lahjeyetaraneh.persianblog.ir

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!) - مارال

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/post-26.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. تمام بودن من در يك لبخند اوست. من عاشقانه مي نويسم. تو موج سبز مني. گفته بودم كه تو هم قافيه ي هر حال هستي. و حال تنها با مارال قافيه مي شود. خوب ، دلتنگ بودم. كار ديگري نميدانستم تا دلتنگي ام آرام شود. دلم هواي صدا كردنت را دارد. دوست دارم با همين صداي خشنم باز هم نام لطيف تورا صدا كنم. مي داني چقدر خوش است؟ چقدر خوش است كه هر جا مي روم. عطر تو ركن اول و آخر تنفس من است. فرقي ندارد تهران باشم يا شيراز. همه جا هواي توست. راستي وقتي مي خوابم.

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!) - تنها و تنها براي مارال

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/post-29.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. تنها و تنها براي مارال. امروز از صبح دنبال تموم كردن اين حرف بودم. بانو ، مارالم . ميلادت گرامي. حرفهايم همه در شعر است. با صداي خودم بشنو. اميدوارم كه اين هديه ي مرا دوست داشته باشي. از آدرس پايين مي توني دانلود كني. خيلي حرف دارم ، ولي خصوصي است. باشد براي مرداد باران و غزل. Http:/ www.4shared.com/video/3o5HgOx7/Baaraano qazal MPEG1 Web PAL.html. نوشته شده در شنبه پانزدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 2:24 توسط "پویا فتحی". غزل پست مدرن(سید مهدی موسوی).

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!) - به نامِ پدرم ، برایِ پدرم

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/post-23.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. به نام پدرم ، برای پدرم. من وارث نورم ، با رنگ آبادی. از جانب مردی ، از نسل آزادی. من وارث عشقم ، عشقی که لبریز. آغاز فروردین ، در عمق پاییز. من وارث فریاد ، از نسل خورشیدم. دنیارو از ریشه ، تا انتها دیدم. با رنگ آزادی ، فردامو می بینم. تا فتح رویاها ، هرگز نمی شینم. در خون من عشقو ، دلدادگی جاریست. دنیا به چشم من ، رویای اجباریست. میراث من اینه ، یک راه بی پایان. تا فتح آزادی ، هم خصلت باران. بامداد 11.5.1389. غزل پست مدرن(سید مهدی موسوی).

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!)

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/8903.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۸۹ساعت 5:3 توسط "پویا فتحی". چه روزهای خوبی بود ، چه شبهای خوبی بود ، چه آرامش خوبی بود ، چه لحظه های دلخوشی بود ، چه نگاه های زیبایی بود ، چه حجم سکوت دلچسبی بود . آری همه چیز بود چون تو بودی ، اما حالا هیچ چیز نیست چون تو نیستی. همه ی لحظه ها پوسیده است ، همه ساعت ها تکراری است ، نفس کشیدن هم اجباری است. خواب هایم همه پر از رنگهای شاداب بود ، همه ی روزهایم پر از طراوت بود ، همه ی بودو نبودم خوش بود.

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!) - مردونگي

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/post-27.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. به من جرات بدي ، مرد تو ميشم. نترسونم از اين دنياي بي نام. سكوت غربتو از من جدا كن. ببين اوج غرورو توي چشمام. همه مردونگي توي صدامه. صدايي كه قسم خورده بمونه. ميون برزخ ترس و جدايي. سرود عشقو بي پروا بخونه. تموم بغض شبهاتو رهاكن. بذار دنيا برامون تازه باشه. غم و دلواپسي آغاز راهه. نذار شوق سفر از ما جداشه. من از چشماي تو درياي عشقم. نه مجنونم ، نه خسرو ، نه سياوش. به اسمت نبض خورشيدو گرفتم. نه فرهادم ، از دنياي آرش. تموم راهو رسم زندگيمو.

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!)

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/8806.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. بوی تو می آید بانوی پاییزی. پاییز نزدیک است و باز هم یاد تو افتادم.من به تو قول داده بودم غنچه کنم قول داده بودم با شروع پاییز سبز شوم.بر سر قولم هستم نازنین بارانی. من پاییز غنچه می دهم و زمستان میوه.به . سوگند به .سوگند تو می دانی که جز از باب وفاداری به نام .سوگند نمی خورم. به سوگند که تازه می شوم و لبریز.لبریز تر از آنچه فکرش را کنی. با تو می مانم. به زیر تک تک قطرات باران با تو می آیم و تنها و تنها از تو می گویم. نوشته شده در جمعه بیس...

lahjeyetaraneh.blogfa.com

تنها لحظه ای با من باش...(مدار بسته!!!!) - مرا اندکی دوست بدار ولی طولانی

http://www.lahjeyetaraneh.blogfa.com/post-21.aspx

تنها لحظه ای با من باش.(مدار بسته! می گویند انسانی از همین حوالی. مرا اندکی دوست بدار ولی طولانی. مرا اندکی دوست بدار ولی طولانی. اولین جمله ای که از تو خواندم این بود بانو. نوشته شده در چهارشنبه سی ام تیر ۱۳۸۹ساعت 0:23 توسط "پویا فتحی". سید میلاد میرابوالفتحی(تضاد شورانگیز). غزل پست مدرن(سید مهدی موسوی). شاعر خیابان چهل و هشتم (امیر شایگان). مثل کسی که کیست (مونا زنده دل). هر چه میخواهد دل تنگت بگوووووو. قاریان خاموش گریه های من. میون عشق و معما. ما دو تا راهمون جداست. رقص روی سيم های خاردار.

dibasehrangiz.persianblog.ir

ديبا سحرانگيز

http://dibasehrangiz.persianblog.ir/1387/5

صوفي از عشق ميگويد. همچون باران همچون غزل. كوهستان آبي مينا ي من. براي چيزي شبيه تو. رازهای اتاق کوچک من. قصه های بابابزرگ جون من. یک سال و نوزده روز پیش. دیبا در خانه اولش فقط یک یادگاری شد . خانه دیگری دارم اما اینجا همیشه خانه اول من است . یادگاری های زیادی دارم و دوست هایی که برایم ماندگار شدند. دلم عجیب می خواست دوباره اینجا بنویسم . . . برای تو . . . برای خود . . . حتی برای کسی که نمیشناسمش. این است سحر من که مرا دوره می کنی . . .). Http:/ www.dibasehrangiz.blogsky.com. پيام هاي ديگران .

dibasehrangiz.persianblog.ir

جاده ها بهانه ای برای رفتن ؛رفتن :تباه کردن هرآنچه داشت. - ديبا سحرانگيز

http://dibasehrangiz.persianblog.ir/post/41

صوفي از عشق ميگويد. همچون باران همچون غزل. كوهستان آبي مينا ي من. براي چيزي شبيه تو. رازهای اتاق کوچک من. قصه های بابابزرگ جون من. جاده ها بهانه ای برای رفتن رفتن :تباه کردن هرآنچه داشت. بنام آنکه همیشه هست. جاده ها پر از دو راهی اند . سنگ ها ریز و نوک تیز. دست های سرد و خسته. جاده ها پر از تباهی اند. . . آسمان پر از بهانه می شود. که آب و آسمان. رنگ و شکلشان یکی ست. دلی سیاه لکه ای سفید روی آن. دلی سفید لکه ای سیاه روی آن. چه فرق می کند عزیز من! دل پر از بهانه است . . . بهانه خسته می کند. مرا تو را ].

dibasehrangiz.persianblog.ir

ديبا سحرانگيز

http://dibasehrangiz.persianblog.ir/1385/10

صوفي از عشق ميگويد. همچون باران همچون غزل. كوهستان آبي مينا ي من. براي چيزي شبيه تو. رازهای اتاق کوچک من. قصه های بابابزرگ جون من. بنام آنکه همیشه هست. شعری بنام تو، شعری از آن تو ). آسمان سرخ و وحشی ست. هوا سرد سرد است . . . تو از برف و سرما گریزان]. دست هایم گشاده ست. و آغوش من گرم از عشقت. روح من طالب عطر خوب تن توست. و چشمان خاموش من احتیاجش. به نور سیاه دو چشمان پاکت ،. بیا گرمی عشق و آغوش بهانه ست. حضور تو و عشق پاکت. کنار من و جسم پاکم. به شب های خاموش من ذره ای نور راه خدا را بیاور. که شاید تو را.