lettertomyfutureself.net

paeize-por-rang.blog.ir

(47)میگ میگ...به سوی اصفهان:)) :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/10/22/47-میگ-میگ-به-سوی-اصفهان

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 47)میگ میگ.به سوی اصفهان:). ۲۲ دی ۹۵ / ۲۰:۰۰. طی یه سفر خیلی یهویی فردا داریم میریم اصفهان! و از اون یهویی ت ر ش اینه که فرداش برمیگردیم! و خب خیلیم واضحه که چرا ناگهان طوری،. تصمیم گرفتم درباره اصفهان بنویسم. خانواده ی مادری من بعد جنگ مهاجرت میکنن اصفهان و اونجا موندگار میشن. از طرف دیگه، تنها عمه ام هم اونجا ازدواج کرده بود و همونجا زندگی می کرد دیگه. همین شد که من از بچگی خیلی زیاد با اصفهان و اصفهانی ها در ارتباط بودم.

paeize-por-rang.blog.ir

(41)اقیانوسِ "او"....اقیانوسِ"آسمان" :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/09/19/41-اقیانوس-او-اقیانوس-آسمان

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 41)اقیانوس "او".اقیانوس "آسمان". ۱۹ آذر ۹۵ / ۱۰:۰۳. آسمان بر فراز ها نشسته است. و به عاشقانه ها می نگرد. به ماه می نگرد. که در پرتو عشق خورشید. سالهاست میرقصد و میچرخد. به زمین می نگرد. که به عشق باریدن باران🌧. هر تابستان چشمه هایش میخشکد. به اقیانوس می نگرد. به اقیانوس می نگرد و ستاره ای. در عمق چشمانش خاموش میشود. به اقیانوس می نگرد و انگار. کسی گلویش را می فشارد. در حسرت لمس دستان اقیانوس. زمین و زمان را به دور خود. خوشحا...

paeize-por-rang.blog.ir

زَنـــ ــگوله :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/page/زن-گوله

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. ای وای شما چرا لباستون اینقد گ لی؟ تو باغچه پیداش نکردم! باغبون که خود منم! ولی شما چرا رفتی وسط گ ل و لای؟ خب زنگوله رو میزدی میومدم دیگه! خب حالا که پیداتون کردم بذارین بگ . یه لحظه اجازه بدید! ادامه رو به دوربین). کلید اسرار این قسمت "اگر انتقادی، پیشنهادی، حرفی، سخنی، صدایی، ندایی، پیس پیس ای، چیزی داشتید، مواظب باشید گ لی نشید، اینجا مجهز به زنگولۀ 2017، همۀ حرفاتون رو ثبت کرده و به گوش اینجانب میرسونه:)". باغ بون ش کیه؟

paeize-por-rang.blog.ir

باغــ ـبونِش کیه؟! :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/page/باغ-بونش-کیه

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. باغ بون ش کیه؟ بسان اکثر وبلاگ نویس ها.یک کنکوریست.کنکور ن ود و ه فت. معتقد به عقیده ی:"خوشحال باش.زندگی دو روزه! ا ت دی ا ند اینکه طبع شعری هم دارد:دی. تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد. شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:. B یا strong ، em یا i ، u ، strike یا s ، sup ، sub ، blockquote ، code ، pre ، hr ، br ، p ، a href=" title=" ، span style=" ، div align=". باغ چ ۀ پاییز طور. باغ بون ش کیه؟ مطالب پر بحث تر.

paeize-por-rang.blog.ir

(44)تو که خودِ منی فینگیل[ریمیکس شده!!] :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/10/08/43-تو-که-خود-منی-فینگیل

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 44)تو که خود منی فینگیل[ریمیکس شده! ۸ دی ۹۵ / ۱۹:۱۸. چه رنگیشو دوست داری؟ در حال بالا پایین پریدن:صولتی صولتی! ای جانم ماشین باربی میخوای بخری؟ با هیجان میگه:آله واسه ه م تون ماشین باربی صولتی میخ ل م. این یه بخشی از مکالمه ی مادر جان و فینگیل! به جمله ی آخر که میرسه،. مامان با خنده به من میگه:این چرا حرفاشم شبیه تو؟ دو نقطه دی"طوری میگم:بس که گلم خدا یه نسخه دیگه از روم درست کرده! بابا از اون طرف:آخه خدایا! تو هم کپی پیس؟

paeize-por-rang.blog.ir

(40)تو باروون که رفتیم:))) :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/09/11/40-تو-باروون-که-رفتیم

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 40)تو باروون که رفتیم:) ). ۱۱ آذر ۹۵ / ۲۱:۰۵. یه خانواده شدیدا پایه. همخوانی با آهنگای سینا حجازی. هوای یخ و بارون و زمینای پره آب پارک. جیغ و داد و لیز خوردن روی سرسره های خیس. عشق ترین لحظه های دنیارو میسازه:). ساعت یازده و پنجاه و سه دیقه ی نیمه شب بود، جلوی بوفه ایستاده بودیم،. یه دختری اومد گفت:ببخشید عاقا بیسکوییت خواستم:. داشتم میخندیدم که خب چیکارت کنه که بیسکوییت خواستی خب! بوداشاید از نزدیک درپیت میبود مثلا! نه نه ب...

paeize-por-rang.blog.ir

(43)سومین خانه:))) :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/10/07/43-سومین-خانه

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. ۷ دی ۹۵ / ۱۸:۲۴. یادمه چند وقت پیش BoBo یه پستی گذاشته بود با این موضوع که "فکر میکنید تا کی تو وبلاگستان میمونید و اصلا هدفتون چیه از وبلاگ نویسی". یکم که فکر کردم دیدم اون لحظه ای که من تصمیم به درست کردن وبلاگ گرفتم،اصلا هدفی نبود. تصمیم گرفتم درستش کنم. تو گوگل زدم"ساخت وبلاگ". و اولین صفحه ای که اومد صفحه ی بیان بود. واسه اسمش،رو چند تا کاغذ کوچیک، چند تا اسم نوشتم و قرعه بنام "پاییز پر رنگ" دراومد. اصن بسی سواله واسم!

paeize-por-rang.blog.ir

(28)مظلومانه... :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/07/23/28-مظلومانه

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. ۲۳ مهر ۹۵ / ۱۱:۵۴. بعد از چند روز دارم لینکامو چک میکنم. مامان هم داره برام توضیح میده چطوری سوپ جو درست کنم! بعد از هر جمله ایم که میگه سرمو میارم بالا و میگم:چی؟ دارم فکر میکنم چقدر امتحان دارم این هفته! میرسم به پست"تعزیه"ی دلژین. از مامان میپرسم:تعزیه با کدوم ز/ذ/ظ/ض؟ یادم میوفته که من تو پست آخرم تمام تعزیه هامو با ز دال ذال نوشتم! میگم:مامان چرا بهم نگفتی اشتباه نوشتمش؟ میگه:پستای تو اونقد ریزن که من نصفشو حدس میزنم!

paeize-por-rang.blog.ir

(34)امان از فینگیلا!! :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/08/27/34-امان-از-فینگیلا

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. ۲۷ آبان ۹۵ / ۰۷:۰۰. وای وای خدا.ما چیکار کنیم از دست این دهه نودیای جهش یافته؟ فینگیل با لباس نارنجی و کتاب به دست،اومده تو اتاق میگه میخوام پیش تو بخوابم! کتاب "نی نی کوچولو"رو ازش میگیرم و بهش میگم خب بخواب رو تخت تا واست شعر بخونم بخوابی! هنوز کتابو باز نکرده ام که شروع میکنه به داستان گفتن درباره ی عکسای کتاب(با اون مدل صحبت کردنش که نیاز به یه مترجم حرفه ای داره و اون کشش خاص کلماتش! من:بچه آروم بشین تاشعر بخونم برات.

paeize-por-rang.blog.ir

(1)یک..دو..سه..امتحان میکنیم! :: پاییـــزِ پُر رَنگــ...!

http://paeize-por-rang.blog.ir/1395/04/21/1-یک-دو-سه-امتحان-میکنیم

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر.بداهه می خندد.بداهه میگرید.گاهی هم بداهه می سراید. 1)یکدو.سه.امتحان میکنیم! ۲۱ تیر ۹۵ / ۱۶:۲۰. اول از همه بگم که الآن اولین باره که من دارم تو اولین وبلاگ زندگیم اولین پستم رو میذارم! کمی تا قسمتی استرس و هیجان داره دیگه:). و خب داغون بودن نوشته ام رو هم توجیه میکنه! که البته به بزرگی خودتون میبخشینD:. از اونجا که پستم نمیاد اینو بگم و رفع رحمت بفرمایم:). اگر خدا بخواهد و چشمه ی عزیز همراهی کنه. قصد دارم تو این وب گهگداری علاوه بر صحبتای گرانقدرم و. دستم هم مرسی خب:) ). چرخش ...