khorami1350.blogfa.com

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو - تولدت مبارک عشقم...

http://www.fateejon.blogfa.com/post/77

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. این چندمین تولد توست؟ و چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بارخلقت است؟ و چندمین انفجار سکوت؟ خورشید را چندمین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟ و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجددا نفس میکشی؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست. که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . . نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۱۵ساعت 12:3 توسط فاطمه. ღ ღHARD BOY ღ ღ. ღ ღhyper girlღ ღ. ღ ღدالان دلتنگیღ ღ. ღ ღحالا که اومدی فقط باید بخندیღ ღ.

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو - عشق واقعی

http://www.fateejon.blogfa.com/post/74

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

http://www.fateejon.blogfa.com/1391/04

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون. تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه. ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم. من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم دست رفاقت نميدم. امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم. توو مستی و بی خبری اسیره می خونه بشم. امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم. توو شهره این غریبه ها دردم و فریاد بزنم. دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون. تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه. ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم. من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم.

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

http://www.fateejon.blogfa.com/1391/03

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. گفتگوهای کودکانه با خدا. به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمیکنی؟ شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمیکشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده. اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفشهای جدیدم رو بهت نشون میدم. شرط میبندم خیلی برایت سخت است که همه آدمهای روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمیتوانم همچین کاری کنم. چه کسی دور کشورها خط میکشد؟ برادر من ...

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو - ای روزگار...

http://www.fateejon.blogfa.com/post/73

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم. شرم خندیدن، به تمسخر هم میهنان را بر خود نپسندیم. کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز. با اراده جمعی، این عادت زشت را به یک ضدارزش تبدیل کنیم. یک روز یه ترکه. اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان. خیلی شجاع بود، خیلی نترس. یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم. یه روز یه لره.

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

http://www.fateejon.blogfa.com/1391/01

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد. بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد. ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ. همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد. با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم. عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد. حمد را خواندم و آن مد"ولاالضالین"را. ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد. یکلام از قاسم و جبار نگفتم سخنی. گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد. همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین. سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد. لن ترانی"نشنیدم ز خداوند چو او. ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد.

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو - مشکلات زندگی...

http://www.fateejon.blogfa.com/post/78

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت و آن را بالا برد که همه ببینند. بعد، از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: ۵۰ گرم، ۱۰۰ گرم، ۱۵۰ گرم. استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمیدانم دقیقا وزنش چقدر است. اما سوال من این است اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همینطور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمیافتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همینطور نگه دارم، چه اتفاقی میافتد؟ شاگردان جواب دادند نه. ღ ღHARD BOY ღ ღ.

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو - زندگی و گذر عمر گرانمایه...

http://www.fateejon.blogfa.com/post/69

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. زندگی و گذر عمر گرانمایه. نمی دانم این عمر تو دانی به چه سانی طی شد؟ پوچ و بس تند چنان باد دمان! همه تقصیر من است . اینکه خود می دانم که نکردم فکری. که تامل ننمودم روزی. ساعتی یا آنکه چه سان می گذرد عمر گران. کودکی رفت به بازی. به فراغت به نشاط. فارغ از نیک وبد و مرگ و حیات. همه گفتند کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان. که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست! من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن. نتوان فارغ و دلرسته زغم همه شادی دیدن. من نپرسیدم هیچ، هیچکس نیز هیچ نگفت.

fateejon.blogfa.com

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

http://www.fateejon.blogfa.com/1391/07

هرچه میخواهد دل تنگت بگو. این چندمین تولد توست؟ و چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بارخلقت است؟ و چندمین انفجار سکوت؟ خورشید را چندمین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟ و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجددا نفس میکشی؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست. که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . . نوشته شده در شنبه 1391/07/15. ساعت 12:3 توسط فاطمه. دست عشق از دامن دل دور باد! میتوان آیا به دل دستور داد؟ میتوان آیا به دریا حکم کرد.