mahdi57.blogfa.com

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 31

http://www.fatima57.blogfa.com/post-223.aspx

۲۰ دقیقه به ۶ و من بیدارم هنوز.یه خواب خیلی کوچولو داشتم ولی تاالان بیدارم.هوا روشن شده و منو یاد دریا میندازه.انگار شمالم.دلم بی نهایت دریا میخواد.سکوت مسافرت. چه حس خوبی دارن به من میدن.خیلی.امیدوارم هفته خوبی رو شروع کنم.هفته ای که منو از سردر گمی نجات بده و یه راه روشن بهم نشون بده. اینکه باید محبت رو جای دیگه ای پیدا کنم.لابلای نوشته ها.شعرها. اینکه دوست داشتن رو خلق کنم.در خطوط نقاشی. ذهن درهمم رو مرتب کنم و به خیالم پرو بال بدم. هوا روشن تر شد و من دیگه دوستش ندارم . در حضور واژه های بی نفس.

pinky.persianblog.ir

● ● ● - رویــاهـای صـورتـی

http://pinky.persianblog.ir/post/179

ساعت ۱٠:۱۱ ‎ب.ظ روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳٩٠. من روز مرگی را ثانیه می زنم. و تو ساعات بلند عشق را. تنها به انتظار سپری می کنی. آمدنت در کجای آن ثانیه های بی وقفه ثبت می شوند؟ و کجای این دایره ی بی قسمت. دلم به عبور تو خوش است. چرا از من عبور نمی کنی؟ پروفایل مدیر : میم. آبی اما به رنگ غروب. از خواب تا مرگ. برای امروز فردا و هميشه ام. توهمات یک آمیب 46 کروموزومی. خدايی که شکست خورد. خرت و پرت های کلبه خانوم. دريچه ای به سوی ملکوت. دست نوشته های آرام. راهی رو به . زمان بي كرانه ، ايران جاودانه. زنده باش به عشق.

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 26

http://www.fatima57.blogfa.com/post-218.aspx

نمیدونم من کجای زندگی ام.من حقی دارم برای این زندگی یا نه. دلم میخواد از اول شروع کنم.خودم شروع کنم.شاید این که من دخالتی نداشتم اینهمه آزاردهنده ست برام.ولی من تنها نیستم.محمد.مامانم.بابام.همه و همه.همه هستن.و من فقط یه دونده مسابقه هستم که باید فقط بدوم. کاش هیچ چیزی هیچ وقت شروع نمیشد.هیچی.کاش همون دختر ساکتی میموندم که همه اونو یه دختر شلوغ میدیدن. هیچی وجود نداره و من با تمام هرکاری که دلم خواسته کردمها باز یه حصار دور خودم میبینم که حتی اجازه نفس کشیدن به من نمیده. در حضور واژه های بی نفس.

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 1

http://www.fatima57.blogfa.com/post-235.aspx

امروز آخرین روزیه که من دو نفرم.بعید میدونم که دوباره همچین اتفاقی بیافته. امیدوارم نشنوه نینی عسلم.ولی اولی لذت دیگه ای داشت.وفتایی که حرکت میکنه انگار تمام دنیا رو به آدم دادن.وقتایی که دست و با میزنه دیگه هیچ چی توی دنیا نمیتونه برات عزیزتر و لذت بخشتر نیست. امیدوارم سالم بدنیا بیاد و منو از این استرس رها کنه. نوشته شده در چهارشنبه چهارم اسفند ۱۳۸۹ساعت 8:38 توسط فاطیما. در حضور واژه های بی نفس. صدای تیک تیک ساعت را گوش کن. شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی. امير مهدي همسن خودم. یه دوست قدیمی دیگه.

pinky.persianblog.ir

رویــاهـای صـورتـی

http://pinky.persianblog.ir/1391/10

ساعت ۳:۳٠ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٢٤ دی ۱۳٩۱. سی و چهار سال خورشید را دور زدم. سی و چهار سال خورشید مرا دور زد. سی و چهار سال خدا به من خندید. پ ن : این داستان همچنان ادامه دارد . پروفایل مدیر : میم. آبی اما به رنگ غروب. از خواب تا مرگ. برای امروز فردا و هميشه ام. توهمات یک آمیب 46 کروموزومی. خدايی که شکست خورد. خرت و پرت های کلبه خانوم. دريچه ای به سوی ملکوت. دست نوشته های آرام. راهی رو به . زمان بي كرانه ، ايران جاودانه. زنده باش به عشق. ک و دک ان ه. لحظه ها رو با تو بودن. لحظه ها رو با تو بودن ۲.

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 1

http://www.fatima57.blogfa.com/post-224.aspx

دستهایم دور از تو بود. و التماس دستهایت مرا به اوج خوشبختی میبرد. لبهایم را برای همیشه خشکاند. ودیگر هیچگاه به روی هیچ کس لبخند نخواهم زد. لبخندم را ربودی.در چشمانت به یادگار بسپار. دیگر منی نیست.هر چه هست همان "بوده" است. نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۸۹ساعت 19:37 توسط فاطیما. در حضور واژه های بی نفس. صدای تیک تیک ساعت را گوش کن. شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی. امير مهدي همسن خودم. یه دوست قدیمی دیگه.

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 27

http://www.fatima57.blogfa.com/post-219.aspx

از جریمه های نانوشته که بگذریم. سلمانی و ساعت و سیب. سکه و سلام و سکوت. و سبزی صدای بهار. هفت سین سفره ی منبود. دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت. که آخر هیچ قصه یی به خانه نمی رسید. تنها ترس ساده ام این بود. که سه شنبه شب آخر سال. و کوچه ی کوتاه مان. پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود. چقدر همه چیز سخت و ساده بود. چقدر همه چیز تاریک و ساده بود. نوشته شده در شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 20:18 توسط فاطیما. در حضور واژه های بی نفس. صدای تیک تیک ساعت را گوش کن. شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی.

pinky.persianblog.ir

رویــاهـای صـورتـی

http://pinky.persianblog.ir/1389/12

ساعت ۸:۳٠ ‎ق.ظ روز جمعه ٢٠ اسفند ۱۳۸٩. کلافی سر در گم خویش. کلافی سر در گم قصه ای. که می شد بازیچه نباشم. کاش سر نخ این قصه. یکی بود و یکی نبود. ساعت ۱٠:٢٠ ‎ب.ظ روز جمعه ٦ اسفند ۱۳۸٩. در جاده ای که می رفتی. انتظار حضورت را کاشتم. هنگام غروب بر میگردی. پروفایل مدیر : میم. آبی اما به رنگ غروب. از خواب تا مرگ. برای امروز فردا و هميشه ام. توهمات یک آمیب 46 کروموزومی. خدايی که شکست خورد. خرت و پرت های کلبه خانوم. دريچه ای به سوی ملکوت. دست نوشته های آرام. راهی رو به . زمان بي كرانه ، ايران جاودانه. ک و دک ان ه.

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 34

http://www.fatima57.blogfa.com/post-228.aspx

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن. ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن. تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری. شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن. خدایا بی پناهم، ز تو جز تو نخواهم. اگر عشقت گناهست ببین غرق گناهم. دو دست دعا فرا بردهام بسوی آسمانها. که تا پر کشم به باغ غمت رها در کهکشانها. چو نیلوفر عاشقانه چونان میپیچم به پای تو. که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو. بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد؟ به آه و زاری اگر نپذیری شکست دلم را دگر که پذیرد؟ در حضور واژه های بی نفس.

fatima57.blogfa.com

اول راهم - 29

http://www.fatima57.blogfa.com/post-221.aspx

اینم یه مدل تجربه ست که اصلا به مذاقم خوش نمیاد.اصلا دوست ندارم.حالمو داره بهم میزنه. داشت میگفت ببین تو ایرلند همه ناراضی ان از رابطه با اسرائیل.از دولتشون.اونوقت دم از دموکراسی میزنن.گفتم دموکراسی یعنی همین که اجازه حرف زدن میدن .اینجا کسی حق جیک زدن نداره.ادعا هم میکنن. میگم فکرمیکنی جمعه چند نفر اومده بودن نماز؟ میگه دو میلیون.میگم جمعیت ایران چند نفره؟ دیگه هم حرف اضافی موقوف. آهاناینم بگم دیگه نمیگم. خودش خجالت کشید. دیگه هیچی نگفت. نوشته شده در پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۸۹ساعت 2:10 توسط فاطیما.