mahsanana.blogfa.com

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده

http://www.kharamandeh.blogfa.com/8704.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. به خودت نگاه می کنی. غربت کوچه ها را. با خودت می کشی. خسته که می شوی. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۸۷ساعت 0:47 توسط آرش. Powered By BLOGFA.COM.

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده

http://www.kharamandeh.blogfa.com/8706.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. جلسه فوق العادهای که مسئولین شهر برگزار کردند،تمام نظرات بر این بود که به علت ناکامی تمام ارگان های شهر از جمله شهرداری که در فعالیت های خود ناکام بوده ،این کار برعهده متخصصین قرار گیرد تا نتیجه بهتری بدهد. متخصصین در روند پیشرفت مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که گونه ی زرد رنگ مورچه ها که در این منطقه زندگی میکنند دارای چندین ملکه بوده و این خود می توانست استقرار میلیون ها مورچه را در این منطقه باعث شود . فردای تخم ریزی خرچنگها طوفان شده بود . نمی توانست ...

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده -

http://www.kharamandeh.blogfa.com/post-11.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. دفتر نقاشی کودکی میشود. چهره ی پفدار هفده سالگی ات را. در را نه چندان محکم. نوشته شده در سه شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 14:29 توسط آرش. Powered By BLOGFA.COM.

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده - تلافی

http://www.kharamandeh.blogfa.com/post-14.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. وقتی یاد دوران تحصلم می افتم.هر مقطعی که باشه. سختیایی که به یه بچه میگذشت واسم سخته بخوام راحت از فکرش بگذرم یه روزی دوست داشتم تلافی کنم.هر چی فکر کردم دیدم به هیچ روشی به غیر از شیوه ی شل سیلوراستاین. دیشب خواب عجیب غریبی دیدم:. خواب دیدم معلم مدرسه شده ام و معلم ها هم بچه مدرسه ای شده اند و من به انها تکلیف میدهم.صد تا کتاب تاریخ بهشان داده ام که هر شب حفظ کنند و چندتا سوال که جواب بدن:. ۱)تفاوت یک دانه سرخک با راسو چیست؟ ۲)وزن یک فیل کوچک تقریبا چقدر است؟

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده

http://www.kharamandeh.blogfa.com/8709.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. ديوانه ی خيابان هفدهم. كسي كه مثل هيچكس نيست ، مثل آنكسيست كه بايد باشد . خوابت برد . بدون اينكه متوجه شوي ملحفه را از روي خودت كنار زدي شايد باد ملايمي روي صورتت بزند تا خنك شوي . كوچه درختان افراي كنار جاده سايه اي روي ما نيانداختند تا بدون اينكه دست روي پيشاني بگذاريم انتهاي جاده را نگاه كنيم . بوي افرا گيجت مي كرد . در كل جاده مي پيچيد بازهم ملحفه را روي خودت مي انداختي . حسين آقا به شانه ي جلو انداخته اش نگاه كرد :. اكبر نمياد، سوار شو . اسبها از كنار جاده...

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده

http://www.kharamandeh.blogfa.com/8705.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. آرامش چشمان مادر بزرگ. برف می بارید دانه های درشت برف قبل اینکه روی درخت بنشینند،اول صورتشان را به هم می چسباندند بعد بدنشان را ، یکی که می شدند ،می نشستند روی درخت دانه های برف فرصت کمی داشتند تا عشق بازی کنند و همدیگر را دوست داشته باشند ،باید به دانه های روی زمین می چسبیدند. در اتاق تاریکی محبوس شده بودم.سگی که نمی دیدم هی تکه ای از بدنم را می کند ودور. صدای ذکر گفتن مادر بزرگ شروع شده بود. چهار زانو تسبیح را در دستش گرفته بود و ذکر می گفت . سجاده را...

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده -

http://www.kharamandeh.blogfa.com/post-13.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. امیر تازه از مسارفت رسیده . بدون اینکه کاری کنه زیر پنجره کنار دیوار تکیه داده.اگه حرکت کنه میشه گفت که ادم ایزاد جون داره.جورابشو کنارش توهم کرده مثل توپ. بقیه به خاطر بوی جوراب دورتر ازش نشستن:. امیر: پنجررو ببند پشه میاد تو.شب نمیشه خوابید اذیت میکنن. مصطفی: تو بیرونو نمی بینی! امیر: این وقت شب چی میخوای ببینی.کسی تو کوچه نیست که! مصطفی: چرا پیدا میشه.یکی رد می شه که بالا خره! امیر : بمون تا یکی پیدا شه. ارش : تو گوشیش عکس و فیلم شخصی نداشت؟ ارش : واسه چی؟

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده

http://www.kharamandeh.blogfa.com/8702.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. سكوت هياهووار زنده گي ام را مي شكافد. و زنده گي مرا در دايره ي خويش محبوس مي دارد. من بوس مي خواهم. به بيراهه مي روم از صداي اشك هاي ات. من تنها بودم، تنها، تنها، تو دامن ات را چين، چين، چين. من بي پوچي هيچ ام. و پيام ات را بي هيچ نشانه اي در خاطرم مي گذرانم. و چادوي جعبه اي ات را پياله پياله سر مي كشم. اشك هاي ات مردن ام را مي خواهد. و مردن ام زير نديدن ات كوه هاي زاگرس را. در زمان خاك خورده، من خاطره ي يك خداوند اسكيزوفرني هستم. من تبسمي از ميان برف پاك كن ها.

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده

http://www.kharamandeh.blogfa.com/8905.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. امیر تازه از مسارفت رسیده . بدون اینکه کاری کنه زیر پنجره کنار دیوار تکیه داده.اگه حرکت کنه میشه گفت که ادم ایزاد جون داره.جورابشو کنارش توهم کرده مثل توپ. بقیه به خاطر بوی جوراب دورتر ازش نشستن:. امیر: پنجررو ببند پشه میاد تو.شب نمیشه خوابید اذیت میکنن. مصطفی: تو بیرونو نمی بینی! امیر: این وقت شب چی میخوای ببینی.کسی تو کوچه نیست که! مصطفی: چرا پیدا میشه.یکی رد می شه که بالا خره! امیر : بمون تا یکی پیدا شه. ارش : تو گوشیش عکس و فیلم شخصی نداشت؟ ارش : واسه چی؟

kharamandeh.blogfa.com

خرامنده -

http://www.kharamandeh.blogfa.com/post-15.aspx

فصلنامه ی ادبی زروان. فصلنامه ی ادبی زروان. یکی از مسافرا گفت فشار خون هم به فشار فیزیکی مربوط میشه هم روحی.اون قسمت که فشار ماکزیمم نشون می ده برای فشار فیزیکیه و قسمت مینیمم برای فشار روحیه. به نظر من فشار روحی سختر از فشار فیزیکیه.هر لحظه ذهن ادمو درگیر میکنه وراحت نمیزاره.هر وقت که بیکار میشی این فشار میاد سراغت.پس قسمت ماکزیمم واسه ی فشار روحیه و مینیمم جسمی. عزیز خانم:بچه که بود میگفت ادم وقتی می خواد بمیره راحت بمیره.دیگرانو عذاب نده.اینجوری نفرین پشتش نیست. عزیز خانم:ایشا. سیده. نرگس:ارره.نه&...