;خدای را مددی ای رفیق ره!

gharibane.persianblog.ir

غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/1391/9

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. فصلی پر از تصویر ناب یک پرنده، همراه باران گم شد و. در کوچه پیچید. عطر غزلهای شبی همرنگ یلدا وقتی زمان از انتهای باغ کوچید. اینک من و فردا و دنیایی ستاره، یک نردبان با رد پایی خسته و سرد. امشب برایت قص ه ها می گویم از عشق یلدا نگاه توست در تردید خورشید. با غزلی ناتمام آمدم که بگویم واژه هایم هنوز تمام نشده، پس هستم. زنجیری نگاه تو از آن بالا.آی مهربان من؟ یک دقیقه بیشتر یا کمتر چه فرقی می کند؟ فردا پر است از شعرهای سپید و شورهای سپید، چوونان برف. سپید چوونان تو. نوشته شده...

gharibane.persianblog.ir

این روزها... - غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/post/126

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. ین روزها، هوای تو پیچیده توی شهر،. با برگهای خسته هم آواز می شوی. من یک تبس مم که تو، پایان آن شدی. تو یک سکوت ساده، که آغاز می شوی. پاییز فرصت چمدانهای سر به زیر. در کوچه های ممتد باران و آینه. اشک تو، روی شانه باران چکیده بود،. چشمی که پشت پنجره ای، باز می شوی! با انتظار می شود از واژه ها گذشت. یک شعر را کنار همین لحظه حبس کرد. ما واژه های گنگ هم آغوش شعرها. من «حبس» می شوم و تو «پرواز» می شوی. دوباره سلام. بر فصلی که آغاز روزگاری دیگر است و امتداد روزهای ما. از همه دوس...

gharibane.persianblog.ir

مثل یلدا... - غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/post/136

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. به فال نیک گرفت. اندوه بی نهایت پاییزی! در انتهای تو، ایستاد. و به زمستان لبخند زد. پشت تمام دیوارهای شهر. به آغوش می کشد. و فراموش می کنی. خاطرات مدفون شده را. صدای خش خش برگ ها. از حافظه ی خیابان. و با این همه،. هنوز هم می شود. تو را، به فال نیک گرفت. و برای یلدای گیسوانت. فصلی پر از تصویر ناب یک پرنده، همراه باران گم شد و. در کوچه پیچید. عطر نفس های شبی همرنگ یلدا، وقتی زمان از انتهای باغ کوچید. اینک من و فردا و دنیایی ستاره، یک نردبان با رد پایی خسته و سرد. ابتدا نام،...

gharibane.persianblog.ir

شبیه کفر... - غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/post/129

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. ریتم های یک نواخت،. نفس های پی در پی،. سیب را می مانی. در لحظه تلاقی شک. نگاه شور آفرین عشق. که سر بر شانه تو. و گندمزار طلایی موهایت. که رنگ می گیرد،. بر این حجم ت و و خالی. و شعر می زاید. سر بر شانه تو گذاشته بود. و گندمزار طلایی موهایت. ابر هم که باشی، گاهی می شود کم بیاوری زیر بار دلتنگی. دلتنگ که می شوم، یاد تو تا انتهای کوچه دستهای کودکی ام را با خود می برد به. بوی باران می دهد این زندگی. بوی توت پیچیده توی مغزم. از درختی که سایه اش. Www night Skin . ir.

gharibane.persianblog.ir

پایان (نقطه) - غریـبـــــــــــــــانه

http://gharibane.persianblog.ir/post/132

و آمدیم که عاشق شویم و. درگذریم. حس می کنم حرفهایم فراتر از یک پی نوشت شده. حس می کنم در قلبم واژه ها بیش از. همیشه زاد و ولد می کنند و خفه می شوم اگر ننویسم همانطور بداهه. و این استعداد نیست،. درد است که می تراود و فوران می کند. درد است که چنگ می اندازد به گلوی هفده سال. یادش بخیر. کلاس پنجم بودم اولین بار که واژه هایم شبیه شعر شد و من کمی شاعر و. متهم شدم. به اینکه زودرنجم و زیاد گریه می کنم. و هنوز متهمم. به بی اعصابی و. زود رنجی . تقصیر این چشمهای لعنتی ست که خیلی زود ابری می شود و. به خودت که آمدی.